SHAMAMEH.ORG

عوامل مادی سلطه غرب 4

اقمار مصنوعي‌ آنها از مريخ‌ عكسها و نقشه‌ هاي‌ 5001 بر مي‌ دارد و وجود آب‌ يا هرگونه‌ مواد كاني‌ و شرايط‌ اقليمي‌ ديگر را دقيقاً مدلل‌ مي‌ دارد . با تلسكوپهاي‌ دقيق‌ از اعماق‌ چند ميليارد سال‌ نوري‌ فاصله‌ كهكشانها تصاوير مناسب‌ براي‌ تحقيقات‌ علمي‌ مخابره‌ مي‌ كنند - از تمام‌ اجزاء زمين‌ و تغييرات‌ كوچك‌ و بزرگ‌ آن‌ اطلاعات‌ دقيق‌ و مداوم‌ به‌ دست‌ مي‌ دهند - فضاي‌ منطقه‌ منظومه‌ شمسي‌ را براي‌ فضانوردان‌ در حد يك‌ استخر شنا مجدود و ايمن‌ ساخته‌ اند -
اعماق‌ درياها - تنوره آتشفشانها ، مراكز الكترونها و پوزيترونها و ژنهاي‌ حامل‌ صفات‌ موروثي‌ و ..... را مسخر دست‌ ها و انديشه‌ هاي‌ دانشمندان‌ و انديشمندان‌ كرده‌ و آن‌ قدر در اين‌ قبيل‌ علوم‌ و فنون‌ و تكنولوژيها پيش‌ رفته‌ اند كه‌ اگر بخشي‌ از آنها را با وسايلي‌ كه‌ خود ساخته‌ اند از قبيل‌ راديو ،تلويزيون‌ و اينترنت‌ وو..... به‌ نظر مردم‌ برسانند مانند اين‌ است‌ كه‌ هميشه‌ آنها را مورد بمب‌ باران‌ يا به‌ اصطلاح‌ هجوم‌ فرهنگي‌ قرار داده‌ اند !
اين‌ همه‌ سسلطه‌ علمي‌/ صنعتي‌ كه‌ ناشي‌ از امكانات‌ اقتصادي‌ / مالي‌ ، يا اصطلاحاً مادي‌ باشد زمينه‌ اي‌ در جهان‌ به‌ وجود آورده‌ است‌ كه‌ آن‌ بخش‌ از فرهنگ‌ غربي‌ كه‌ براي‌ بعضي‌ كشورهاي‌ مقيد به‌ اخلاق‌ و فرهنگ‌ ديني‌ حساسيت‌ آفرين‌ است‌ براي‌ مردم‌ ساير كشورها عادي‌ تلقي‌ ميشود ، نمونه‌ قابل‌ ارائه‌ وضعي‌ بود كه‌ در رژيم‌ سابق‌ بر اجتماع‌ ما حاكم‌ شده‌ بود !
پس‌ از غرب‌ امروز به‌ موقعيتي‌ دست‌ يافته‌ است‌ كه‌ به‌ راستي‌ نيازي‌ ندارد تا براي‌ اعمال‌ سلطه‌ چيزي‌ هزينه‌ كند و اگر بكند اشتباه‌ است‌ چون‌ درست‌ به‌ بازرگاني‌ مي‌ ماند كه‌ كالايش‌ خريداراني‌ بيشتر از مقدار موجودي‌ دارد و لذا هر چه‌ هزينه‌ تبليغ‌ كند بيهوده‌ و به‌ ضرر او مي‌ باشد . و در برابر شرق‌ كه‌ ضعيف‌ مانده‌ است‌ غرب‌ قوي‌ تر شده‌ است‌ و سلطه‌ تابعي‌ است‌ از اين‌ دو عامل‌ و معمول‌ غرب‌ در گيرودار و كوران‌ شديد صنعتي‌ شدن‌ نياز به‌ استعمارگري‌ و اعمال‌ سلطه‌ داشت‌ اما امروز هزينه‌ هاي‌ سلطه‌ گري‌ را از سلطه‌ پذيران‌ دريافت‌ ميدارد چنانچه‌ در جنگ‌ خليج‌ فارس‌ شاهد آن‌ بوديم‌ .
كشورهاي‌ منطقه‌ رسما از غرب‌ دعوت‌ كردند كه‌ بيايد وسلطه‌ نظامي‌ / سياسي‌ خود را تحميل‌ كند و هزينه‌ هاي‌ مربوطه‌ را هم‌ دريافت‌ كند هر چند در دو قرن‌ گذشته‌ پيوسته‌ در منطقه‌ حضور داشته‌ است‌ .
از تعاريف‌ اين‌ بخش‌ از نوشتار خلاصه‌ گيري‌ مي‌ كنيم‌ :
1 - چون‌ اصولا نظام‌ غرب‌ يك‌ سيستم‌ كاپيتاليستي‌ / ماترياليستي‌ ميباشد هر گونه‌ سلطه‌ آن‌ يك‌ عامل‌ مادي‌ ميباشد حتي‌ اگر ايجاد معابد ،خيريه‌ ،پرورشگاه‌ ايتام‌ ،چاپ‌ و انتشار رايگان‌ كتب‌ آسماني‌ و صدور دانش‌ و فن‌ اوري‌ باشد.
2 - برقراري‌ سلطه‌ ابتدا بسيار عادي‌ و طبيعي‌ و تدريجي‌ انجام‌ گرفته‌ و به‌ تدريج‌ شكل‌ استعماري‌ و استثمار و اعمال‌ قدرت‌ به‌ خود گرفته‌ است‌ ولي‌ اكنون‌ كشورهاي‌ نيازمند هستند كه‌ خواستار انواع‌ سلطه‌ هاي‌ غرب‌ ميباشند .
3 - خلاصه‌ تر موضوع‌ اين‌ است‌ كه‌ :نيازمندي‌ علت‌ سلطه‌ پذيري‌ و سلطه‌ پذيري‌ علت‌ پيدايش‌ سلطه‌ گري‌ مي‌ باشد .
اشتباه‌ كشورهاي‌ عقب‌ مانده‌ اين‌ است‌ كه‌ معلول‌ رابه‌ جاي‌ علت‌ گرفته‌ اند و همين‌ اشتباه‌ سبب‌ شده‌ است‌ تا عقب‌ ماندگي‌ استمرار داشته‌ باشند چون‌ همانگونه‌ كه‌ بيان‌ كرديم‌ «سلطه‌ گري‌ معلول‌ سلطه‌ پذيري‌ است‌ » و اگر خوش‌ بينانه‌ تر بينديشيم‌ به‌ اين‌ نظر ميرسيم‌ كه‌ اين‌ هر دو بايد با هم‌ جمع‌ شوند تا از آنها اثري‌ پديد آيد.
پس‌ عقب‌ ماندگان‌ نبايد پيشرفته‌ گان‌ را ملامت‌ كنند كه‌ چرا جلو افتاده‌اند بلكه‌ بايد به‌ رفتار خود بينديشند كه‌ چرا عقب‌ مانده‌ اند .
البته‌ اگر مسير يكي‌ باشد يك‌ راه‌ هم‌ براي‌ عقب‌ ماندگان‌ اين‌ است‌ كه‌ بررسي‌ كنند چه‌ عواملي‌ سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ انها توانسته‌ اند جلو بيفتند و مقصود اين‌ باشد كه‌ روش‌ پيشرفتگان‌ را شيوه‌ رفتار خود قرار دهند بلكه‌ بيشتر عقب‌ نمانند تا يا فاصله‌ بيشتر نشود و يا فاصله‌ را از ميان‌ بردارند .
به‌ نظر نگارنده‌ مسير ما به‌ عنوان‌ يك‌ كشور اسلامي‌ تعالي‌ طلب‌ با كشورهاي‌ پيشرفته‌ غربي‌ يكي‌ است‌ اما هدف‌ ما ،وراي‌ هدف‌ انها واقع‌ است‌ چون‌ در نقطه‌ اي‌ كه‌ انان‌ به‌ هدف‌ ميرسند راه‌ ما پايان‌ نمي‌ پذيرد و بايد ان‌ را ادامه‌ دهيم‌ .
هدف‌ غرب‌ مادي‌ گرا (ماترياليست‌ / كاپيتاليست‌ ) حداكثر بهره‌ گيري‌ از امكانات‌ طبيعي‌ است‌ كه‌ خود تعيين‌ كرده‌ اند زيرا راه‌ خود را از دين‌ و معنويت‌ جدا كرده‌ اند .
اما براي‌ ما دو هدف‌ متداخل‌ و در عين‌ حال‌ متباين‌ است‌ كه‌ خداوند تعيين‌ فرموده‌ است‌ .
دو هدف‌ مذكور متداخل‌ هستند از اين‌ جهت‌ كه‌ «جز از طريق‌ دستيابي‌ به‌ هدف‌ اول‌ به‌ هدف‌ دوم‌ نميرسيم‌» چون‌ خداوند نخواسته‌ است‌ پيروان‌ نظامي‌ كه‌ او تنظيم‌ فرموده‌ است‌ از انچه‌ ديگران‌ به‌ دست‌ مي‌ اورند محروم‌ بمانند:هُو الَذي‌ خَلَق‌َ لَكُم‌ ما في‌ الارض‌ جَميعاً ... خداوند كسي‌ است‌ كه‌ هر چه‌ را در زمين‌ هست‌ كلا براي‌ شما آفريده‌ ...272.
ما اگر مسلمان‌ باشيم‌ كه‌ بايد در رعايت‌ خواست‌ خداوند از كليه‌ مواهب‌ طبيعي‌ حداكثر بهره‌ برداري‌ را بنمائيم‌ و اگر مسلمان‌ هم‌ نباشيم‌ حداقل‌ انسان‌ هم‌ هستيم‌ و با ديگران‌ در بهره‌ برداري‌ از امكانات‌ طبيعي‌ شريك‌ هستيم‌ و نبايد اين‌ غبن‌ را بپذيريم‌ كه‌ شركاي‌ ديگر سهم‌ بيشتري‌ بردارند و ما را تحقير هم‌ بكنند!بنابراين‌ ما با غرب‌ از بابت‌ بهره‌ گيري‌ ،در حداكثر ممكن‌ از مواهب‌ طبيعي‌ مشترك‌ هستيم‌ و هدفمان‌ يكي‌ مي‌ شود اما وقتي‌ به‌ ان‌ هدف‌ برسيم‌ كه‌ شرط‌ ادامه‌ راه‌ صحيح‌ است‌ هدف‌ ديگري‌ در برابر ما قرار مي‌ گيرد :ثُم‌َ اَستوي‌ الَي‌ السّماء...: سپس‌ پزداختن‌ به‌ اسمان‌ را ...يعني‌ وقتي‌ به‌ هدف‌ اول‌ كه‌ بهره‌ برداري‌ از تمام‌ امكانات‌ است‌ نايل‌ شديد نبايد به‌ همان‌ بسنده‌ كنيد بلكه‌ بايد براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ بسيار بلندتر راه‌ را ادامه‌ دهيد كه‌ ان‌ مقام‌ قرب‌ است‌ .
البته‌ اين‌ در صورتي‌ است‌ كه‌ اهداف‌ مذكور را از هم‌ جدا كنيم‌ اما چنانچه‌ اشاره‌ كرديم‌ هدفهاي‌ مذكور در عين‌ حال‌ متداخل‌ هم‌ هستند چون‌ اولي‌ و دومي‌ در يك‌ مسبر قرار دارند و راه‌ هم‌ روي‌ يك‌ خط‌ مستقيم‌ احداث‌ گرديده‌ است‌ :«صراط‌َ المُسَقيم‌ »ناگزير بايد براي‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ نهايي‌ از هدف‌ اول‌ بگذريم‌ و اگر به‌ هدف‌ اول‌ نرسيم‌ و يا در مسير از وراي‌ ان‌ بكذريم‌ مسلم‌ است‌ كه‌ از صراط‌ مستقيم‌ منحرف‌ شده‌ايم‌.
در اين‌ جا ضروري‌ است‌ كه‌ قبل‌ از ادامه‌ بحث‌ توضيحاتي‌ عرضه‌ بداريم‌ زيرا با دلايل‌ قرآن‌ مربوط‌ ميشود و شده‌ است‌.
1 - مفسران‌ جمله‌ «ثُم‌ اَستَوي‌ الي‌ السّماء»را به‌ گونه‌ اي‌ خسران‌ افرين‌ ترجمه‌ و تفسير كرده‌اند كه‌ با منطق‌ دين‌ و ناموس‌ افرينش‌ كاملا مغايرت‌ دارد و ما نمي‌ توانيم‌ در اين‌ بحث‌ به‌ ذكر دلايل‌ مربوطه‌ بپردازيم‌ - خداوند«ثُم‌ اَستَوي‌ الي‌ السّماء» را در حق‌ بندگان‌ خود مشخص‌ فرموده‌ است‌ نه‌ اين‌ كه‌ خود او پس‌ از افرينش‌ اجزاي‌ زمين‌ بر آسمان‌ مستولي‌ شده‌ باشد .
2 - متاسفانه‌ در ان‌ بخش‌ از قران‌ كريم‌ كه‌ خداوند ضمن‌ ان‌ نظام‌ مدني‌ اسلام‌ را سياست‌ گذاري‌ و تدوين‌ فرموده‌ است‌ تحقيق‌ كافي‌ انجام‌ نشده‌ و ان‌ چه‌ هم‌ صورت‌ گرفته‌ با حمل‌ انها به‌ امور عبادي‌ در مفهوم‌ مصطلح‌ ان‌ بوده‌ است‌ كه‌ موجب‌ ايجاد اختلال‌ در نظام‌ فطري‌ اسلام‌ گرديده‌ است‌ و گرنه‌ دليلي‌ ندارد كه‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ انباشته‌ از موهبتهاي‌ خدادادي‌ و داراي‌ يك‌ كتاب‌ اسماني‌ هدايتي‌ هم‌ باشند اما از قافله‌ تمدن‌ عقب‌ بماند و تحقير شوند .
باري‌ ،اين‌ كه‌ گفتيم‌ با ماديگرايان‌ از لحاظ‌ حداكثر بهره‌ گيري‌ از مواهب‌ طبيعي‌ داراي‌ هدف‌ مشترك‌ هستيم‌ بايد توجه‌ كنيم‌ كه‌ دين‌ اسلام‌ از ماده‌ تلقي‌ ابزاري‌ دارد در حالي‌ كه‌ نظام‌ ماترياليستي‌ براي‌ ماده‌ اصالت‌ قائل‌ است‌ ، حتي‌ براي‌ انسان‌ هم‌ ارزش‌ ابزاري‌ قائل‌ است‌ در حالي‌ كه‌ دين‌ اسلام‌ اصالت‌ را در حق‌ انسان‌ مسلم‌ مي‌ نمايد :خَلَق‌َ لَكُم‌
فرق‌ ديگر مربوط‌ به‌ هدف‌ ان‌ است‌ كه‌ در ماده‌ گرايي‌ خود محوري‌ و خود اييني‌ محترم‌ شمرده‌ ميشود و خدا را مخلوق‌ بشر مي‌ دانند و جوامع‌ ديني‌ را دگر سالار و اسير مخلوق‌ خود مي‌شمارند و لذا ما كه‌ ميگوييم‌ هدف‌ ما را خداوند تعيين‌ فرموده‌ است‌ از نظر مادي‌ گرايان‌ نامفهوم‌ و ابلهانه‌ است‌ (8)- انها ماده‌ را ارزش‌ ميشمارند در حالي‌ كه‌ دين‌ ان‌ را ابزار ميداند .اين‌ درست‌ است‌ كه‌ هدف‌ را خداوند تعيين‌ ميكند اما انسان‌ را مجبور به‌ تعقيب‌ آن‌ نمي‌ فرمايد زيرا آن‌ قدر اصالت‌ براي‌ انسان‌ قائل‌ است‌ كه‌ طي‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ هدف‌ را در اختيار خود او قرار مي‌ دهد تا اگر احياناً مصلحت‌ خود را در چيزي‌ ديگر دانست‌ همان‌ را دنبال‌ كند:انا هدينا السبيل‌ اماشاكرا و اما كفورا ما به‌ انسان‌ راه‌ را نموديم‌ (اختيار رد و قبول‌ با اوست‌ )يا سپاسگزار مي‌ شود يا ناسپاسي‌ مي‌كند(276)
بنابراين‌ از اين‌ بابت‌ نيز دست‌ مردم‌ شرق‌ بسته‌ نيست‌ تا عذر عقب‌ ماندگي‌ آنان‌ پذيرفته‌ شود.   صفحه بعد>> 

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه