موضوع عترت و سنت درحدیث ثقلین
نویسنده :جعفر ناظم رعایا
اگر درحدیث شریف ثقلین چنانچه عامه در نظر دارند به جای کلمه عترت واژه سنت را هم وارد بدانیم اصل موضوع تغییری پیدا نمیکند –زیرا: 1-از تفحص و تدبر و تحلیل کلمات معلوم میشود که ثقل اصغر در عین حالی که با ثقل اکبر رابطه کلامی محکمی دارد لیکن خود دارای مفاهیم مستقلی میباشد که با آن میتوان مفاهیم متشابهات ثقل اکبر را به محکمات مبدل کرد واگر چنین نباشد بسیاری از آیات ثقل اکبر غیرکاربردی باقی میماند ,چنانکه در خود ثقل اکبر نیز به آنها اشاراتی شده است و به تصریحات مکرر صحاب تنها حضرت علی در این مورد شاخض بوده اند.: 3-خداوند در آیه 23 ازسوره 42 میفرماید به مردم بگو من برای انجام رسالتی که برای ابلاغ فرامین الهی و وضع نظام دینی اسلام داشتم (که شما را از جهالت و تاریکی رهامینماید و به دنیای نور میرساند مزدی و پاداشی نمیخواهم مگر دوستی و محبت شما را در حق اقربایم -یعنی خویشاوندان درجه اولم -یعنی کسانی که همواره و مستقیم و غیرمستقیم با خصوصیات رئیس خانواده در ارتباط هستند و با تعالیم وآداب وسنن او رشد مینمایند مانند اینکه علاوه بر تعالیم شفاهی که ازاو دریافت میکنند رفتار عملی او را هم همواره ملا حظه میکنند که چگونه روز را بشب و شب را به روز میرساند یا مثلاً چگونه وضو میگیرد و نماز میخواند و سایر اشتغالات. حال یک چنین کسانی بهتر میتوانند آداب و رسوم وسنن عمومی و خصوصی بزرگ خانواده را به مردم برسانند یا کسانی که محدودیتهای ارتباطی بیشتری دارند ؟ بنابراین آن عترت است که اشاعه دهنده سنت میباشد و لذا سنت از اشارات وبیانات وکردار عترت محقق میشود. 3-تنها خداوند است که میداند هر کسی چه کار ه است. چون فقط اوست که خصوصیات لازم را در وجود مخلوق تعبیه میفرماید و بکارهای آنها نظارت مداوم دارد و خوب میداند کدام یک بهتر از دیگران آن خصوصیات را به کار گرفته و خواست پروردگار ر انجام داده و برای ادامه راه حق آمادگی بیشتری دارند, ولی چون خداوند عادل است اگر کسانی استحقاق بیشتری داشته باشند بیشک انان را سفارش مینماید 4- مزدی را هم که برای پیغمبر خود مقررداشته یک مزد معنوی بوده است چنانکه میفرماید بگو من برای رسالتی که برای هدایت شما به تشکیل نظام مدنی اسلام داشتم جز ابراز محبت شما دربارة خویشاوندان نزدیکم (که همان معنی عترت را در در بر دارد) چیزی نمیخواهم و محبت هم که جنبه معنوی دارد قلبها را بهم نزدیک میکند و به این ترتیب تجارب و آموزهها و آداب و سنن مبادله میشود و معلوم است که علی و زهرا و تعلیم یافتگان آنان برای این منظور صلاحیت کامل دارند .چرا زیرا 5-درآیه 43از سوره 14 میفرماید :و یقولون لست مرسلا قل کفی با لله شهیدا بینی بینکم ومن عنده علم الکتاب یعنی ای پیامبر ما بتو میگویند پیامبر نیستی بگو همین کافی است که بین من و شما خداوند گواه است و کسی که دانش کتاب در وجود او تثبیت است - و همه میدانسته و میدانند که علی علیهالسلام این خصوصیت را به طور کامل داشته است و به تبع او افراد واجد صلاحیت خاصی از نسل او بااشتراک حضرت زهرا. 6-آنچه مسلم است حضرت زهرا علیهاالسلام نیز بدلایل بسیار و منجمله اینکه هم عترت در جه اول بوده وهم توصیه شده در آیه مربوط به "موده فی القربی" است و هم مشمول مفاد آیه های سوره ی کوثر مشخص شده است که ادامه میراث عترت جهت قرابت زمانی مسجل میشود که از نسل حضرت علی و زهرا مشترکاً به وجود بیایند و در این خصوص میدانیم که میراث بررسالت ,حضرت زهرا بود و لذا با وجودی که حضرت علی فرزندان محترم و لایق دیگری هم داشت از آنان فقط فرزندانی که از ذریه حصرت رهرا بودند به این مقام رسیدند. 7-علت اینکه حضرت علی به چنان مرتبهای رسیده است که در قرابت و عترت بودن همتراز حضرت زهرا قرار گیرد --مفاد آیه 43 ازسوره13 میباشد که شهادت او در حق بودن رسالت به لحاظ مسلط بودن بر دانش قرآن همتراز شهادت خداوند بوده و به لحاظ امامت مشمول مفاد آیه124 از سوره بقره بودن که امامت همراه با حاکمیت را بخش لایتجزای رسالت ودرحق ذریه عادل حضرت ابراهیم مسجل قرار داده است که نیاز به بحثی مفصل دارد .