SHAMAMEH.ORG

فرهنگ،تمدن،دین و ارتباط متقابل آنها 6

براي‌ نمونه‌ آيه‌اي‌ را كه‌ براساس‌ سياستگزاري‌ و دفاعي‌ نازل‌ شده‌ است‌، در بالا و بطور خلاصه‌ مورد تجزيه‌ و تحليل‌ قرار داديم‌ و به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيديم‌ كه‌ خداوند خواسته‌ است‌ تا مسلمانان‌ هميشه‌ عزيزتر و قوي‌تر از دشمنان‌ باشند و براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ مقصود يك‌ نيروي‌ نظامي‌ قوي‌ را كه‌ متناسب‌ و بلكه‌ برتر در هر عصر و زماني‌ باشد، براي‌ دفاع‌ و جهاد واجب‌ فرموده‌ است‌. امروز دشمنان‌ ما به‌ سلاحها و تجهيزات‌ كشتار جمعي‌ فوق‌ مدرن‌ و هراس‌انگيز مجهز هستند و براي‌ مجهز شدن‌ به‌ چنين‌ جهازاتي‌ علم‌ و صنعت‌ و سياست‌ و بسياري‌ عوامل‌ ديگر لازم‌ است‌ كه‌ مهمترين‌ وسيله‌ و ابزار دستيابي‌ به‌ آنها ثروت‌ و مادّيات‌ است‌ كه‌ ما آنرا در فرهنگ‌ جاري‌ خود همرديف‌ كفر و موجب‌ هلاكت‌ و سرنگوني‌ در جهنم‌ ميشناسيم‌! همينگونه‌است‌ در بعد فر هنگي‌ - آنها فرهنگ‌ منحّط‌ و اغواگر خود را بااستفاده‌ از پيچيده‌ترين‌ تجهيزات‌ مانند شمشير داموكلس‌ كه‌ حتّي‌ به‌ موئي‌ هم‌ بند نيستند بر سر ما فرو مي‌بارند بگونه‌اي‌ كه‌ ما هيچ‌ سپر حفاظتي‌ هم‌ در دفاع‌ ازخود نداريم‌ و زعماي‌ ما ناچار به‌ تصويب‌ و ابلاغ‌ و اجراي‌ قوانين‌ و مقررات‌ فشار دهنده‌ شده‌اند كه‌ تأثير آن‌ هم‌ معكوس‌ ميباشد در حاليكه‌ اينقبيل‌ امواج‌ را با امواج‌ قويتر ميتوان‌ خنثي‌ كرد و دسترسي‌ به‌ چنين‌ امكاناتي‌ هم‌ علم‌ و صنعت‌ و تكنيك‌ و لوازم‌ ديگر لازم‌ داردكه‌ در سايه‌ ثروت‌ و مادّيات‌ امكان‌پذير ميباشد - ما هم‌ كه‌ نبايد ماديگرا باشيم‌!!!
هر مورد ديگري‌ را هم‌ كه‌ از موارد و لوازم‌ زيستن‌ و فرهنگ‌ و تمدن‌ مناسب‌ و شايسته‌ داشتن‌، در نظر بگيريم‌ از همين‌ نقصيه‌ بزرگ‌ يعني‌ از فرهنگ‌ نشناختن‌ ارزش‌ مادّيات‌ كه‌ در حقيقت‌ نعمات‌ خداوند هستند - آسيب‌ ديده‌اند و آسيب‌ مي‌بينند، و علّت‌ هم‌ اين‌ است‌ كه‌ ما در فرهنگ‌ قر آن‌ شناسي‌ و دين‌شناسي‌ بسيار ضعيف‌ هستيم‌ .اين‌ را نيز اضافه‌ نمائيم‌ كه‌ نظر ما جهان‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ جهان‌ في‌ المجموع‌ است‌ و توّجه‌ داريم‌ كه‌ استثنايي‌ هم‌ وجود دارد .
بنظر نگارنده‌ اكنون‌ مسلمانان‌ داراي‌ يك‌"دين‌ فرهنگي‌ " و متناسب‌ با مقتضيات‌ مليّت‌ و آداب‌ و رسوم‌ قومي‌ آنها ميباشند كه‌ حتّي‌ در اصول‌ هم‌ نا هماهنگ‌ و مختلف‌ الجهات‌ ميباشد در حاليكه‌ حّق‌ اين‌ است‌ كه‌ بكوشند تا به‌ يك‌ "فرهنگ‌ ديني‌ " دست‌ يازند تا شايسته‌"امّت‌ وسط‌" بشوندو عزّت‌ و اقتدار لازم‌ را در"ميان‌ "جهانيان‌ احراز نمايند .
راه‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ مقدّس‌ نيز ايجاد يك‌ انقلاب‌ فكري‌ / ديني‌ است‌ و آن‌ هم‌ با تجديد نظر در نحوه‌ تفسير كلام‌ الله مجيد و بهره‌ بري‌ از احاديث‌ و روايات‌ ميباشد .
در شرايط‌ موجود امر تفسير عمدتاً بصورت‌ فردي‌ و تكروي‌ انجام‌ ميشود و اين‌ در حاليست‌ كه‌ عظمت‌ قرآن‌ كريم‌ آنچنان‌ است‌ كه‌ افراد هر چند عمري‌ طولاني‌ داشته‌ باشند و از استعداد هاي‌ بسيار قوي‌ نيز برخوردار باشند، فرصت‌ و توانائي‌ آنرا ندارند كه‌ كليّه‌ علوم‌ لازم‌ را براي‌ فهم‌ و تفسير قرآن‌ كريم‌ تحصيل‌ كنندو بطور سزاوار به‌ امر تفسير آن‌ بپردازند ،و چون‌ صحت‌ و سقم‌ و مجهول‌ و صحيح‌ بودن‌ يا نبودن‌ احاديث‌ و روايات‌ هم‌ با ارجاع‌ آنها به‌ قرآن‌ كريم‌ كه‌ ميزان‌ است‌ ميّسر ميشود، پس‌ بايد به‌ كلام‌ الله مجيد بيشتر از آنچه‌ رايج‌ است‌ اهميّت‌ داد وبيشتر از انجام‌ كارهاي‌ فردي‌ كار تحقيق‌ و تدبير و تفسير در قرآن‌ مجيد را به‌ مجامع‌ گروهي‌ از دانشمندان‌ متخصّص‌ احاله‌ نمود تا نتيجه‌ بيشتر و بهتري‌ حاصل‌ شود. و در دنبال‌ اينكار، كار رسيدگي‌ به‌ احاديث‌ و روايات‌ نيز به‌ گروهي‌ از دانشمندان‌ واگذار شود تا باتطبيق‌ آنها بر آيات‌ كلام‌ الله مجيد صحت‌ و سقم‌ آنها مشخص‌ گردد وآنچه‌ صحيح‌ شناخته‌ شد تفكيك‌ و تجليدو توصيه‌ شود و آنچه‌ مجهول‌ و نادرست‌ شناخته‌ شد منسوخ‌ و معدوم‌ گردد تاطلاب‌ و محققان‌ ناگزير نباشند پيوسته‌ گرفتار بازشناسي‌ احاديث‌ و روايات‌ مجهول‌ و نا درست‌ از صحيح‌ باشند و فرصت‌ پيدا كنند تا به‌ تحقيق‌ و تعميق‌ در احاديث‌ صحيح‌ بپردازند و مسايل‌ مبتلا به‌ مسلمانان‌ را با قرآن‌ و حديث‌ پاسخ‌ بگويند .
پس‌ راه‌ توسعه‌ فرهنگي‌ براي‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ بخصوص‌ براي‌ كشوري‌ مانند ايران‌ كه‌ براي‌ قرآن‌ و اسلام‌ انقلاب‌ كرده‌ و آنهمه‌ جانباز و شهيد داده‌ و خسارت‌ تحمل‌ كرده‌ است‌ اين‌ است‌ كه‌ بايك‌ ديد انقلابي‌ / علمي‌ به‌ قرآن‌ كريم‌ و احاديث‌ بنگرد، زيرا شيوه‌اي‌ كه‌ متداول‌ است‌ همان‌ شيوه‌اي‌ ميباشد كه‌ در قرون‌ و اعصار پيشين‌ رايج‌ بوده‌ كه‌ اگر كار ساز بود نتايج‌ آن‌ بگونه‌اي‌ ديگر آشكار ميشد و امروز مسلمانان‌ در درجه‌ ديگري‌ از اعتبارات‌ جهاني‌ قرار داشتند ،يعني‌ محترم‌ و معزّز و اسوه‌ و نمونه‌ بودند نه‌ هراسناك‌ و آسيب‌پذير از هجومهاي‌ نظامي‌ / علمي‌ / صنعتي‌/ فرهنگي‌ / اقتصادي‌ و بطور كلي‌ نفوز زور مدارانه‌ و منفعت‌ طلبي‌ و تماميّت‌ خواهي‌ مستكبران‌ و دين‌ ستيزان‌ !
براي‌ نمونه‌ خداوند براي‌ زمانهاي‌ بعد از رسول‌ الله و خلفا و اوصياي‌ بر حق‌ او شورايي‌ كردن‌ اموري‌ را كه‌ در شريعت‌ تكليف‌ آنها صريحاً روشن‌ نشده‌ و اصطلاحاً مسايل‌ مستحدثه‌ ناميده‌ ميشوند، بخصوص‌ مسايل‌ مربوط‌ به‌ مدنيّت‌ را واجب‌ و در رديف‌ استجابت‌ امر پروردگار و اقامه‌ نماز و متقّدم‌ بر نفقات‌ و صدقات‌ بيان‌ فرموده‌ است‌ :وَالَذّين‌َاستجابوا الَربهم‌ وَ اَقامُوالصَلواه‌ «وَامرُهُم‌ شوري‌ بَينَهُم‌» و مماّ رَزَقناهُم‌ يُنفقون‌: (و مومنان‌ توكل‌ كننده‌ بر خداوند) كساني‌ هستند كه‌ فرمان‌ پروردگار خود را اجابت‌ ميكنند و نماز را برپاي‌ ميدارند و " امور خود را به‌ شورا برگزار ميكنند "و از آنچه‌ روزي‌ ميد هيمشان‌ سهمي‌ به‌ ديگران‌ ميدهند (3642).
اين‌ آيه‌ مانند بسياري‌ از آيات‌ ديگر آنچنان‌ در قرون‌ گذشته‌ مورد بي‌ اعتنائي‌ ياكم‌ توّجهي‌ قرار گرفته‌ و هنوز هم‌ هست‌ كه‌ اكنون‌ هم‌ كه‌ در بعضي‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ نظام‌ شورايي‌ برقرار گرديده‌ شورا را يك‌ عطيّه‌ غربي‌ مي‌پندارند و بسياري‌ هم‌ هنوز عليرغم‌ اينكه‌ امر شورايي‌ تقريباً عمومي‌ و جهاني‌ شده‌ است‌، از شورايي‌ كردن‌ امور خود امتناع‌ مينمايند !
حال‌ تصّور نمائيدكه‌ اگر مثلاً ده‌ قرن‌ پيش‌ مسلمانان‌ بخصوص‌ مفسّران‌ و دانشمندان‌، آنچنانكه‌ شايد و بايد پيرامون‌ اين‌ آيه‌ تدبّر و تحقيق‌ مينمودند و نتايج‌ حاصله‌ را بر جهان‌ اسلام‌ عرضه‌ مي‌داشتند و بتدريج‌ اذهان‌ را آماده‌ پذيرش‌ و اجراي‌ مفادآن‌ ميكردند - جهان‌ اسلام‌ در چه‌ درجه‌اي‌ از تمدّن‌ و سياست‌ قرار داشت‌ ؟
بدتر اينكه‌ هم‌ اكنون‌ نيز كه‌ با رهبري‌ خردمندانه‌ و پايمردي‌ شجاعانه‌ حضرت‌ امام‌ خميني‌ قُدس‌ سره‌ نظام‌ كشور ما به‌ يك‌ نظام‌ ديني‌/ اسلامي‌ تبديل‌ شده‌ است‌، بسياري‌ هستند كه‌ نميتوانند بپذيرند كه‌ نظام‌ شورايي‌ يك‌ نظام‌ ديني‌/ واجب‌ ميباشد و حّداكثر اينست‌ كه‌ نظام‌ شورايي‌ را يك‌ جريان‌ متداول‌ جبري‌ ميشمارند و گمان‌ ميكنند كه‌ از نظر قرآن‌ كريم‌ نيز هم‌ رديف‌ آيه‌ 1533... وَشادهُم‌ في‌ الاَمرفَاذا عَزَمت‌َ فَتَوكّل‌ عَلَي‌ الله...ميباشد- در حاليكه‌ برابر آن‌ آيه‌ (1533) براي‌ حضرت‌ رسول‌ الله كه‌ با منبع‌ وحي‌ مرتبط‌ بوده‌ و خود شريعتگزار و طراح‌ نظام‌ بوده‌ است‌ امر شورا جنبه استصوابي‌ داشته‌ و نهايتاً اخذ تصميم‌ حّق‌ و از اختيارات‌ خود آن‌ حضرت‌ بوده‌ است‌ چنانكه‌ ميفرمايد: فاذا " عَزَمَت‌ " فتو كّل‌ عَلَي‌ الله در حاليكه‌ آنچه‌ در سوره‌ شوري‌ بيان‌ گرديده‌ براي‌ تعيين‌ تكليف‌ مسلمانان‌ در غياب‌ رسول‌ الله و اوحياي‌ آن‌ حضرت‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ نسبت‌ به‌ امور غير مصّرح‌ در شريعت‌ است‌، و چون‌ در رديف‌ اجابت‌ امر پروردگار و اداي‌ نماز و تأديه‌ نفقات‌ است‌ هيچگونه‌ شكي‌ در وجوب‌ آن‌ و اخذ تصميم‌ بر اساس‌ اكثريت‌ آراء و تعميم‌ آن‌ به‌ امور عمومي‌ باقي‌ نمي‌ ماند .
همينگونه‌ است‌ بعضي‌ از اشارات‌ آيه‌ 1533 كه‌ دقيقاً بررسي‌ نشده‌ است‌ كه‌ چگونه‌ مسلمانان‌ ميتوانند در هر قرني‌ يك‌ نيروي‌ دفاعي‌ فائق‌ بر قدرتهاي‌ اهريمني‌ تدارك‌ و تجهيز نمايند؟ و همينگونه‌ است‌ بسياري‌ از رهنمودهاي‌ سياسي‌ / علمي‌ / اقتصادي‌ / و....ديگر قرآن‌ كريم‌ !
بنابراين‌ تمدّن‌ و تمدنها اگر در مفهوم‌ لغوي‌ واژه‌ باشند، با دين‌ يگانه‌ هستند، زيرا تمدّن‌ آنگونه‌ شهر نشيني‌ ميباشد كه‌ داراي‌ نظام‌ ديني‌ باشد كه‌ اگر فعال‌ پوياو نمونه‌ باشد فرهنگ‌ آن‌ يك‌" فرهنگ‌ ديني‌" است‌ و اگر عقب‌ افتاده‌ و ضعيف‌ باشد دين‌ آن‌ يك‌ دين‌ فرهنگي‌ خواهد بود .
در تمدنهايي‌ كه‌ "دين‌ فرهنگي‌ " برقرار است‌ هم‌ بخش‌ شهرنشيني‌ و سيويليزاسيون‌ آن‌ بر دين‌ اثر تخريبي‌ و زيان‌ آور خواهد داشت‌ و هم‌ دين‌ فرهنگي‌ آن‌ بر بخش‌ شهر نشيني‌ آن‌ اثري‌ زيانبار بر جاي‌ ميگذارد، و لذا ارتباط‌ متقابل‌ آنها متزلزل‌ و منفي‌ ميباشد، زيرا دين‌ و بخصوص‌ دين‌ اسلام‌، يك‌ نظام‌ موضوعه‌ خداوند است‌ كه‌ هم‌تمدّن‌ را اصلاح‌ و تقويت‌ و پويا و مترقّي‌ مينمايد و هم‌ فرهنگ‌ را بي‌ عيب‌ و كامل‌ و دلپزير ميسازد، چون‌ شهر نشيني‌ براساس‌ نياز فطري‌ انسانها به‌ موآنست‌ و همزيستي‌ و همياري‌ بوجود مي‌آيد و يك‌ امر فطري‌ ميباشد و دين‌ هم‌ براي‌ نظام‌ بخشيدن‌ به‌ اين‌ نياز قطري‌ تشريع‌ ميگردد و بنابراين‌ رابطه‌ اين‌ دو جنبه‌ با يكديگر يك‌ رابطه‌ كاملاً همخوان‌ و هماهنگ‌ و همساز و مترقي‌ و متعالي‌ است‌ زيرا آفريننده‌ هر دو بخش‌ خداوند است‌ كه‌ با علم‌ كامل‌ به‌ خصوصيات‌ هر يك‌ از دو جنبه‌ طرف‌ مقابل‌ را نيز آفريده‌ يا نظام‌ بخشيده‌ است‌ .پس‌ اگر در چنان‌ شرايط‌ فطري‌ خلل‌ بوجود آيد مسّلم‌ ميگردد كه‌ ناشي‌ از جهالت‌ و دخالتهاي‌ نارواي‌ انسانها ميباشد .
حال‌ اگر بخواهيم‌ بدانيم‌ كه‌ نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ فرهنگي‌ چگونه‌ خواهد بود بايد نگاه‌ كنيم‌ به‌ بينيم‌ استقرار دولت‌ در مقام‌ حكومت‌ چگونه‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.
اگر براساس‌ انتخابات‌ طبيعي‌ / ديني‌ و مشاوره‌ و آزادانه‌ صورت‌ گرفته‌ باشد نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ فرهنگ‌ همانگونه‌ نقشي‌ است‌ كه‌ اكثريت‌ مردم‌ دارند-و اگر دولت‌ بصورت‌ غير طبيعي‌ بر سر كار آمده‌ است‌، نقش‌ او در فرهنگ‌ همان‌ نقشي‌ است‌ كه‌ روي‌ كار آورندگان‌ بعهده‌ او نهاده‌اند و مسّلم‌ است‌ كه‌ يك‌ چنين‌ دولتي‌ يك‌ نقش‌ غير طبيعي‌ و بر خلاف‌ فطرت‌ و ضّد يك‌ نظام‌ ديني‌ را بازي‌ خواهد كرد كه‌ هم‌ به‌ ضرر و زيان‌ خود او مي‌باشد و هم‌ به‌ زيان‌ مردمي‌ كه‌ بدون‌ خواست‌ و اراده آنان‌ برآنها حكومت‌ مينمايد .
امّا چون‌ در بحث‌ ما نظر نقش‌ دولت‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ در توسعه‌ فرهنگ‌ و دين‌ و تمدّن‌ است‌ بايد گفت‌ كه‌ نقش‌ دولت‌ در توسعه‌ فرهنگ‌ و دين‌ و تمدّن‌ متناسب‌ است‌ با مقدار اهتمام‌ او در تحقيق‌ و تبيين‌ مفاهيم‌ كلام‌ الله مجيد كه‌ اساسنامه‌ دين‌ اسلام‌ و بخصوص‌ اساسنامه‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ است‌ - ميباشد.
بنابراين‌ و بر همگان‌ و بخصوص‌ بر دولت‌ جمهوري‌ اسلامي‌ لازم‌ است‌ كه‌ سرلوحه‌ اقدامات‌ توسيعي‌ خود را بخصوص‌ در امور فرهنگي‌، دهنمودهاي‌ خداوند متعال‌ كه‌ در كلام‌ او تضمين‌ و تصريح‌ شده‌ است‌، قرار دهند و با يك‌ شيوه‌عملي‌/ علمي‌ /تحقيقي‌ / انقلابي‌، مفاهيم‌ آنها را استخراج‌ و مراعات‌ نمايند و در جريان‌ اجرا و اعمال‌ قرار دهند و باور داشته‌ باشند كه‌ قرآن‌ كريم‌ حقيقتاًتبياناًلكُل‌َّ شي‌ " ميباشد، زيرااگر همين‌ شيوه‌ جاري‌ استمرار داشته‌ باشد توسعه‌ قابل‌ توّجهي‌ در فر هنگ‌ و دين‌ و تمدّن‌ بوجود نمي‌آيد .
متون‌ كتب‌ مقدس‌ و نيز تاريخ‌ مدون‌ و كتيبه‌ ها و سنگ‌ نوشته‌ ها و حتّي‌ افسانه‌ها و داستانهاي‌ فولكوريك‌ تمام‌ حكايت‌ و صراحت‌ را دارند كه‌ در طول‌ تاريخ‌ هر چه‌ رابطه‌ مردم‌ و حكّام‌ و سلاطين‌ با فرهنگ‌ و ديانت‌ قويتر بوده‌ است‌، دولت‌ و حكومت‌، مقتدرتر و تمدّن‌ آنها شكوفاتر و مترقي‌تر مي‌ شده‌ است‌، و برعكس‌ بهر مقدار كه‌ فرهنگ‌ ديني‌ آنها ضعيف‌ تر مي‌ شده‌ است‌ حكومت‌ و تمدن‌ آنها نيز رو به‌ اضمحلال‌ و متلاشي‌ شدن‌ مي‌نهاده‌ است‌ و اين‌ حقيقت‌ در عصر ماهم‌ قابل‌ لمس‌ ميباشد چنانكه‌ نمونه‌ منفي‌ آن‌ در نظام‌ الحادي‌ و دين‌ ستيز شوروي‌ سابق‌ روي‌ داد و نمونه‌ مثبت‌ و بارز آن‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ است‌ كه‌ يك‌ نظام‌ كهن‌ امّا نا متعادل‌ را از ميان‌ برداشت‌ و يك‌ تنه‌ در برابر استكبار جهاني‌ ايستاد تا دماغ‌ آن‌ را به‌ خاك‌ ماليد و حرف‌ خود را بر كرسي‌ فرمانروائي‌ نشانيد .
امّا اكنون‌ هم‌ نه‌ نظام‌ حكومتي‌ و نه‌ اراده‌ مردمي‌ نبايد به‌ اين‌ مقدار بسنده‌ نمايند و راضي‌ و خشنود باشند و كوشش‌ و توسعه‌ طلبي‌ فرهنگي‌ /ديني‌ /مدني‌ رابهمين‌ حّد موقوف‌ نمايند، زيرا توقف‌ در هر موردي‌ مقدّمه‌ انحطاط‌ است‌، بخصوص‌ براي‌ پويندگان‌ راه‌ خداوند (مجاهدان‌ في‌ سبيل‌ الله) كه‌ لذّت‌ پيروزيهاي‌ ناشي‌ از مجاهدت‌ را چشيده‌اند، توقف‌ امري‌ است‌ غير منتظره‌ و مخالف‌ اهداف‌ باشكوهي‌ كه‌ در مقام‌ قرب‌ خلاصه‌ شده‌اند .
پس‌ اگر ما خواستار توسعه و اعتلاي‌ فرهنگي‌/ ديني‌ مدني‌ هستيم‌ بايد آنرا در پرتو انواز كلام‌ خداوند جستجو كنيم‌ زيرا: وَكَلَمَه‌ الله هي‌العُليا و به‌ حقيقت‌ اين‌ كلام‌ موجز ايمان‌ داشته‌ باشيم‌ و بكوشيم‌ تا مفهوم‌ آنرا در جهان‌ به‌ تجلّي‌ درآوريم‌، و چون‌ ما بايد چنين‌ كنيم‌، به‌ طور اولي‌، دولت‌ منتخب‌ ما هم‌ بايد براي‌ توسعه‌ فرهنگي‌ امر تحقيق‌ گروهي‌ و سزاوار در مفاهيم‌ عميق‌ و رهنمودهاي‌ قرآن‌ كريم‌ را سرلوحه‌ اقدامات‌ توسيعي‌ / فرهنگي‌ خود قرار دهد و بدينوسيله‌ دين‌ خود را به‌ اجتماعي‌ كه‌ او را برسركار آورده‌ است‌ اداء نمايد.

انشاءالله.

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه