بنابرعقيده اغلب مسيحيان حضرت عيسي مسيح اقنوم دوّماز قنومهاي سهگانه مقدّس است كه آن اقنومها را خدا ، مسيح و روح القدس و نيز پدر ، پسر و روح القدس هم مينامند.
كلمه اقنوم يك كلمه سُرياني است كه معني آن اصل و شخص است و لذا منظور از اقنومهاي سهگانه سه شخصيّتي هستند كه بالاشتراك موجودات را آفريده و بر نظام كائنات نظارت دارند، و اين در حالي است كه خدا را بزرگترين ميدانند و در عين حال آنها را يكي ميدانند كه در سه نام تجلّي و تظاهر دارند چنانكه آيه اوّل از باب اوّل انجيل يوحنّا چنين ميگويد : در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود، و در آيات 2 و 3 آمده است كه : همان در ابتدا نزد خدا بود ـ همه چيز بواسطه او آفريده شد و به غير از او چيزي از موجودات وجود نيافت.
و براي پيدايش حضرت عيسي بيان كرده است كه : و كلمه جسم گرديد و ميان ما ساكن شد پراز فيض و راستي و جلال ، او را ديديم و جلالي شايسته پسر يگانه پدر : (آيه 14 باب اول يوحنّا).
و نحوه تجسّم كلمه در هيأت حضرت عيسي را انجيل لوقا در باب اوّل چنين تعريف كرده است : و در ماه ششم (پس از حامله شدن همسر زكرّيا به يحيي) جبرائيل فرشته از جانب خدا به بَلَدي از جليل كه ناصره نام داشت فرستاده شد ـ نزد باكره نامزد مردي مسمّي به يوسف از خاندان داود و نام آن باكره مريم بود ـ پس فرشته نزد او داخل شده گفت سلام بر تواي نعمت رسيده ، خداوند با تو است و تو در ميان زنان مبارك هستي ـ چون (مريم) او راديدازسخن او مضطرب شده متفكّر شد كه اين چه نوع تحيّت است ـ فرشته بدو گفت اي مريم ترسان مباش كه نزد خدا نعمت يافتهاي ـ واينك حامله شده پسري خواهي زائيد و او را عيسي خواهي ناميد ـ او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلي مسمّي شود وخداوند خداتخت پدرش داود رابدو عطا
خواهد فرمود ـ و او برخاندان يعقوب تابه ابدپادشاهي خواهد كرد و سلطنت او را نهايت نخواهد بود ـ مريم به فرشته گفت اين چگونه ميشود و حال آنكه مردي را نشناختهام ـ فرشته در جواب وي گفت روحالقدس بر تو خواهد آمد و قوّت حضرت اعلي بر تو سايه خواهد افكند از آنجهة آن مولود مقدّس پسر خدا خوانده خواهد شد. (آيات 26 تا 35 لوقا) و در آيه 18 انجيل متّي چنين آمده است : امّا ولادت عيسي مسيح چنين بود كه چون مادرش مريم بيوسف نامزد شده بود قبل از آنكه با هم آيند او را از روحالقدس حامله يافتند.
تولّد حضرت عيسي دربيتاللحم اتفاق افتاده و سپس به اتفاق مادر و نامزد مادرش كه يوسف نام داشته به مصر رفته و بعد به ناصره در كنار درياچه جليل آمده و تا سن سي سالگي در آنجا ساكن بوده و از سي سالگي شروع به ارشاد و بشارت نموده است. ارشادات و بشارتهاي حضرت عيسي (به نزول ملكوت خداوند) پيوسته مورد مخالفت و دشمني كاهنان يهود بوده و آنها تلاش ميكردهاند تا دلائل و شهودي بركفر عيسي مسيح پيدا كنند، و سرانجام توانستهاند بعضي از شاگردان مسيح را با پول بفريبند تا بر عليه او شهادت دهند و لذا به راهنمائي يهودا او را دستگير و نزد پيلاطس بردند و عليرغم بي ميلي پيلاطس كه فرمانرواي ناصره بود او را آنچنان تحت فشار قرار دادند كه حكم مصلوب كردن مسيح را صادر كرد، و پس از صدور حكم دستهاي خود را شست و اين شستن دستها پس از صدور حكم قتل باين معني بوده است كه صدور حكم با بيميلي و براثر فشار مردم صورت گرفته است، و خود پيلاطس عقيده بر بيگناهي مسيح داشته است. چنانكه در آيه 32 باب بيستوهفتم انجيل متّي ميگويد : چون پيلاطس ديدكه ثمري نداردبلكه آشوب زياده ميگردد ، آب طلبيده پيش مردم دست خود را شست گفت من بري هستمازخون اينشخص عادل شماببينيد.
سرانجام عيسي مسيح باتفاق دو سارق محكوم به اعدام ، به دار كشيده ميشود و مصلوب ميگردد و تا عصر آنروز بر صليب ميماند و پس از آن يكي از طرفداران مسيح اجازه پائين آوردن او را از صليب و دفن او را از پيلاطس ميگيرد، و او را در يك قبري كه از سنگ تراشيده شده بود دفن ميكنند، و سنگي سنگين بر سر آن ميگذارند، و چون كاهنان گفته بودهاند كه شاگردان مسيح ممكن است جسد او را از قبر بدزدند ، نگهبان بمراقبت او ميگمارند ، امّا روز سوم طبق تعاريفي كه در بابهاي آخر انجيلها بيان شده است : زلزلهاي حادث ميشود و فرشتهاي نازل ميگردد و بر سرقبر مسيح مينشيند و نگهبانان از ترس ميگريزند ، ولي فرشته به سه نفر از زناني كه آمده بودند تا شاهد رستاخيز عيسي مسيح باشند ، ميگويد : بيائيد به بينيد كه سنگ از سر قبر برداشته شده و مسيح بيرون رفته ، برويد شاگردانش را خبر داده بگوئيد او پيش از شما به جليل ميرود.
پس از خبر يافتن شاگردان يازده نفر از آنان طبق نشاني كه عيسي داده بوده است برسركوهي در جليل ميروند و او را ميبينند چنانكه در آيه 17 باب 28 انجيل متّي بيان شده است : پس عيسي پيش آمده به ايشان گفت تمامي قدرت در آسمان و بر زمين بمن داده شده است (29) پس رفته همه امتها را شاگرد سازيد و ايشان را باسم اب وابن و روحالقدس تعميد دهيد (30) وايشان راتعليم دهيد كه همه اموريرا كه بشما حكم كردهام حفظ كنند واينك من هرروزهتاانقضاي عالم همراه شماميباشم. آمين
توضيح : 1ـ بيانات مذكور كه خلاصه عقيده مسيحيان است يا آيات صريح اناجيل هستند كه نشاني آنها را ذكركردهايم و يا خلاصهاي از آيات اناجيل ميباشند.
2ـ انجيلهاي رسمي كه در دست است چهار فقره هستند كه محتوي شروح احوال و اقوال و اعمال حضرت عيسي هستند كه مدتي پس از ايشان تأليف شدهاند. و لذا كسي تصوّر نكند كه كتابهائي آسماني هستند كه آيات آنها مانند قرآن مجيد از آسمان نازل شده باشد. با مروري بر آنها بخوبي روشن ميشود كه هيچگونه شباهتي با وحي و آيه آسماني ندارند ـ تعداد اينقبيل انجيلها بيشتر بوده كه كليساي روم اعتبار آنها را منتفي نمود و انتشار آنها ممنوع كرده است .
3ـ احتمال دادهاند كه تاريخ تولّد حضرت مسيح چهارسال پيش از تاريخ ميلادي رسمي كه متداول است ميباشد .
4ـ منطقهاي كه حضرت عيسي در آن متولد شده و نشو و نما يافته و به ارشاد و تبشير يافته پرداخته است در آن زمان جزو متصرفات روم بوده است و پيلاطس بنام قيصر روم حكم مصلوب كردن مسيح را صادر كرده است .
5ـ كتاب آسماني شريعت ، براي عيسويان همانكتاب تورات و شريعت موسي ميباشد، هر چند بعضي از اوامر و نواهي شريعت يهود ضمن آيات انجيلهاي موجود بياعتبار معرفي شده است ، تاليف انجيلهاي موجود ظاهراً بين 65 تا 85 ميلادي صورت گرفته است .
6ـ نويسنده در نوجواني يك مجموعه از اناجيل را ديده است كه از جمله آنها انجيلي بود بنام برنابا و آيات بعضي از آنها بر خلاف آيات اناجيل موجود حضرت عيسي را يك پيغمبر معرفي ميكردند نه پسرخدا ـ متأسفانه آن زمان اهمّيت موضوع را نميدانست تا آنرا نگاهداري نمايد يابادقت لازمبه مطالعه آن بپردازد ، زيرا خواندن انجيل حرام شمرده ميشد.
7ـ در اناجيل چهارگانه نام پدر مريم روشن نيست و مسيح «عيسي ابن داود» ناميده شده و نسب او را با 42 نسل به حضرت ابراهيم رسانيدهاند و از قوم يهودا يكي از فرزندان 12 گانه يعقوب بوده است.
ذيلاً به تعاريف قرآن از حضرت مريم وحضرت عيسيمسيح عليهماالّسلام ميپردازيم:
حضرت مريم دختر عمران بوده است چنانكه قرآن مجيد ميفرمايد : روزي همسر عمران گفت پروردگارا من آنچه رادر شكم دارم نذر تو ميكنم تا آزاد باشد (و بخدمت معبد گمارده شود) پس از من بپذير كه تو شنوا و دانا هستي ـ پس آنگاه كه حمل را فرو نهاد گفت : پروردگارا من دختر زائيدهام و اين درحالي بود كه خداوند داناتر بود كه چه زائيده است. و پسرمانند دختر نيست (زيرا براي خدمتكاري معبد دختر مناسبتر بود) و من او را مريم ناميدم و او و فرزندانش را از شر شيطان رجيم در پناه تو قرار ميدهيم ـ پس خدا او را بخوبي پذيرفت و مانند نهالي خوب رشد و نموّش داد و زكرّيا سرپرستي او را بعهده گرفت، و هرگاه زكريّا در محراب بر مريم وارد ميشد ميديد كه غذاي روزيش در كنارش قرار دارد. لذا گفت : اي مريم اين از كجا و چگونه برايت ميرسد جوابداد : از نزد پروردگار زيراخداوند هركه را بخواهد بيحساب روزي ميرساند (31 تا 32 آلعمران).
از تعاريف مذكور معلوم ميشود كه همسر عمران به نذر خود وفا كرده و مريم را بخدمت معبد گمارده، و در معبد زكرّيا سرپرستي و تربيت او را بعهده گرفته، و اين در حالي بوده است كه غذاي روزانه مريم معجزه آسا از طرف پروردگار فراهم ميشده و در حقيقت مريم با غذاهاي كاملاً پاك تغذيه ميشده است، و لذا از همان ابتداي تولّد مريم خداوند چنين تقدير فرموده بوده است تا وجود او در محيطي كاملاً معنوي يعني در محراب عبادت و با غذاهاي آسماني رشد يابد و آماده پذيرش نفخه روح يا كلمةاللّه براي تولّد حضرت عيسي شود : وَاَنبَتَها نباتاً حَسنَاً.
همزمان با سرپرستي كردن زكرّيا مريم را ، فرشتگان نيز مريم را هدايت و تعليم ميدادهاند، چنانكه ميفرمايد : (آگاهباش به) زماني كه فرشتگان به مريم گفتند اي مريم همانا كه خداوند ترا برگزيده و پاك پرورشت داده و بر زنان جهان برتريت بخشيده است ـ اي مريم پروردگارت را پرستش كن و فرمانبردار باش ، سجده كن و با تواضعكنندگان در برابر پروردگار سرفرود آور و قامت خم كن (37 و 38 آل عمران).
پس از اينكه مريم در يك محيط معنوي و با تغذيهاي پاك برشد لازم ميرسد، فرشتگان باو مژده ميدهند : «فرشتگان گفتند اي مريم همانا كه خداوند به تو مژده ميدهد به كلامي از خودش كه نام او مسيح عيسيابن مريم است ، كه در دنيا آبرومند و در آخرت از مقرّبان است ـ با مردم در گهواره و در كهولت سخن خواهد گفت (مردم را ارشاد و هدايت ميكند) و از شايستگان و نيكوكاران خواهد بود ـ مريم گفت پروردگارا كي و از كجا فرزنددار ميشوم در حاليكه دست بشري بر من نرسيده است ؟ فرشته گفت : خداوند چنين است ، هر چه بخواهد ميآفريند هرگاه اراده كاري فرمود باو ميفرمايد «بشو» پس فوراً «ميشود» ـ به عيسي كتاب و حكمت و تورات و انجيل خواهد آموخت ـ و او را به رسالت بني اسرائيل ميفرستد (تا به آنها بگويد) هماناكه من با آيتي از نزد پروردگارتان بر شما فرستاده شدهام (و نشانهاي رسالتم اينست كه ميتوانم) برايتان از گل مجسّمه پرنده بسازم و درآن نَفَس خود را بدمم تا بخواست خداوند پرنده بشود. كور مادر زاد را از كوري برهانم و بينا كنم ، ابرص (پيس) را شفا دهم مردگان را بخواست خدا زنده كنم و از آنچه ميخوريد و در انبارهاتان ذخيره ميكنيد شما را آگاه كنم، و در اينها نشانهاي از پروردگار (بر درستي دعوت پيامبري من) براي شما است ، اگر ايمان آوريد ـ تصديقكنندهام آنچه را از تورات در برابر من است و حلالكنندهام بعضي از آنچه را بر شما حرام شده است و با معجزه از نزد پروردگارتان آمدهام پس خداشناس باشيد و مرا اطاعت كنيد» (40 تا 43 آل عمران).
چنين بنظر ميرسد كه خداوند به واسطه فرشتگان مريم عذرا را بشرح فوق تقويت روحي كرده تا چون با وجود دوشيزهگي به عيسي باردار ميشود ، گرفتار اضطراب رواني نشود و بتواند سرزنشهاي اطرافيان را كه ناشي از بدگماني و تهمت خواهد بود تحمّل نمايد.
پس از اينكه مريم با تغذيههاي آسماني و تعاليم فرشتگان و زكرّيا جسماً و روحاً آمادگي پيدا ميكند باو الهام ميشود كه از خانواده و معبد دور شود و به مكاني در نخلستان واقع در شرق بيتالحم برود : ـ «به سرنوشت مريم توجّه كن ، آنگاه كه از خانواده خود در محلّي شرقي كنارهگيري كرد ـ و دورازآنها پوششي برگزيد، و ما روح خود را به سوي او فرستاديم كه در شكل بشري درست اندام و متعادل بر او ظاهر شد ـ مريم گفت : از تو به خداوند مهربان پناه ميبرم اگر پرهيزگار باشي ـ روح به او گفت من بتحقيق فرستاده پروردگار تو هستيم تا بتو پسري پاكيزه ببخشيم ـ مريم گفت چگونه من پسردارميشوم در حاليكه دست بشري بمن نرسيده و گناهكار نبودهام : ـ فرشته گفت همينگونه است (كه ميگوئي امّا) پروردگارت فرموده است كه اينكار براي من آسان است (تو را پسردار ميكنم) تا او را آيتي بر مردم قرار دهيم و رحمتي از ما (برمردم) باشد ، و اين امري است شدني و اجتناب ناپذير ـ پس مريم بر عيسي باردار شد و با آن حمل به مكاني دور افتاده رفت ـ پس درد زائيدن او را كنار تنه درخت خرمائي برد (و با وجوديكه تقويت روحي شده بود) گفت اي كاش پيش از اين حادثه مرده بودم وازنظرها فراموش شده بودم ـ پس عيسي از پائين به او ندا كرد كه اندوهگين مباش زيرا پروردگارت از زير تو نهري جاري كرده است ـ تنه درخت خرما را بطرف خود بتكان تا رطب تازه برايت فرود ريزد ـ پس بخور و بياشام و ديده روشن بدار. پس اگر از مردم كسي را ديدي ـ (سخن مگو با اشاره) بگو من براي خداوند رحمن روزه سكوت نذر كردهام ، پس امروز با كسي سخن نميگويم ـ (پس از وضع حمل) مادر عيسي فرزند را برداشت و نزد قوم خود رفت ، گفتند ، اي مريم براستي كه چيزي نادرست و شگفتانگيز و قابل سرزنش با خود آوردهاي : ـ اي دختر هارون نه پدرت مردبدي بودنه مادرتگناهكار ؟! ـ پس مريماشارهبه طفل كرد ، گفتند ما چگونه باكسيگفتگوكنيمكهكودكي درگهوارهاست؟ ـ (عيسيخود زبان بهپاسخ گشود و) گفت منبنده خداوند هستمكه مراكتاب داد و پيغمبرم گردانيد ـ و در هركجاباشم مرامايه خير و بركت قرارداد. و سفارش فرمودهاست بهاقامه نماز واداي زكات درتماممدتيكه زندهباشم ـ ونيكوكاردرحق مادرم ومرا ازبدبختي وكينهتوزي و ستمگري مبرّا كردهاست ـ و درود برمنروزيكهزاده شدم وروزيكه ميميرم و روزيكه زنده برانگيخته ميشوم ـ اينست عيسيابنمريمگفتار حقّيكه دراوشكدارند (16 تا 35 مريم).
پس از بيان باردار شدن حضرت مريم از روحالقدس به عيسي عليهالسّلام و وضع حمل او و بازگشت مادر و فرزند به ميان قوم خود و دفع شدن هرگونه سوء ظن و اتهام از مريم عذرا با سخنان عيسائي كه طفل گهوارهنشين بوده است ، خداوند بر ردّ و تقبيح عقايد شرك آلود پيروان غالي آن حضرت پرداخته است تا مگر به اصلاح عقيده خود بپردازند و از بزرگنمائيهاي ناروا اجتناب كنند : ـ خداوند را نيازي نيست كه فرزندي بگيرد،اومنزهاست هرگاه اراده به امري كند جزء اين نيست كه به آن بگويد «باش» پس «ميباشد» يا «بشو» پس «ميشود» ـ وفقط اللّه پروردگار منوشماست. پس او را بپرستيد كه بزرگراه راست اينست ـ پس احزاب در ميان خود اختلاف بوجود آوردند، پس واي به حال كسانيكه كافر شدند از حضور در روزيكه بسيار عظيم است (36 تا 38 مريم) و قطعاً كارفر شدند كساني كه گفتند و يا ميگويند اينكه خداوند همان مسيحابن مريم است. با وجوديكه خود مسيح گفته است : اي بني اسرائيل خداوندي را بپرستيد كه پروردگار خود من و شما ميباشد و بدانيد كه هركس براي خداوند شريك قرار دهد مسلماً خداوند بهشت رابراو حرام ميكند و جايگاه اوآتش است. و ستمگرانرا ياريكنندهاي نخواهد بود ـ و قطعاً كافر شدند كساني كه گفتند خداوند سوّمين سه تا ميباشد ، اين در حالي است كه معبودي غير از خداي يگانه نيست، و اگر از آنچه ميگويند باز نايستند مطمئن باشند كساني را كه از آنها كافر شدند عذابي دردناك فرا خواهد گرفت ـ آيا نزد خداوند توبه نميكنند و از او آمرزش نميخواهند در حاليكه او بخشنده و مهربان است ؟ ـ
مسيحابن مريم نبود مگر پيغمبري مانند پيغمبراني كه پيش از او درگذشتند و مادرش راستگوئي بود ، هردو (مادر و فرزند مانند انسانهاي ديگر) غذا ميخوردند (چون نيازمند بودند و نيازمندي بهترين دليل بشربودن آنان است) بنگر كه چگونه بر ايشان آيات و يا دلائل را بيان ميكنيم و بنگر كه آنها چگونه تهمت و دروغ ميگويند ـ به آنها بگو آيا در برابر خداوند آنچه را ميپرستيد كه نسبت به شما مالك ضرر و نفعي نيست در حاليكه خداوند شنوائي است دانا ـ بگو اي اهل كتاب در دين خود غلوّ و بزرگنمائي نكنيد ، حق بگوئيد ، سقوطها و لغزشهاي قومي را كه قبلاً و واقعاً گمراه شدند پيروي نكنيد ، آنهائي را كه خود در ميان راه گمراه شدند و بسياري را نيز گمراه كردند (76 تا 81 مائده).
در اين آيات كساني را كه اعتقاد به خدا بودن مسيح دارند و يا او را دومين شخص از سه گونه خدا ميشناسند و خدا را سوّمين نفر ميپندارند كافر شمرده و به آتش دوزخ بيم داده و مشفقانه متوجّه توبه نموده و سپس بر پيغمبر بودن مسيح و بشر بودن او و مادرش تاكيد كرده و پيروان كتاب را از بزرگنمائي و غلوّ در دين بر حذر داشته است.
در سوره نساء پس از ذكر پارهاي خصوصيات سران وكاهنان بني اسرائيل و كفران آيات خداوند و كشتن پيامبران توسط آنها و ردّ بهتان بزرگي كه به حضرت مريم زدند چنين ميفرمايد : و با انكار پاكدامني مريم وبا زبان و گفتارشان بر مريم بهتاني بزرگ وارد كردند ـ ونيز گفتارشان كه گفتند ما مسيح عيسيابن مريم را كشتيم (كه ميگفت) پيغمبر خداست ، او را نكشتند و نه به صليب كشيدند، و ليكن امر برآنها مشتبه شد، و براستي كسانيكه در امر مسيح اختلاف كردند مسلماً نسبت به او مشكوك هستند و نسبت به موضوع ناآگاه هستند و پيروي نيمكنند مگر ظنّ و گمان را. و يقيناً او را نكشتند ـ بلكه خداوند او را بسوي خويش بالا برد زيرا خداوند مسلّط بر امور و درستكردار است (155 تا 156 نساء).
چون براثر فشارهاي شديد دشمنان مسيح ، ناگزير پيلاطس فرمان دستگيري او را بمنظور بازجوئي و تحقيق در امر كفر (!) مسيح صادر كرد ، مأموريني كه براي دستگيري آن حضرت اعزام شدند شخصاً مسيح را نميشناختند و دشمنان نيز نيمخواستند خود بهمراه ماموران بروند و عيسي را بمأموران نشان دهند ، فكري انديشيدند باين ترتيب كه يهوداي اسخربوطي را با پول بفريفتند و قرار بر اين گذاشتند كه او پيشاپيش مأموران برود و عيسي مسيح را ببوسد تا مأموران او را دستگير كنند ـ چون مسيح قبل از ورود مأموران جلسهاي را كه با شاگردان داشت ترك كرده بود. سرانجام خود يهودا را باشتباه در عوض حضرت مسيح دستگير كردند و به دار كشيدند. با عنايت به مكر و حليه مذكور خداوند فرموده است : و مكَرُوا وَ مَكَراللّه واللّهُ خيَرالماكرين : آنها (با فريفتن يهودا با پول براي دستگيري) مسيح حيله كردند و خدا هم (با اينكه خود يهودا را بشكل مسيح در آورد) حيله كرد زيرا خداوند بهترين حيله كنندگان است (47 آل عمران) .
آنچه فوقاً عرضه داشتيم خلاصه داستان حضرت مسيح از اناجيل وكلاماللّه مجيد است. داستان حضرت مريم و حضرت عيسي مسيح در كلام اللّه مجيد در شيواترين وجه بيان شده است و با ترجمه زير نويسي كه آن هم باختصار باشد نميتوان شيوايي و بلاغت و كمال موضوع را ارائه كرد. نظر اسلام نسبت به مسيحيان بسيار سازگار و دوستانه است كه بيان آن به مقالهاي مطول نيازمند است .
باعنايتبهمطالبانجيلهاي چهارگانه ويك مقايسهاجماليباآنچه دركلاماللّه مجيد است معلوم ميشود كه معجزات حضرت مسيح كه در اناجيل ذكر گرديدهاند بطور خلاصه در آيات قرآن تائيد شده است. امّا تفاوت و اختلافهاي ذيل در بين آيات قرآن مجيد و محتويات انجيلها وجود دارد :
1ـ قرآن مجيد جزئيات زيبا و دلپذيرتر و كارشناسانهتر از حضرت مريم و رشد و نمو و تعليم و تربيت او توسط زكريا و فرشتگان بيان فرموده است .
2ـ تعاريفي كه از زمان باردارشدن تا وضع حمل و مراجعت حضرت مريم باتفاق نوزادش حضرت عيسيمسيح در قرآن بيان شده است در انجيلها ديده نميشود.
3ـ شيوه روانشناسانهاي كه در قرآن براي آماده سازي مريم عذراء تعريف شده و به فرشتگان منسوب گرديده در انجيلها بيان نشده است و جاي آن خالي است .
4ـ از آنگونه دفاع جانانهاي كه به زبان عيسي مسيح در همان بدو تولّد نسبت به اتهامات و بدگمانيها از مادر خود مريم كرده است در اناجيل چيزي گفته نشده است .
5ـ انجيلها از حوادثي كه از تولّد مسيح تا سي سالگي اتفاق افتاده ساكت هستند و به ذكر معجزات و كرامات او پس از سي سالگي پرداختهاند در صورتي كه از آيات قرآن معلوم ميشود كه آنحضرت از همان بدو طفوليّت به ارشاد و هدايت پرداخته است.
6ـ قرآن مصولب كردن و قتل حضرت عيسي مسيح را مردود دانسته وتصريح كرده است كه خداوند او را بسوي خود بالا برده است و ديگري اشتباهاً بجاي او مصلوب شده است .
7ـ امتيازهاي برجستهتري كه قرآن نسبت به اناجيل براي حضرت عيسي قائل شده است خودبخود مدفون كردن او در رستاخيز او را پس از سه روز ، مردود مينمايد چون كسيكه نمرده و دفن نشده باشد نيازي به رستاخيز ندارد .
امّا بنظر نويسنده آيهاي در انجيلهاي متّي و مرقُس با اندكي اختلاف املائي هست كه اگر اندكي پيرامون آن تأمّل شود معلوم ميدارد كه آن كسي كه مصلوب شده بوده است حضرت عيسي نبوده است .
آيه مذكورچهل و ششم از باب 37 انجيل متّي چنين است : «ايلي ايلي لما سَبَقَتني :
و در باب 15 آيه 34 انجيل مرقُس چنين است : ايلويي ايلويي لما سبقتني كه معني هر دو آيه چنين است : خدايا خدايا چرا از من پيشي گرفتي ـ يعني رفتي و مرا بر جاي خود رها كردي !
اين جمله را كسي كه بنام عيسي مسيح مصلوب شده بوده در آخرين لحظات عمر بيان كرده است .
اگر حضرت عيسي بقول ديگران نفر دوّم از سه شخصي باشد كه هر سه هم در حقيقت يكي باشند ، چنين جملهاي را بيان نميكرده است زيرا بين آن سه اقنوم يا سه شخصيّت مطابق عقيده آنها فاصلهاي ايجاد نميشود كه لازم آيد يكي از آن سه چنين جملهاي را بيان كند .
و اگر مطابق عقيده ما حضرت عيسي يك پيغمبر اوالعزم با چنان مقامي باشد كه در قرآن ذكر فرموده است در چنان درجهاي از معرفت بوده است كه برأي العين ميديده است كه همزمان با جان دادن صوري و بيهيچ فاصله زماني به رفيق اعلي ميپيوندد و لذا ذكر جمله مذكور بيمورد بودهاست .
پس بايد ناگزير قبول كرد كه جمله مذكور را شاگرد حضرت عيسي كه اشتباهاً بجاي استاد مصلوب شده بوده است در لحظات آخر عمر بيان كرده وا ين هم دليل اينست كه خود حضرت عيسي مصلوب نشده است؟
مأخذ : ترجمه كتاب مقدس به فارسي از متون اصلي عبراني ، كلداني و يوناني بهمّت انجمن پخش كتب مقدّسه در ميان ملل، چاپ 1973 بريتانيا