به نام خداوند احسان و مهر خداوند غيب و خداي شهود بر آرنده هستي بيکران خداوند خورشيد و سيارهها خداوند جنبش، خداي ثبات خداوند بالا، خداوند زير خداوند خاك و خداوند آب پديد آور از آب و از گل نبات خداوند انس و خداوندجان خداوند شامه، زبان، چشم، گوش خدايي كه روزي ز پشت پدر
|
خداي زمان و مكان و سپهر پديد آور آسمان كبود فرازنده كهكشانها در آن خداي مدارات و دوارهها فروزنده نور در كاينات خداي عناصر، خداي اثير پديد آور باد با آفتاب دماننده در كالبدها حيات خداوند جسم و خداي روان خداوند احساس و ادراك و هوش برآورده ذرات ما را به در
|
- س. 7، آ. 172
همی باز درهاي دربار اوست بيابند در محضرش بار عام نباشد در آن بارگه پيش و پس |
ازل تا ابد روشن از نور اوست در اكناف هستي، بگسترد فرش دهد گسترش در همه كاينات |
س. 51، آ. 47
جهان گسترانندگي كار اوست هماره در اكناف هستي، انام ندارد دري بسته بر روي كس پس و پيش و پايين و بالا يكيست ندارد شريك و مددكار و يار |
در آنجا كس از محضرش دور نيست به فرمانروايي و انجام كار ز چرت و ز خفتن بود بر كنار نباشد نياز وسيط و شفيع گزيده شود كس به انجام كار |
- س. 2، آ. 255
خود او كاردان است و خود كار ساز ز علم خدايي كس آگاه نيست گرفته است در حيطه اقتدار نيارد بر آن ذات يكتا ستوه بزرگ و جليل و جهان پرور است |
يك مطلق زنده پايدار در اين بارگاه عظيم و وسيع مگر هم به فرمان آن كردگار چه، آگاه باشد ز راز و نياز جز آني كه لازم به دانستگيست |
- س. 2، آ.255
پديد آور آدمي بر زمين به هر دوره پيغمبري برگزيد |
نگهداري هستي با شكوه هم از اين تعاريف بس برتر است |
- س. 2، آ.255
فرستاد وحي و پيام و كتاب خود آگاهي و شيوه بندگي رساند بشر را به حد بلوغ بشر شد هدايت به سوي كمال به انسان هر آن چيز بايد، رسيد كه آيات آن است فصل الخطاب در اين ثبت شد كل روشنگ مرا آفريدي ز اجزاي خاك ز آيات تو برترين رهبر است |
خداي بزرگ جهانآفرین ز خوبان كه روي زمين آفريد به بعضي از آنان كه كرد انتخاب مگر تا فزايند در زندگي ز افزايش درك و فهم و نبوغ بدين گونه هر دوره بر حسب حال پس آنگه كه دور محمد (ص) رسيد به پيغمبرش داد اصل الكتاب بر او ختم فرمود پيغمبري |
س. 23، آ. 40 و س. 16، آ. 89