اقتصاد اسلامي كدام است ؟
اقتصاد هنر كاربرد دانش و تدبير و مال انديشي در برقراري يك نظام معتدل و پويا و مقرون به صرفه و صلاح در امور مالي و معيشتي يك خانواده ، يك اجتماع و يا يك ملّت است و لذا بايد بر هر گونه امور توليدي ، خدماتي ، بازرگاني و مصرفي اشراف و نظارت داشته باشد .
اقتصاد اسلامي همان اقتصاديست كه تعريف آن را فوقاً عرضه داشتيم الاّ اينكه در اقتصاد اسلامي معنويّت هم بايد مراعات گردد معنويت آن هم چنين است كه به لحاظ عقيدتي با نام خداوند و به قصد جلب رضايت او ( قربهً الي الله ) و رعايت صلاح و مصلحت بندگان او و تحصيل عزّت و قدرت اسلام عزيز باشد چنانكه ميفرمايد : و علي الله قَصَدُ السَبيل وَ مِنها جائِرَ وَ لَوشاءَ لَهَديكُم اَجمَعينِ :- و ميانه روي و اعتدال ( اقتصاد ) در راه بسوي خداوند ( از شرايط دينداري است كه تقرب به خداوند را محقّق مينمايد ) ، و از ميانه روي روي برتافتن انحراف و گمراهيست و اگر خداوند بخواهد تمام شما را هدايت مينمايد (9/16) .
در اينجا ناگزير بايد توضيحي عرضه نماييم :
بسياري از مسلمانان حتّي از ميان دانش آموختگان هم كساني وقتي به فرازهايي از آياتي مي رسند كه مثلاً ميفرمايد : « اگر خداوند بخواهد همه شما را هدايت مي كند »وضع موجود خود يا مسلمانان ديگر را در نظر ميگيرد و مي گويد : وضع موجود همان چيزي است كه خداوند خواسته است و لذا آن را يك نوع « جبر » تلّقي مينمايند و توصيه ميكنند كه مسلمان بايد در هر شرايطي راضي و شكر باشد ! و ميگويند دنيا بهشت كافر و جهنم مؤمن است - يعني بايد وضع تحقير آميز موجود را به اميد رفاه جهان ديگر تحمل كرد !
اينگونه برداشتهاي غلط يا ناقص نيز بنوبة خود يكي از علل عقب افتادگي مسلمانان ميباشد زيرا خداوند خواستهاي خود را در كلام الله مجيد دقيقاً بيان كرده است و اگر مي خواست كه بعضي ها هدايت نشوند اينهمه دلايل و وسايل بينش را خطاب به «ناس » يعني عامّه مردم نازل نميفرموده چون اين نقض غرض است كه قران را براي هدايت عامه مردم نازل بفرمايد و در عين حال درهمان كتاب هدايتي بفرمايد، اگر ميخواستيم همه را هدايت ميكرديم ؟ !
پس خواست خداوند اين است كه ما هدايت شويم ، امّا چون ما را فاعل مختار آفريده است ان خواست هدايتي را بر ما تحميل واجبار نمينمايد و لذا هدايت پذيري يا نا پذيري در اختيار خود ما ميباشد .
بنا بر اين مسلمان مؤمني كه هرگونه اعمالي را با نام و خواست خداوند كسب رضايت او و با نيّت تقّرب انجام ميدهد توجه دارد كه هر چه راهنمايي لازم دارد در قرآن كريم بيان گرديده است ولذا نميگويد ونبايد بگويد از وضع موجود راضيم بلكه ميگويد تلاش ميكنم تا مفهوم واقعي هدايتهاي خداوند را در يابم و اجرا كنم تا او را خوشنود نمايم .
از جمله راهنماييها كه ظاهر آن حكم بريك سياست گذاري عظيم و حيرت انگيز دفاعي است ،مانند تمام هدايتهاي ديگر كه داراي ابعاد كثير و همه جانبه هستند ، مقياس و معياري هم براي حدود و ارتفاع سطح اقتصاد اسلامي به دست ميدهد ( و بسياري معيارها و مقياسهاي ديگري كه جاي بحث انها در اين مقال نيست ) آيه 62 ازسوره 8 است كه ميفرمايد : و (براي دفاع در برابر متجاوزان ) در حّد اكثر تواناييهاي خود نيرو و سواره نظام فراهم نماييد بگونه اي كه بوسيله آن دشمنان خداوند ودشمنان خود را و ديگراني را كه پشتيبان و هم پيمانان دشمنان خدا و دشمنان شما هستند كه شما آنها را نميشناسيد بلكه خداوند آنها را ميشناسد -بهراس افكنيد- و در راه خداوند (كه همين راه دفاع اسلامي است ) هر چه هزينه كنيد كاملاً بازيافت ميشود و از اين بابت مورد ستم واقع نميشويد .
در اين فرمان واجب الرّعايه معيارها و مقياسهاي زير كاملاً مشخّص و تعريف گرديده است :
1 - حداكثر استطاعت - بايد دقيقاً بررسي شود كه حداكثر تواناييهاي جهان اسلام چه مقدار است .
2- نيرو و سواره نظام - امروزه نيروها و سواره نظام در مقياس جهاني كدامند كه مابايد حتّي بايد بيشتر و پيشرفته تر از آنها را فراهم كنيم ؟
3-بهراس افكندن دشمنان خداوند و دشمنان مسلمانان - در عصر ما دشمنان خداوند و دشمنان مسلمانان كيانند و چه مقدار و چگونه نيروها وامكاناتي در اختيار دارند تا ما آنگونه نيروهايي در مقابل آنها فراهم كنيم كه نه فقط تعادل قوا در مقياس جهاني حفظ گردد ، بلكه بتوانيم آنها را به هراس هم بيفكنيم بنحوي كه مانند راهبان به مغاره ها و معابد پناه ببرند : ترهبون بِهِ.
4- در محاسبة ميزان قدرت دفاعي نه فقط بايد مقدار نيروي دشمنان خدا و ملك و ملّت را در نظر بگيريم بلكه بايد مقدار نيروي متحّدان و هم پيمانان آشكار و نهان دشمنان را كه پشت سر آنان قرار دارند نيز محاسبه نماييم :
و آ خرين مِن دُونِهِم لا تَعَلُمونَهًم الله يَعلَمُهُم.
5- بايد مطمئن باشيم كه دفاع از حدود و ثغور دين و ملّيت در حداكثر ممكن راه نزديك شدن به مقام قرب (في سبيل الله ) است .
6- يقين داشته باشيم كه هر چه در امر دفاع هزينه كنيم سرمايه اي است كه بدون كم و كاست بازيافت ميشود زيرا حفظ امنيت ملّي موجب ايجاد و گسترش اقتصاد و ثروت و ارتقاي سطح آن ، و احراز عزّت ديني /ملّي در سطح جهاني ميباشد : وَ ما تنفقوُامِن شئ في سبيلِ الله يُوُّف اليكُم .
بطوريكه ملاحظه ميگردد سياست دفاعي / ديني جهان اسلام كه خداوند اساس آنرا در آية مورد بحث و نيز آيات بسيار ديگر تشريح و تشريع نموده است بايد يك سياست دفاعي فوق مدرن و فوق قدرت باشد به نحوي كه بتواند برتري خود را بر هر گونه قدرت تهاجمي اجتماعي تحميل نمايد ( تُرهَبون بِهِ ) و چون دستيابي به يك چنين قدرت دفاعي با داشتن يك اقتصاد «برتر » امكان پذير است معيارها و مقياسهاي و اهداف نظام اقتصاد اسلامي بايد بگونه اي برنامه ريزي و مشخص و در جريان اجرا قرار گيرد كه بتواند به لحاظ اقتصادي يك چنان نيروي دفاعي را كه خداوند معيارها و مقياسها و اهداف آن را تعيين فرموده است - تأمين نمايد .
همينگونه است رابطة نظام اقتصاد اسلامي با ساير نظامات مانند كشاورزي صنعتي ، علمي و … كه بايد همه بر اساس تأمين عزّت اسلامي و الگو و اسوه قرار گرفتن نظام اسلامي براي جهانيان طراحّي و برنامه ريزي شود : لِتَكوُنوا شهداءَ عَلَي النّاس …… ( اصل توحيد نظام) .
مسلمانان در كلّ مكلّف هستند كه جملات مشخصّي از قرآن كريم را مانند: وَكَلَمَهَ الله هِيَ العلياء - كُنـــــتُم خَيرامهٍ اُخرِجَت للنّاس - كَذالِكَ جَعَلناكُم اُمَهً وَسَطاً - اَلعِزَهً لله و لِرَسولِهِ و للمؤمنين و …… را شعار نظام خود قرار دهنــد و بكوشند تا مفاهيم آنها را به عينيّت در آورند ، زيرا اين قبيل اهداف با مسلمان بودن و« جهان سوّمي » ماندن مغايرت كلّي دارد !
براي نيل به اهداف مذكور يك تجديد نظر كلّي در مفاهيم بعضي آيات قرآن كريم كه در تعريف ماديّات و معنويات بيان فرموده است ضرورت دارد .
اصولاً معنويّت در اينست كه ما خواست خداوند را بدرستي ادراك و اجراء نمائيم نه اينكه فقط بخشي از رهنمودهاي خداوند را با نام عبادات بر جسته تر از بخش ديگر خواستهاي او بنمائيم و به تضعيف بخش ديگر بپردازيم و اهميّت ماديّات را منتفي نمائيم . خواست خداوند اساساً عزّت و اقتدار و اسوه و نمونه بودن مسلمان است و انجام اين خواستها با خارج كردن دين از چهار چوب فطري آن عملي نخواهد شد . لا تبديلَ لِخلقِ الله
روح در جسم جا دارد . معنويات در ماديات تظاهر پيدا ميكنند چنانكه تا مقاومت جرم در برابر جريان امواج الكترونها قرار نگيرد تشعشع نور آشكار نميشود . (اصل تزويج ) … وَمِن كُلِ شئُ خَلَقنا زَوجين لَعَلَكُم تذكروّن . دين هم همينگونه است . تا ارزش ماديات و اهميّـت آنها همطراز با معنويات شناخته نشود دين متعادل و مترقي و مطابق با فطرت نخواهد شد !
چون فرهيختگان مقصود را بخوبي ميدانند نيازي نمي بينيم كه تفصيل بيشتري بدهيم و بنابراين بهمين مقدار بسنده مينمائيم و به جمع بندي كلام و بيان اصول و مباني اقتصاد اسلامي از نظر قرآن كريم ميپردازيم :
1- دين براي نظام بخشيدن و تأمين يك زندگي سعادتمندانه براي مردم است و لذا نظامات آن بايد بر اساس نيازهاي فطري باشد : فِطرَت الله التّي فَطَرَ النّاس عَلَيها و اقتصاد اسلامي هم يكي از نظامات اسلام عزيز است .
2- قدرت استكباري كفر مجهّز به آخرين دستاوردهاي علم و صنعت و متّكي بر حدّاكثر امكانات مادّي در برابر دين و در حالت تهاجمي و تهديد قرار گرفته است كه جز با تجهيزات مشابه نميتوان خطر آن را دفع كرد و لذا اقتصاد اسلامي بايد بر مبناي حدّاكثر استفاده از علم و صنعت و ثروت قرار گيرد : وَ لَكُم فِي القِصاص حَيواه ، يا اوُلي الاَلباب .
3- اقتصاد بايد بر اساس حدّاكثر استفاده و بهره برداري از منابع طبيعي و نيروهاي انساني قرار گيرد : هُوَ الذي خَلَقَ لَكُم ما في الارض جَميعاً ثُم استوي اِلَي السّماء .
4- اقتصاد بايد عمدتاً بر اساس منابع « جايگزين شونده » مانند كشاورزي و انديشه و ابتكار و قدرت خلاقة انسانها متكي شود و از منابع طبيعي « يكبار مصرف » بطور محدود و آن هم با تأمين ارزش افزوده توليدات بهره گيري شود : وَ قَدَّرَ في السّرد وَاعمَلوا صالحاً انّي بما تَعمَلونَ بَصير - وَاصنَع الفُلك باعينِنا وَ وَحينا …
5- مصارف بايد بر اساس ضرورت و اجتناب از اسراف و تبذير باشد : وَكلُوا و اَشربوا وَ لا تُسرِفوا انّهُ لا يُحِبُ المُسرفين - امّا اين بمعناي رعايت خست و امساك زبونانه و فقيرانه و خلاف شأن اسلامي نيست .
براي مثال اگر بدن يك مسلمان مطابق استانداردهاي بهداشت جهاني به 2800 كالري انرژي و مقادير مشخصي از ويتامينها و موّاد معدني و غير اينها نياز دارد ، مصرف تا اينمقدار نبايد اسراف شناخته شود چون يك مسلمان نبايد جسماً از يكنفر غير مسلمان ضعيفتر و رنجورتر باشد - همينگونه در وضع لباس ، مسكن ، وسائل زندگي ، بهداشت و … اين قبيل مسائل بايد بوسيلة مبلغان و ارتباطات جمعي همانند تبليغات و مسائل معنوي به مسلمانان تفهيم شود و هر گونه كمبودي در اين مورد با تلاش كافي تأمين شود و ماديگرائي و رفاه طلبي شناخته نشود ! «ديوار مسلمانان نبايد از ديوار غير مسلمانان كوتاهتر باشد ! » بايد توّجه داشت كه همطراز بودن وضع معيشتي مسلمانان با مرفهّان جهان يك حداقل ضروري است امّا اگر واقعيت اسلام را بخواهيم بايد مسلمانان به لحاظ امور رفاهي هم براي جهانيان اسوه و نمونه باشند : لِتَكونوا شُهداءَ عَلَي النّاس …
6- مبناو اصول اقتصاد مترقي ديني شناخت امكانات و سرمايه گزاري كلان در بهره گيري از امكاناتست : وَ اجَعلني عَلي خزائن الارض انّي حَفيظٌ عَليم كه بايد هدايت آن بدست متخصصّصان متعهّد سپرده شود : انّي حَفيظٌ عَليم .
7- و در نهايت امر ، نظام اقتصاد اسلامي بايد برمبناي هماهنگي و همكاري با نظامات ديگر جهان اسلام مبتني گردد ، و در مشاوره و مبادله اطلاعات و تخصصّها و در نظر گرفتن اهداف كلّي نظام طراحي و برنامه ريزي گردد و برقراري تعادل كامل بين آن و جنبه هاي ديگر نظام دقيقاً مراعات گردد : واَمرهُم شوري بينَهُم - وَ كَذالِكَ جَعَلناكُم اُُمهً وَسَطاً …… يعني اقتصاد اسلام بايد مركز اقتصاد جهان باشد ؟
آنچه عرضه داشتيم به ناگزير با رعايت اختصار كامل صورت گرفت براي تفصيل امر بايد در عرصه اي پهناور متخصصان صلاحيتدار اهداف اصولي دين اسلام را از كلام الله اقتباس و نيز از همين منبع لايزال الهي اصول و مبناي نظام اقتصاد اسلامي را بطريق تحقيقات گروهي/ مشاوره اي استخراج و طبق اصول علمي طبقه بندي و قابل ارائه به جهان دانش بنمايند - انشاءالله