شناخت اسلام
بر اساس قرآن كريم اسلام يعني دين قابل قبول در پيشگاه خداوند ، چنانكه در آيات 17/3-79/3-5/5- چنين فرموده است : همانا كه دين نزد خداوند اسلام است - هر كس غير از اسلام دين ديگري برگزيند هرگز از او پذيرفته نميشود و سرانجام از زيانكاران خواهد بود - امروز دين شما را برايتان تكميل كردم و اسلام را برايتان دين پسنديده ميدانم…… از اين بيانات بخوبي معلوم ميشود كه اسلام همان دين و دين همان اسلام است و لذا بايد ديد كه خداوند علاوه بر تعاريفي كه از اسلام بيان فرموده است چه تعاريفي از دين بيان فرموده است تا بدانيم اسلام برچه مباني و اصولي پايه گزاري شده است تا بهتر بتوانيم اصول و مباني نظام اقتصادي اسلام را بازشناسي نمائيم .
در آيه 29 از سورة 30 در تعريف دين چنين ميفرمايد :
فَاَقِم وَجهَكَ لِلدّينِ حَنيفَاً فِطرَتَ الله اَلتّي فَطَر النّاسِ عَلَيها لا تَبديلِ لِخلقِ الله ذالِكَ اَلدّينُ القَيّم وَ لكّن اَكْثَر النّاسِ لا يَعلَمُون : همّت بر پاي دار براي دين حنيفي ( راستين ) كه مطابق فطرت الهي باشد ( آنگونه فطرتي كه ) عامّه مردم را برآن مفطور فرموده است ، هيچگونه تبديلي در آفرينش خداوند مجاز نيست ، دين پايدار چنين ديني است ( كه مطابق ناموس آفرينش و فطرت مردم باشد ) ولي اكثر مردم ( اين شرايط را ) نميدانند . از اين تعريف بخوبي دانسته ميشود كه دين پايدار آن ديني است كه « اصول و مباني آن بر اساس ناموس خلقت و فطرت مردم استوار باشد » و اگر هر مقدار با ناموس خلقت و فطرت مردم مغايرت داشته باشد به همان نسبت اساس دين متزلزل و ناپايدار خواهد بود .
پس ما براي اينكه بدانيم دين راستين و پايدار چگونه ديني است بايد: 1- ناموس خلقت را بشناسيم 2- فطرت ناس ، يعني مقتضيّات و خصوصيات وجود مردم را بشناسيم : فِطرَتَ الله اَلَتّي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها .
به اين نكتة مهّم نيز بايد توجّه نمائيم كه در دين راستين هيچ خصوصيتي نبايد باشد كه مغاير فطرت مردم باشد : لا تَبديل لِخلق الله و هر كه بخواهد چيزي را بر خلاف فطرت مردم به آنان تحميل كند يا توقعّ داشته باشد كه دين يك نظام و يا مجموعة معنوي و فراسرشتي باشد دين را به درستي نمي شناسد و نبايد در امر دين دخالت كند : وَ لكِنّ اَكثَر النّاسِ لا يَعْمَلوُن .
شناخت ناموس خلقت و فطرت مردم
چون در بادي امر بنظر ميرسد كه شناخت ناموس خلقت يا رازهاي آفرينش مشكل است خداوند خود به تعريف موضوع پرداخته و نمونة محدود و ملموسي از اسرار آفرينش را براي مطالعه و شناخت ما در اختيار قرار داده و آن افراد مردم هستند : فِطرَتَ الله التّي فَطَر النّاس عَلَيْها.
بنابراين مفهوم دين همان مفهوم آفرينش و مفهوم آفرينش همان مفهوم مقتضيّات وجود مردم ميباشد و لذا دين هم عيناً مشابه يك مخلوق است و در قرآن كريم در موارد ديگر نيز به اين نكته اشاره شده است كه نازل شدن بهمان معني خلق كردن و آفريدن ميباشد مانند اينكه فرموده است : وَ اَنزلنَا الحَديد يعني ما آهن را آفريديم . پس دين هم در حقيقت يك مخلوق الهي ميباشد و بخصوص بر حسب استدلالهاي مختصر بعدي معلوم خواهد شد كه دين هم داراي همان خصوصيات اجزاء آفرينش ميباشد .
ما از علوم تجربي / طبيعي مانند فيزيك ، شيمي ، جغرافي و … بعّلت اينكه فقط موجودات را به لحاظ جنبه هاي مادّي مورد توجّه قرار داده اند نميتوانيم قرائت كاملي از خلقت و فطرت بدست آوريم و همينگونه از تعاريف علماي ديني كه به جنبه هاي مادّي خلقت با نظر تحقير نگريسته اند و بيشتر به جنبه هاي معنوي و ملكوتي موجودات و انسانها پرداخته اند نميتوانيم استناد كنيم زيرا هر دو گروه تعاريف ناقصي از خلقت به دست ميدهند و لذا به قرآن كريم متوّسل ميشويم كه كلام خداوند و « تَبَيَاناً لِكُلّ شَيء » ميباشد تا ببينيم چه تعاريفي از خلقت و فطرت بيان ميدارد .
نگارنده 12 اصل از اصول آفرينش را از كلام الله مجيد اقتباس نموده و طبق تعاريف خود قرآن كريم به تفسير و تفصيل آنها پرداخته و در كتابي با نام « اصول آفرينش » تأليف و آمادة چاپ و انتشار كرده و اميدوارست توفيق يابد تا آنرا به جهان علم و بخصوص به دانش دين اسلام تقديم بدارد .
اصول 12 گانة مذكور تماماً براي شناخت هر چه بيشتر ناموس خلقت ضرورت كامل دارند امّا مطرح كردن آنها در اين بحث محدود ممكن نيست امّا از آن ميان دو اصل اساسي براي روشن شدن بحث ما كاملاً مؤثر و كارساز ميباشند كه بشرح زير و بطور خلاصه مطرح ميگردد :
يكي از آن اصول ، اصل هماهنگي نظام آفرينش يا « توحيد نظام آفرينش » است كه از آيه 3 سوره ملك اقتباس گرديده كه ميفرمايد : وَ ما تَري فِي خَلقَ الَرَّحمنِ مِن تَفاوُتٍ …… ، در نظام آفرينش خداوند مهربان هيچگونه تفاوتي نمي بيني .
مطابق اين اصل هر نظامي كه بر خلقت مثلاً يك انسان حاكم باشد بر كلّ عالم وجود و بر هر جزء از اجزاء آن نيز حاكم است و هر خصوصيّتي كه در وجود يك شيء تعبيه شده باشد در وجود اشياء ديگر هم تعبيه شده است هر چند بنظر ما عجيب و باور نكردني باشد - كه جاي استدلال در اين مختصر نيست .
اصل ديگر « اصل تزويج » است كه از ايه 49 زاريات اقتباس شده (و آيات ديگر ) كه ميفرمايد : و مِن كُلّ شَيء خَلَقنا زُوجَين لَعَلَكّمُ تَذَكّروُن: هر چيزي را بر اساس داشتن زوج آفريديم كه شما متذكّر ( اهميّت موضوع ) بشويد .
مطابق اين اصل هر چه آفريده شده يا بشود اوّلاً نوعاً از زوج تشكيل ميشود ، مانند زن و مرد ، شب و روز ، مثبت و منفي ، زندگي و مرگ (كه مجموعاً زندگي را تشكيل ميدهند ) و ثانياً ، فرداً هم از دو چيز تشكيل ميشود مانند جسم و روح كه متفقاً يك موجود زنده را شكل ميدهند ، ثالثاً تمام اجزاء و اعضاء متشكلة آنها هم از زوج تشكيل ميشود مانند دو دست ، دو پا ، دو چشم ، دو گوش ، دو سوراخ مدخل ، دو سوراخ مخرج ، دو كليه ، دو كبد ، دو بطن در قلب ، دو لپ در مغز و… ثوابت و سيارات ، مركز يا هستة الكترونها در اتمها و ذرّات و خلاصه تمام اجزاء هستي و حتي خود هستي نيز كه از عالم غيب و عالم مشهود تشكيل شده است - و تنها ذات باريتعالي است كه بصورت « فرد مطلق » ميباشد چون او آفريننده است نه آفريده شده : لَيْسَ كَمَثلهُ شَيءِ .
از استدلات فوق كه بر اساس تعاريف قرآن كريم بيان گرديد خلاصه گيري ميكنيم كه :
1- انسان يك مخلوق است كه از دو بخش مادّي و معنوي يا بعبارتي از جسم و روح بوجود آمده است .
2- دين اسلام نيز يك مخلوق است كه براي نظام بخشيدن بر زندگي انسان بوجود آمده ولذا متشكل از دو بخش مادّيات و معنويّات ميباشد و هر دو بخش آن نيز بايد متوازن و معتدل باشد .
3- بر اساس اصل توحيد نظام بايد خصوصيات دين بر مقتضيات انسان قابليت تطابق داشته باشند ، آن هم بصورت متعادل و متوازن و بدور از هر گونه افراط و تفريط !
اميد است خوانندة ما از تفصيل كلام ملول نگردد . ما ميخواهيم اصول و مباني اقتصاد اسلامي را بشناسيم و چون اقتصاد براي مردم است بايد مقتضيّات فطري مردم را رعايت كنيم و چون اساس نظام مدني ما اسلام است و اساس اسلام قرآن كريم است لزوماً بايد تعاريف لازم را از كلام خداوند بدست آوريم تا بتوانيم اصول اقتصاد را بر اساس آن تعاريف بنا نهيم تا استوار بماند ، و بهر طريق ديگري كه دنبال كنيم به هدف مورد نظر نخواهيم رسيد . صفحه بعد>>