داشتن اختلاف نظر و عقیده حق طبیعی خدادادی نویسنده - جعفر ناظم رعایا
. ولو شاء ربک لجعل الناس امه واحده ولایزالون مختلفین الا من رحم ربک ولذالک خلقهم وتمت کلمه ربک.... آیه 118 از سوره 11:- (ای بنی آدم) اگر پروردگار ت میخواست تمام مردم را یک ملت یگانه قرار میداد ولی چنین نخواسته است و لذا همیشه با هم اختلاف نظر دارند - مگر کسانی که استتثناا مورد رحمت پروردگار ت قرار گیرند وانان را برای همین هم آفریده است (که عمدتاً با هم اختلاف داشته باشند و استثنا هایی اختلاف نداشته باشند) و کلام پروردگار ت در این خصوص تمام شد (چون و چرا و بگو مگو ندارد) یعنی قاطع ا و اجتنابناپذیر است. آیه مذکور کاملاً صراحت دارد که وجود اختلاف بین افراد و اجتماعات و طبقات یک امر فطری مورد خواست خداوند است و اگر ما خداوند را به درستی بشناسیم باور خواهیم داشت که اگر او بخواهد میتواند تمام آفریدگان خود را هم باور و همسو و هم هدف و همیار و یگانه( توحیدی بمعنای واقعی) بفرماید. اما چنین نمیخواهد. ظاهر امر این است که وجود وحدت نظر بین انسانها تمام مشکلات را حل میکند و زندگانی اجتماعی را آسانتر و رسیدن به اهداف را, هرچند دور از دسترس باشد ممکن و آسان مینماید- اما اینظاهر امر است. حقیقت امر این است که هر انسانی دارای استعدادها و اندیشهها و قدرت تعقل و ادراک ها و خواستهای گوناگون است و بنابراین چندین برابر انسانها خواستهای گوناگون وجود دارد و همین خاستهای گوناگون هستند که اختلاف نظرها را به وجود میآورند (ولذالک خلقهم) که بخواست خداوند در فطرت ها و نهادها تعبیه شده و لذا اجتنابناپذیر هستند(چنانکه فرموده است>وتمت کلمت ربک:- ختم کلام) یعنی چون کلام پروردگار هستند که برو برگرد و بگو مگو ندارند -حتمی و قاطع هستند. انسان با وجودی که خود را اشرف مخلوقات میپندارد ولی یکی از اجزای طبیعت است که باید با آن هماهنگ باشد - درگیر شدن نامعقول و غیر عادلانه با اختلافات ,مانند مثلاً ایجاد تباهی در آب و هوا و یا تخریب خاک و جنگلها میباشد-ا و حق ندارد همه چیز را برای خودش بخواهد -چه در مقام فردی و چه اجتماعی یا سیاسی و امثال اینها باشد. همه چیز برای همگان آفریده شده است و بهره گیری از آنها( در هر موقعیت و مقامی که باشیم )باید عادلانه باشد. در آب و خاک هواو بهرهوری از هرگونه امکانات طبیعی و اکتسابی , مانند دانش و فن و هنر و ثروت و سیاست و قدرت و حکومت ...... باید حقوق دیگران را عادلانه رعایت کرد. اگر از موضع قدرت حقوق دیگران که یکی از آنها حق داشتن اختلاف عقیده و نظر است نادیده گرفته شود مخالفت با نظامی است که خداوند برقرار کرده است وچون غیر طبیعی است دیر یا زود واکنشی متقابل دارد و این موضوع از نظر علوم تجربی نیز به اثبات رسیده است که هر عملی را عکسالعملی است مساوی و مختلف الجهت -تحمیل و تحمل فشارهم حد نصابی دارد وفشار بر هر چیزی به حد نصاب وبحران که رسید واکنش یا انفجار صورت میگیرد . ما, قبل از انقلاب ,شاه را دیدیم که علاوه بر بیعدالتیهایی نسبت به ملت و تسلیم بود نهایی که در برابر قدرتمندان مرتکب میشد وقتی که فرزندی برای او به وجود آمد بدونن توجه به نیازها و فقر عمومی مردم حکمی صادر کرده تا برای ا ن نوزاد در باری ایجاد شود وبودجه واعباار برقرار گردد و به ولایت عهدی و شاهنشاهی پس از او پذیرفته شود و این در حالی بود که هنوز مشخص نشده بود که این کودک از لحاظ جسمی و روانی سالم هست یا نیست و اصولا در طول زندگی آنگونه پرورش خواهد یافت تا بر یک ملتی بزرگ سلطه گری و حکومت کند یا نه ؟ و هماکنون هم میبینیم که مثلاً در سودان یا مصر یا کشورهای متعدد دیگر به محض اینکه کسانی به قدرت میرسند فورا به فکر مادام العمر کردن حکومت حود وموروثی کردن آن در خانواده و سرکوب مخالفان خود میپردازند و برای دیگران حقی روا نمیدارند و قدرتی را که از طرف مردم به آنها واگذار شده بلا منازع ومخالف میخواهند و اگر مردم هم که مخالف بودند بنا بر عللی مقداری تحمل میکنند اما سرانجام عکسالعمل ها آغاز میشود تا دست غاصب را از حقوق خود کوتاه کنند, هر چند به قیمت جانشان و اموالشان تمام شود . اینقبیل اشخاص نه قول خداوند را قبول دارند که حق داشتن اختلاف نظررا در مورد تمام بندگان خود روا داشته است و نه قوانینی را که خود مردم وضع کرده اند مانند دمکراسی و حقوق بشر و اصول مساوات و عدالت و همزیستی و....... پس تمام تلاش کسانی که به قدرت رسیدند صرف این میشود که بر سر قدرت باقی بمانند و قدرت و اختیارات بیحد و حساب خود را بیفزایند و هیچ گونه اختلاف نظر ی را از کسی دیگر تحمل نمیکنند ودر برابر حق طلبی مردم فوراً عکسالعمل شدید نشان میدهند. مثل ا اینان مثل کسانی است که در مسیری که مردم ایجاد کرده اند که بر ارتفاع کوهی بالا میرود بالا فرستاده شوند- هرچند بالاتر بروند مردمی را که در سطح قرار دارند کوچکتر و ناچیز تر میبینند . آنان را تنهاتا این حد ارزشمند میدانند که فراهم کننده نیازها و حافظ امنیت آنان باشند, و فراموش میکنند که همین ها هستند که بالای شان بردند و هم اینان هستند که به شرح اسناد تاریخی میتوانند پایینشان بکشانند -همانگونه که شاهان را پایین کشیدند و همانگونه ای که سران رژیمهارا پایین کشیدند یا در حال پایین کشیدن هستند و طبق اصول فطرت در آینده نیز چنین خواهند کرد. این رانده شدگان ورانده شوند گان آینده کسانی هستند که هرکاه وارد بهشت موعود آرزوها شدند حتی برای صاحب باغ هم کوچکترین حقی قایل نیستند آنچنانکه جایی که صاحب باغ که تمام میوهها ی درختان را در اختیارشان قرار میدهد و میفرماید که از یک درخت مشخص چشم بپوشند اهمیتی برای خواست صاحب باغ قایل نیستند و درست به همآن درخت ممنوعه چنگ میاندازند و آنگاه به خطای خود آگاه میشوند که درقعر پستی یا نیستی سرنگون شده و راه بازگشتی برایشان باقی نمانده است !. اینها توجه ندارند که با رأی و خواست صاحبان اصلی یعنی اکثریت مردم به مقام رسیده اند وبنا بر این حق ندارند که اگر صاحبان حقیقی مقام از آنها خواستند که موقعیت واگذار شده و مقام را ترک کنند محبت واگذار کنندگان را با بدترین شکل پاسخ دهند و آنان را به خاک و خون بکشانند!. اینها اگر خداشناس هستند باید بدانند که اختلاف عقیده و نظر,را خداوند بنا بر مصالح مربوط به نظام تکامل آفرینش هستی در وجود بندگان خود سرشته است( که بیان آن نیاز به بحثی جداگانه دارد) ازجمله ی نوامیس مهم آفرینش است, و همان کسی که آن را وضع کرده خواسته است که در اختلافات بر مبنا ی فطرت که تحنل بهزیستی بر اساس عدل و داد و انصاف وحقشناسی است عمل شود نه با پیمان شکنی و زور وقلدری حتی به قیمت کشتار و سرکوب و ستم بر بخشندگا ن وصاحبان حقیقی قدرت- و اگر خدا ناشناس هم هستند باید توجه کنند که براساس عرف و قوانین حاکم بر اجتماعات موقتابر مقامی دست یافته اند- پس اکنون که زمان اعتبارآن به پایان رسیده و یا ثابت شده است که اهلیت لازم را برای ادامه کارگزاری ندارند باید مقام واگذار شده به رسم امانت را به صاحبان اصلی آن باز گردانند ؟ وعجیب این است که در تاریخ خوانده واز زبان ها شنیده و یا در دوران زندگی با چشم خود دیده اند که مقاومت در برابر صاحبان اصلی قدرت دیر یا زود شکستی حتمی و رسوا کننده و سرانجا میشوم به دنبال دارد -وشگفت انگیز تر اینکه هر یک از این قبیل اشخاص تصور میکنند که خود تا فتهای جدا بافته اند و اگر دیگران نتوانستند در برابر خواست وحقوق عمومی یا ناموس خلقت مقاومت کنند او خواهد توانست 1 وبر اساس یک چنین وهم و خیالی محال و باطل مقامی را که در غصب خود نگاه داشته اند به آسانی باز نمیگردانند!.زهی تصور باطل زهی خیال محال سلام بر ارتش مصر آن شنیدم که مصریان شجاع بهر احقاق حق نموده قیام تا زچنگ ستم برون آرند کشوری را که گشته بد فرجام باز سازی کنند میهن خویش یر اساس حقایق اسلام شیشه دیو نامبارکرا خرد سازند در درون کنام یسپارند امور کشور را بر خرد مند مردم خوشنام در گرفتست آآتشی سوزان ازتنازع میان نور و ظلام در میان نبرد باطل وحق ارتش مصر کرده است اعلام که نماید زحق طرفداری نه زیک غاصب نمک بحرام هله ای ارتش خقیقت بین هله ای سازه بلند مقام انتخاب تو صلح با خلق است برگزین تو هست فتح تمام سایه این سپاهیان عزیز بار الها همی بود به قوام تابیابد در امن و آسایش کشور مصر پیشرفت مدام ناظمی مینماید از ایران بتو ای ارتشی سلام سلام