SHAMAMEH.ORG

رابطة فرزند با والدين. و اصل عمل و عكس العمل
«و قضي ربّك الّا تعبدوا الّا ايّاه و بالوالدين احسانا امّا يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما. و اخفض لهما جناح الذّل من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّياني صغيرا». (و حكم پروردگارت اين است كه غير از او را نپرستي. و به پدر و مادر نيكي كني. اگر يكي از يا هر دوي آنان، نزد تو به كهولت رسيد، هرگز به آنان اف مگو. و آنان را از خود مران. و با آنان با مهرباني بسيار سخن بگو. جوارح اعضاي خود را از تواضع و به رحمت، در حضور آنان فرود آر و بگو: پروردگارا، آنگونه كه آنان مرا در خردي پروريدند، تو هم بر آنان رحمت فرست و مهربان باش. 42- 24، اسراء).
افتخار ما اين است كه دين ما يك دين فطريست. چون از طرف خداوندوضع شده است. چون هيچ كس نمي تواند مانند خداوند جهان آفرين، كه خود، مردم را آفريده است، مردم را بشناسند. در وضع انفرادي آنان، و به كنه وجود اجتماع، در ظرف اجتماعي افراد واقف شود. نمي تواند يك قانون شامل و كامل، براي نظامي وضع كند كه هم حقوق دائمي افراد آن، و هم حقوق اجتماعي كلّي و هميشگي آن، كاملاً و براي تمام طول تاريخ، مراعات گردد. و فقط خداوند است كه چون تمام خصوصّيات افراد و اجتماعات را خود تقدير فرموده است، و از گذشته و آيندة آنان آگاه است، مي تواند نظام اجتماعي بشريت را براي زيستن و در يك مدينة فاضله و سير به سوي سرانجام سعادت بخش وضع كند. و لذا دين اسلام، كه عبارت است از يك مجموعه قوانين عملي و نظري، ريشه در فطرت بشر دارد. كه مركّب از مادّه و معنا و يا جسم و روح است. با توجّه به همين اصل، نظر ما اين است كه در حدّ بضاعت خود، تا آنجا كه مي توانيم، آياتي را كه داراي نكات خاصّي هستند كه تاكنون مورد عنايت قرار نگرفته اند، با اين ديد، مورد بررسي قرار دهيم. (يعني مطابق فطرت).
امروز كه عصر پيشرفت علوم است، كمتر مي توان به كسي نصيحت كرد كه چنين كن يا چنين مكن، چون دين مي گويد. بلكه بايد علّت اينكه چرا دين چنين گفته است، بيان شود. تا اگر بشنود و تحمّل شنيدن آن را داشته باشد، بگوييم: اكنون بهتر اين است كه چنين كنيم و يا چنان نكنيم، زيرا دين گفته و به اصلاح ما باشد.
امروز، انتقال صفات موروثي از لحاظ علمي ثابت شده. و موضوعيت قابل قبولي يافته است. از طرفي، يك اصل پذيرفته شده است كه حتّي به قانون معروف مي باشد. و آن اين است كه هر عملي را عكس العملي است، مساوي و مختلف الجهت. مثلاً ما مي خواهيم با انفجار باروتي كه در فشنگي است، كه در تفنگ نهاده ايم، گلوله را به سوي هدفي پرتاب كنيم. همان مقدار كه از انفجار باروت به سمت جلو، يعني پشت گلوله وارد مي شود، تا آن را به جلو براند، به صورت عكس العمل به طرف عقب به وجود مي آيد. كه اغلب سبب مي شود همزمان با پرتاب گلوله به سمت جلو، تفنگ هم به سوي عقب جستن كند. و به سينة تيرانداز ضربه يا لگد بزند. به همين جهت سفارش مربي تيرانداز به نو آموز اين است كه قنداقة تفنگ را روي سينه محكم نگاه دارد. تا فاصله اي نباشد كه از اثر جستن تفنگ به عقب، تيرانداز صدمه ببيند. و از تكان آن نشانه گيري بهم بخورد. تا تير از هدف دور نشود. نمونة ديگر از عكس العمل را كه تقريباً همه مي بينند، مواقعي است كه آب، با فشار، از لولة لاستيكي (شيلنگ) به بيرون مي پاشد. و ملاحظه مي شود كه در نتيجة عكس العمل، اگر سر لوله را رها كنيم، خود لوله هم به اين طرف و آن طرف، به حركت در مي آيد. همة اعمال همين گونه اند. يعني داراي عكس العمل هستند. كه كاملاً متناسب است با خود عمل.
اكنون اگر ما بپذيريم كه ارتكاب هر عملي، عكس العملي در دنبال دارد، قبول دستورهاي دين بر ايمان آسان تر مي شود. و همين مسئله است كه در دين به نام «ذنب» يا «عقوبت» معروف است. يعني آثار اعمال يا دنبالة عمل. حال برويم بر سر اصل موضوع. خداوند فرموده است: اولاً فقط مرا بپرستيد. (فقط و انحصاراً اعتقاد به مؤثّر بودن من داشته باشيد) و ثانياً به پدر و مادر احسان كنيد. و اگر با شما زندگي كنند، و به كهولت رسيده اند، (كه طبعاً توأم با اختلال حواس و ضعف قوا و نياز به مساعدت بيشتر است)، حتّي يك «اف» هم به نگوييد و آنان را از خود نرانيد. و با تواضع و فروتني آنان را زير پر و بال محبت خود بگيريد. و از خداوند هم بخواهيد كه به آنان رحمت فرستد. بدين جهت كه رعايت اين امر مستلزم انجام اعماليست. و خلاف آن هم مستلزم انجام اعمالي ديگر است. و لذا ما بايد بدانيم كه آن قانوني كلّي كه مي گويد: (هر عملي را عكس العملي است، مساوي و مختلف الجهت). در اين قبيل موارد نيز صادق است. فرض كنيم كه ما در اجراي امر پروردگار، خود را آمادّه مي كينم كه به پدر و مادر احسان كنيم. به محض اينكه چنين فكري در خاطر ما خطور مي كند، روي سلولهاي مغزي ما اثر مي گذارد. و تغيير حالت پيدا مي شود. اگر مغز، به زبان فرمان دهد كه شروع به اداي سخن كند، عكس العمل آن روي سلولهاي عصبي زبان و نيز سلولها و ماهيچه هاي زبان، تأثير مي كند. و اگر مغز به ساير عضلات دستور دهد كه استحكام خود را رها كنند. و در برابر پدر و مادر، به حالت تواضع در آيند، «و اخفض لهما جناح الذّل من الرحمة»، كلية سلسله اعصاب و نيز عضلات و اندام، تحت تأثير قرار مي گيرند. و اين آثار، اندام را وا مي دارند تا كاري صورت دهند. و آن كار، به صورت اصوات و افعال خوشايند طرف مقابل، به سمت بيرون از بدن حركت مي كنند. و اين قبيل حركات و فشارهاي هر چند ملايم، عكس العملي خواهند داشت كه خلاف جهت عمل است. و چون عمل به سوي بيرون از سلولها و اندام بيرون بدن جهت دارند، ناگزير عكس العملي به طرف داخل بدن جريان پيدا مي كند. و در درون بدن آدمي يك حالت جديد پديدار مي شود. يك اصل علمي ديگر نيز شناخته شده ات كه (هيچ چيز به خودي خود به وجود نمي آيد و به خودي خود از بين نمي رود.) حال طبق اصل اخير، حالتي كه از عكس العمل قبلي، در درون آدمي پديد آمده است، هميشه پايدار مي ماند. مگر اينكه عاملي ديگر آن را از ميان ببرد. اكنون در داخل وجود ما يك حالت پايدار نشأت گرفته از محبت به والدين به وجود آمده است. و از طرفي وجود ما نيز از ابتداي پيدايش، يك مقدار صفات موروثي از پدرانمان دريافت داشته. و يك مقدار نيز خود بايد بسازد. بدين جهت است كه صفات موجود و صفات جديدي كه در وجود ما بر اثر عكس العمل افعال و اعمال ما در بدنمان توليد مي شود، در محيطي پروريده مي شود كه آكنده از آثار محبت به والدين است.
اين آثار و صفات و عواطف، بر ژنها سوار مي شوند. و همراه تخمكها به رحمهاي مادران منتقل مي گردند. و تخمك آنان را كه آن هم تحت تأثير نظامي مشابه توليد شده است، بارور مي كنند. و نطفه منعقد مي گردد.
بدين جهت طفلي كه از چنين نطفه اي به دنيا مي آيد، داراي صفات موروثي محبت كردن به والدين خواهد شد. و در كهولت پدر و مادر، خود به آنان «اف» نخواهد گفت. و مهربان و متواضع خواهد بود. و بدين ترتيب، ما اگر در كهولت پدر و مادرمان، به آنها نيكي كرده ايم، عكس العمل كار خود را از طريق انتقال صفات موروثي، از فرزندانمان دريافت خواهيم كرد. و اين جزاي عمل خود ماست. اين قبيل جزاها امور دنيايي ما را اصلاح مي كنند. و مجموعة آنها كه ناشي از اجراي فرامين پروردگار است، در آخرت و در آن سراي، وسيلة رستگاري مي شوند. عكس اين روش، يعني ستم بر والدين نيز فرزندان ما را داراي صفت موروثي ستمگري نسبت به خود ما خواهد كرد. و عواقب و ذنوب اعمال ما، گريبانگير خود ما خواهد شد. و اين كار يك امر كاملاً فطري و طبيعي است و تخلّف بردار نيست. «من كفر فعليه كفره و من عمل صالحا فلانفسهم يمهدون». (هر كه كفر ورزد، به خودش برمي گردد. و هر كه نيكي كند، براي خويشتن تدارك مي بيند. 44، روم)
در اينجا به نكتة ديگري هم بايد اشاره كنيم. و آن اين است كه اگر فرزند ما كه با خصوصّيات موروثي، به دنيا آمده است، در طول زندگي، شاهد باشد كه ما نسبت به والدين خود، رفتار پسنديده اي داريم، صفات موروثي او هم با تأثيرات اكتسابي، تقويت مي شوند. و اثر نيك مضاعف خواهند داشت. «اولئك يوتون اجرهم مرّتين بما صبروا و يدرؤن بالحسنة السيئة و مما رزقناهم ينفقون». (چنين كساني اجر خود را نسبت به بردباري و پايداري در نيكوكاري، دو چندان دريافت خواهند داشت. و با نكوكاري، كارها و اعمال پسنديدة خود را جبران مي كنند. و از روزي كه نصيبشان كرده ايم، اتفاق مي كنند. 54، قصص)
و اگر به علّت تأثيراتي، روش ما تغيير كند، يعني اگر قبلاً بد بوده ايم، ولي خود را اصلاح كرده ايم، و طفل با صفات موروثي بد متولّد شده است، و اكنون شاهد باشد كه ما با پدر و مادر خود نيكي مي كنيم، به تدريج صفات موروثي او هم اصلاح خواهد شد. و در پيري، به ما بد نخواهد كرد. و بالعكس. در اين صورت قانون دوم كه توضيح داديم، هيچ چيز خود به خود به وجود نمي آيد. و خود به خود هم نابود نمي شود، مصداق پيدا مي كند. زيرا عوامل لازم به وجود آمده است، تا صفات بد و يا خوب مناسب شوند و تغيير كنند.
اعمال بد و خوب ديگر هم همه همين گونه اند. آثار و عكس العمل آنها در سلولهاي بدن ما ثابت و هميشگي مي مانند. مگر اينكه عمل توبه و ساير اعمال نيك، آنها را پاك كنند. و عملهاي نيك را اعمال بد ضايع و حبط كنند. آية فوق به بهترين و رساترين وجه، اين معني را بيان مي فرمايد. «اولئك يؤتون اجرهم مرّتين بما صبروا و يدرؤن بالحسنة السيّئة و..»
شايد نامة اعمال ما، كه در روز قيامت به گردن ما آويزان مي شود، همين آثار اعمال ثبت شده در سلولها يا بگو خاطره و حافظة ماست. كه بحقّ له و يا عليه ما، گواهي خواهد داد. چنانكه فرموده است «اقرأ كتابك كفي بنفسك اليوم عليك حسيبا». (نامة اعمالت را بخوان. كافيست كه امروز، خودت به حساب خود برسي. 15. اسراء)
درب رضوان خدا، بي كم و كاست
آستــان پـدر و مـادر مــاست (م)
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه