قدر بلند علی(ع)
قدر بلند علی(ع)
جانان! ترانه تر من وصف حیدر است وصفی که اصل آن به کلام خدا در است گفتار من به وصف علی شاعرانه نیست از گفته خدای علی آرش آور است در رعد آیه چهل و سه بخوان ببین گوید علی و آیه قرآن برابر است فرموده است او به پیمبر:- اگرتورا قلبت زحرف مردم کافر مکدر است گویند کافران:- تو فرستاده نیستی پاسخ بگو که شخص فرستنده داور است شاهد بود به امر رسالت خدای من نیز آن کسیکه دانش قرآنش از بر است هر منصفی ز قلب شهادت دهد:-علی در دانش کتاب ز دانشوران سر است با این کلام گفته حق گفته علیست تایید حق مساوی تایید حیدر است در شان اوست بیشتر آیات هل اتی آری ,علی به معنی انسان بر تر است پیش از علی نبوده کسی همتراز او هم بعد ازاو جهان زهمانندش ابتر است زیرا علی چککیده امشاج خلقت است زر تشت نیستم که بگویم فروهر است اورا خدا به عالم اسرار ره نمود آگاهیش به عالم هستی میسر است اتباع او زآتش سجیل ایمنند بد خوان او در آتش دوزخ شنا ور است جانا علی وآل علی بعد رستخیز جاری کنان چشمه تسنیم و کوثراست قلب علیست آینه دار جمال حق روشنگر آن دل است که پاکیزه گوهر است دارم یقین که روغن مشکات دین عایست اورا زبان فروزه چو کبریت احمر است گر مطفی وصایت خودرا به او سپرد میدید او به دین خدا یار و یاور است کس چون علی و آل به پیمان وفا نکرد پیمان شکن به روز جزا خوار و مضطراست او ماند و خانواده او بی غذا ,بلی تا دید اسیر و بیکس و در ویش بر در است فرمودشان بنام خدا نوش جان کنید بی شکر من,جزای علی چیز دیگر است ماراست بیم,چهره اخموی رستخیز روزی که کردگار به هر کرده داور است چیزی نماند روزه گشاشان به غیر آب آنگونه آب موجب اطفای آذر ایت داده است کردگاردر آیات هل اتی بس مژده ها که بیشتر از خد با ور است بر تختهای ملک رضا تکیه میزنند آنجا که از فروغ تجلی منور است پوش حریر مهر خدا بر تن علی از سلطنت به عرصه گون ومکان سر است دار سایه سار قرب خدا خوش بیارمند آری نرخت باغ علی خوب مثمر است نه آفتاب گرم کند شان نه سایه سرد آرام بخش ونشئه ده و روحپرور است دور آور ظروف بلورین نقره فام دایم جوان و لولوئی ونیک منظر است آن جا می طهور که تقدیم میشود آزعطر زنجبیل بهشتی معطز است هر حام طیق خواهش خواهنده پر شود آنجا اراده عامل ,امارت مسیطر است ملکیست بی نمونه ,بهشتیست بیکران بر هر چه بنگری به نظر نا مکرر است َ این وصفها که بر حسب درک وفهم ما ست ناچیز تر ز معنی الله و اکبر است چسم زمین زدیدن آن عرصه گشته کور گوش سپهر از شنوی داستان کر است ناظم خموش! بیشتر افشا گری مکن ------------ گوید فقیه شهر که او سخت کافر است کروبیان به قدر بیایند برزمین اما علی زقدر بلند"آسمان پر"استد درنامه خدا سخن از ارزش علیست در جامه علی اسدالله مستر است اورا به شام قدر فرا خوانده سوی خویش ......... شبهای قدر قدر شناسی مقدر است آن کو جهان به تیغ دو پیکر به دین سپرد اکنون سرش ز تیغ منافق دو پیکر است میلاد او زمرکر وحدت طلوع کرد معراج او زمسجد و محراب و منبر است دل می تپد به سینه زامواج بحر عشق در بحر غوطه میزند آن کو شناگر است مضراب میزند به رگان پنجه های مهر خون در عروق ازخمر او مخمر است شبهای قدر نوحه گران ندبه میکنند مارا خبر کنید مگر روز محشر است مهمان پذیر اونه خدا وند هست و بس در پیش باز هم محمد و زهرای اطهر است فزت ورب کعبه تو خود گتی ای علی مارا دگر جه جای شکایت به داور است اندوه میخوریم که چون سایه تو نیست سرهای ما به ملکت دین دور از افسراست ای پیروان!به قلب شما باد تسلیت این آرزو همیشگی وحرف آخر است
|