رسالت ما مسلمانان -
نویسنده جعفر ناظم رعایا
وَ كَذالكَ جَعَلناكُم اُمِّةً وَسَطاً لتكونوا شُهداءَ عَلَي النّاس وَ يَكونَ الرِّسُولُ عَلَيكُم شَهيداً: - و بدينگونه شما را امّتي وسط (خداپرستاني پا درميان ؟) قرار داديم تا گواه بر عامّه مردم باشيد و پيغمبر هم گواه بر شما باشد 138 بقره ترجمه فوق يك ترجمه زير نويسي است و فهم مطلب از زير نويسي دشوار است و نياز به تفسير و تفصيل دارد. اُمةً وسطاً : يعني مسلمانان، كه حد فاصليا مركز تمام اديان و مذاهب و مكاتب مردم سراسر جهان ميباشند، و اين بدان معني است كه بايد بنحوي مفاهيم و حقايق و تكاليف ديني را در يابند و به آنها عمل كنند كه اخلاق و كردارشان مورد توجّه مردم جهان قرار گيرد. آنچنانكه مجذوب اسلام شوند و به آن گرايش پيدا كنند. در اين آيه تشبيه شگفتانگيز بسيار زيبائي بكار رفته است كه توجّه به آن انسانرا به هيجان ميآورد، و آن تشبيه چنين است، همانگو كه خداوند كعبه را قبله مسلمانان قرار داد تا مسلمانان از سراسر جهان رو بسوي آن آورند مسلمانان را هم قبله و مركز جهان قرارداده است تا از اطراف و اكناف گيتي رو به مسلمانان داشته باشند: وَ كَذالكَ جَعَلناكُم اُمِّةً وَسَطاً لتكونوا... يعني: و همانگونه كه خانه كعبه را قبله شما تعيين كرديم شما را هم قبله و مركز و مشهد تمام مردم جهان قرار داديم تا اسوه و نمونه براي آنها باشيد، آنچنانكه پيغمبر ما هم اسوه و نمونه و مركز دايره شما ميباشد. تشبيه عجيب ديگري كه در اين آيات مستتر است اينست كه مردم سراسر جهان را به دو بخش تقسيم كرده و مسلمانان را به ميله فرضي محور زمين كه از قطب شمال به قطب جنوب امتداد دارد و زمين حول اين محور ميچرخد تشبيه فرموده است تا بيانگر اين نكهته مهمّ باشد كه همانگونه كه مسلمان حول خانه كعبه طواف ميكند، بايد خود متخلّق به اخلاق و منش و شخصيّتي شوند كه مردم شرق و غرب حول محور اسلامي و مسلمانان بگردند! و اين معاني از جمله (وَ كَذالكَ جَعَلناكُم...) دانسته ميشود. حرف «ل» در جمله لتكونوا: هم براي بيان غايت مقصود بكار ميرود، و هم براي امر به انجام مقصود، و لذا جمله لتكونوا هم بمعني اينست كه: تا شما قبله مردم جهان بشويد و هم بمعني اينست كه «بايد» شما قبله و مشهد مردم جهان بشويد و حق اينست كه حرف «ل» در اين جمله لام امر است و لذا براي مسلمانان ايجاد تكليف ميكند زيرا وقتي خداوند امكاناتي فراهم فرمود و نعماتي ارزاني داشت بي شك در برابر آنها براي بندگان ، بخصوص مسلمانان مؤمن تكليف ايجاد ميشودتوضيح مطلب اينكه قبل از تغيير قبله مسلمانان، مسلمانان روبه سوي بيت المقدّس به اداي نماز ميپرداختند و تكليف ديگري در برابر آن قبله قبلي نداشتند، امّا پس از اينكه خانه كعبه بعنوان قبله جديد آنان تعيين شد بر آنان فرض شد كه مناسك ديگري در قبال خانه كعبه انجام دهند كه يكي از آنان مناسك طواف پيرامون خانه است. و لذا اينكه ميفرمايد: و كذالك جعلناكم.... بطوريكه فوقاً نيز بيان داشتيم باين معني است كه همانگونه كه خانه كعبه را مركز و مطاف شما قرار داديم شما هم كه به دين اسلام گرويدهايد بايد جوري عمل كنيد كه مركز و مطاف مردم جهان قرار بگيريد. بزرگترين عيب ما مسلمانان اينست كه كلمات خداوند را كوچك و حدّاكثر هموزن كلمات خودمان ميپنداريم، در حاليكه بايد بر خلاف اين رويه همانگونه كه خداوند عظيم است كلام او را هم بزرگ بشماريم، و لذا وقتي مثلاً ميفرمايد: وَ كَذالكَ جَعَلناكُم اُمِّةً وَسَطاً... بايد با تدبّر كافي به ارزيابي و شناخت مفاهيم آن بپردازيم و ارزشها را قدر بشناسيم و مفاهم را بكار بگيريم . در مثال مذكور بينديشيم كه «وسط» چه تعاريفي از اشياء بدست ميدهد و تحت تأثير كلمات آيات مورد بحث چه معاني بخود ميگيرد؟ براي مثال: - وسط يك خط يا يك نخ ، آن نقطهاي است كه خط يا نخ را به دو قسمت مساوي تقسيم ميكند و در عين حال وسيله پيوستگي آن دو نيمه است ، و نيز خود آن نقطه نه جزو نيمه سمت چپ است و نه جزو نيمه سمت راست امّا در عين حال با هر دو نيمه هم پيوند دارد و جداییها هارا به هم می پیوندد ووحدت آفرین میشود . 2- وسط يك صفحه با حواشي آن ارتباط مساوي و متقارن دارد، و كمال حواشي، با وجود وسط مصداق پيدا ميكند، و وجود وسط نيز با حضور حواشي آشكار ميشود. 3- وسط يك حجم مركز ابعاد و نيز مركز ثقل آنست 4- وسط يك گل مركز توليد عطر و بذر گياه است و وسط يك ميوه هستند و مركز حيات بخش و نظام توالد و تكثير و بقاء نوع آنست. 5- وسط يك چرخ محوري است كه چرخ دندانهها و قرقرهها اطراف آن ميچرخند و لذا تكيه گاه آنها و وسيله كارآئي آنها ميباشد.تا بار چرخها مطمئن وسریع به مقصد برسد. 6- وسط اجتماع و ملت و كشور مركز حكومتي آنست كه نظامات و قوانين از آنجا نشأت ميگيرد و نظام اجتماع از آنجا نظارت و هدايت ميشود و اگر چنين مركزي نباشد اجتماع دچار آشفتگي و سردرگمي و نهايتاً انهدام و انقراض ميشود. - و بر همين قياس بگيريد ساير امور و اشياء گوناگون را تا اهميّت وسط شناخته شود حال بر ميگرديم بر كلام خداوند : ـ او ميفرمايد: وَ كَذالكَ جَعَلناكُم اُمِّةً وَسَطاً لتكونوا شُهداءَ عَلَي النّاس... اگر ما براي كلام خداوند ارزش و اهميّت قائل باشيم ناگزير بايد از خود بپرسيم: حالا كه خداوند ما را امّت وسط قرار داده است تكليف ما چيست ؟ ملاحظه ميشود كه خود ,آن تكليف را بيان فرموده است: لتكونوا شُهداءَ عَلَي النّاس، در اينجا اين سؤال پيش ميآيد كه چگونه بر مردم جهان شاهد شويم؟ خداوند پاسخ اين سؤال را نيز پيشاپيش بيان فرموده است: كَما يَكونَ الرِّسُولُ عَلَيكُم شَهيداً: همانگونهاي كه حضرت رسول اللّه بر امور شما نظارت داشت و اسوه و نمونه اعمال و كردار شما ميباشد شما هم بايد بر امور مردم جهان نظارت داشته باشيد و جوري عمل كنيد كه براي آنها نمونه و اسوه باشيد تا بسوي شما روي آورند و بمثابه قبله آنها بشويد آنچنانكه شيوه زندگي شما مدار و محور زندگي آنان شود! در اينجا اين پرسش مطرح ميشود كه: آيا ما مسلمانان چنين هستيم يا نه؟ مسلّم است كه نيستيم . پس آيا در برابر آنچه خداوند خواسته است «كه امّت وسط باشيم» مسئول هستيم يا نيستيم؟ اگر هستيم اكنون چه بايد بكنيم تا خواست خداوند را اجابت كرده باشيم ؟ مسلّم ميگردد كه بايد حسابي ديگر براي كلام خدا باز كنيم و در تكاليف خود تجديد نظر نمائيم . ميخواهيم شما را به صراط مستقيم هدايت كنيم و شما را بين تمام مردم جهان «امت وسط» قرار دهيم تا شاهد و گواه اعمال مردم ديگر باشيد و حضرت رسول اللّه نيز شاهد و گواه رفتار و كردار شما باشد . با اندك دقّت روشن ميگردد كه غرض از هدايت. رسیدن به مقام امّت وسط است: تا به مرحله و درجه و مقامي برسيد كه شاهد و گواه عامّه مردم باشيد و پيغمبر هم شاهد و گواه شما باشد. امّا اينكه مسلمانان بايد چگونه شاهد اعمال ديگر مردم (غير مسلمان) باشند خود موضوعي است پرسش برانگيز: 1- آيا ما فقط بايد بنگريم كه غير مسلمانان چه كارهائي انجام ميدهند تا روز حسابرسي عليه آنها گواهي بدهيم ؟ 2- آيا ما چنين امكاناتي و تسلّطي كه بر كارهاي غير مسلمان در سراسر جهان شاهد وناظر باشيم داريم ؟ 3- بر فرض كه امكاناتي هم پيدا كنيم و نظارتي و شهادتي هم داشته باشيم چه نتيجهاي برآن مترتب است؟ چون خودمان لیاقت اسوه بودن بر دیگران را احراز نکرده ایم اگر به معني ظاهري كلمات يا آيه نظر داشته باشيم در اين جا به بن بست ميرسيم زيرا خداوند از يكطرف با جمله لتَكوُنوا شُهداء عَلَي الناس مارا هم به رسالتی منصوب فرموده است و از طرفي چون ما امكاناتي براي اعمال شهادت بر اعمال و كردار غير مسلمانان جهان نداريم اين تكليف غير عملي بنظر ميرسد و خداوند هم كه به بندگان تكليف غير عملي محول نميفرمايد ؟! پس مقصود چيست ؟ شاید برای بسیاری از مسلمانان زمان تغییر قبله از بیت المقدس بسوی مسجدالحرام ونیز مسلمانان کنونی باور کردنی نبود ونیست که مسلمانان قدرت نظارت بر سیاست و امور بین الملل –یعنی ابر قدرتی جهانی را بتوانند احراز نمایند اما این حقیقت هم محرز شده است که آنچنانکه قدس که مرکز جهانی ادیان ابراهیمی بود درسال 638 یعنی در زمان خلیفه دوم به تصرف مسلمانان در آمد وعلیرغم اینکه صلیبیون یعنی لشگریان اروپایی در طول 195 سال بر سر تملک قدس با مسلمانان جنگیدند نتوانستند بر مسلمانان فایق ایند وقدس همچنان در تملک مسلمانان باقی بود تا در جنگ جهانی اول در 1917 که غربیان صنعتی ومتمدن شده با ایحاد تفرقه بین مسلمانان مانند القائ احساسات پان عربیم,پان ترکیسم وپان ایرانیسم وبکار گرفتن تسلیحات صنعتی پیشرفته توانستند عثمانیهارا شکست دهند وبرقدس شریف مسلط شوند –یعنی قدس شریف که زیر استیلای مسمامانان ,مرکز ادیان ابراهیمی وسیاست مدنی جهانی بود ودر آخر کار نیز اقتدار سیاسی غرب وضعف مدنیتی شرق بر اثر اشاعه دادن احساسات ملی مانند پان عربیسم پان ترکیسم پان ایرانیسم سبب پیروزی واستیلای غرب برشرق اسلامی بشود که هنوز پیامد های آن استمرار دارد .بنا بر این یک نظام اسلامی که میتواند شکل بگیرد وبمدت 1279 سال ادامه یابد میتواند باز هم محقق و متجلی شود وبمدتی طولانیتر هم استمرار داشته باشد –بشرط ایکه مسلمانان بخواهند وآمادگی لازرم را فراهم آورند بخصوس که خداوند خواسته وتکلیف فرموده ومژده داده است :لتکونوا شهدائ علی الناس... با دقت بیشتر در سياق آيه معلوم ميشود كه نوع شهادت ما مسلمانان بر غير مسلمانان بايد از نوع شهادت حضرت رسول اللّه بر مسلمانان باشد. پس حرف «و» در جمله لتَكوُنوُا شهدائ عَلَي النّاس و يَكوُنَ الّرَسوُلُ عليكم شهيداً : حرف "و"مذكور معني ديگري علاوه بر معاني و مفاهيم معروف خود دارد و بمعني "كَما "ميباشد و لذا معنا ی باين صورت ميباشد لتَكُونُوا شهداءَ عليالناس «كما "يَكُون الّرَسُولُ عَليكم شهيداً : تا همانگونه كه حضرت رسول الله شاهد و گواه شما است شما هم شاهد و گواه غير مسلمانان باشيد. بدينترتيب مشكل آسانتر ميشود: يعني وضع مسلمانان نسبت به غير مسلمانان بايد همانند وضع پيغمبر خدا نسبت به مسلمانان باشد. چون معلوم است كه پيغمبر واسطه بين خداوند و مسلمانان است معني «امت وسط» اينست كه بايد مسلمانان واسطه بين غير مسلمانان و پيغمبر باشند. و چون پيغمبر آيات را از مبدأ وحي اَخذ و قُولاً و عملاً به مسلمانان عرضه ميفرموده است، پس مسلمانان هم بايد اسلام -به هدایتگری قرآن را از پيغمبرخدا اخذ و قولاً و عملاً به غير مسلمانان عرضه نمايند تا «امت وسط بودن» و «شاهد» بر غير مسلمان شدن مصداق پيدا كند، بعبارت ديگر آنچنانكه پيغمبر خود اسوه و نمونه نيكو براي مسلمانان بوده ومیباشد لَقَد كانَ لكُم في رَسوُل اللّه اُسوةً حَسَنَةٌ.... (21 احزاب) مسلمانان هم بايد اسوه و نمونه خوبي براي غير مسلمانان باشند و با اين تعريف تكليفي كه ما مسلمانان هرگز تا كنون و بطور سزاوار به آن توجّهي نكردهايم بر گردن ما مسلّم ميباشد. اگر همانگونه كه در پيش هم استدلال كرديم توجّه داشته باشيم كه حرف «ل» در جمله لتكونوُا شهداءُ علي الناس «لام» امر است ناچار بايد بپذيريم كه خداوند اسوه و نمونه شدن ما براي غير مسلمانان را واجب فرموده است، در حاليكه ما علاوه برا اينكه باين فريضه عمل نميكنيم و الگوي غير مسلمانان نميشويم ، يكصدوهشتاد درجه از آن رويگردان شدهايم و غير مسلمانان را اسوه و الگوي خود قرار دادهايم ! با اين بيان مسلّم ميگردد كه مسلمانان (امّت وسط) رسالت عظيمي را از طرف خداوند و رسول عزيزش در برابر خلق خدا بر دوش دارند و از اين بابت بايد شديداً احساس وظيفه و مسئولّيت داشته باشند. آيه 107 از سوره آل عمران نيز در همين خصوص نازل شده است: كُنتُم خَيْرَ اُمِّةٍ اُخرجَت للنّاس تَأمُروُن بَالمَعرُوف و تَنهوَنَ عَن المُنكَر وَ تُؤمنُونَ باللّه....: شما بهترين امّتي هستيد كه برگزيده شدهايد بسوي عامّه مردم (جهانیان )تا امر بمعروف و نهي از منكر نمائيد در حاليكه بخداوند ايمان آوردهايد . ....در اين آيه نيز كه خطاب به مسلمانان است و آنانرا عنوان «خَيَر اُمِّةٍ» بخشوده است تصريح فرموده است كه اين اُمّت بهتر بودن در صورتي مصداق خواهد داشت كه براي عامّه مردم (للنّاس) مؤثّر واقع شود كه آنهم به دو شرط امر به معروف و نهي از منكر مربوط است و اين دو شرط نيز در صورتي مفيد و مؤثر خواهد بود كه در حال ايمان داشتن به خداوند اعمال شود. پس اصل عنوان «امّت برتر» ايمان به خداوند و فروع آن امر به معروف و نهي از منكر در سطح جهاني است، و بطوريكه ميدانيم به دو طريق ميتوان به امر به معروف و نهي از منكر خاصّه در سطح جهاني اقدام كرد. يكي اينكه خود شخص يا خود امّت، عامل مؤمن به اصول و مباني دين باشد تا بطور طبيعي اُسوه و نمونه و سرمشق ديگران قرار گيرد، و ديگر اينكه مؤمن مقتدري باشد كه امر و نهي اش در فرد يا افراد و يا در سطح بين الملل نافذ و مؤثّر باشد. بدينترتيب مسلمانان براي احراز عنوان «خير امّةٍ» به دو عامل نيازمندند كه در حقيقت هر دو يكي هستند: ايمان و قدرت، يعني مؤمن مقتدر! .و با توجّه به همين نكته است كه خداوند فرموده است : لتكونوُا شُهداءَ عَلَي النّاس - كُنتم خَيرَ اُمَّةٍ اَخرجَت للنّاس و... با این بیان مشخص میشود که ماهم به رسالت منصوب شده ایم که ازنوع رسالتهای درجه دوم است –یعنی حضرت رسول الله (ص) بواسطه جبریل فرمان خداوند را در مجموعه آیات ازخداوند دریافت نموده وبه رسالت بر ما ابلاغ فرموده و به ماهم ابلاغ شده است که کلام خداوند را بواسطه حضرت رسول الله دریافت کنیم ومفاهیم آنرا به عنوان رهنمون به جهانیان برسانیم ؟ اما افسوس که ما سرسری دریافت کرده ایم واز آن روی پیچیده ایم ؟