SHAMAMEH.ORG

مقدّمه

سپاس خداوند خير و بركت آفرين و بلند مرتبه را كه جسم ما را از خاك آفريد و جان ما را از وراي افلاك. افلاكي را به زير آورد و در وجود خاكي دميد، تا افلاكي وابسته به خاك شود و خاكي متمايل به ماوراء افلاك، اين دو موجود متضاد را آن چنان در هم آميخت كه نه از ضديّت آنها اثري است و نه از دوئيت آنها خبري.

اين واحد توأمان نه تيرگي و سكون و ركود خاك را دارد و نه درخشندگي و اثيري و رواني آفريدگان تابناك را.

روان اگر قصه به مبدء كند نتواند چون توده اي گل به پر و بالش آويخته است. و تن اگر اراده باز گشت به وطن كند روان نگذارد چون پيوند آنها نگسيخته است.

آن فطرت صعود دارد و اين طينت هبوط. آن مي خواهد جسم را با خود به بالا بكشاند و اين مي خواهد جان را به زير آورد و اين زير و زبر خواسـتن هاي اين دو موجودي كه واحد شده اند يك سلسله نيازمندي هاي بي انتها را عارض اين وحدت نموده است كه نا همگونند.

جسم براي رها ساختن خويش از كشش روان سنگيني را مي طلبد كه از خاك فراهم مي شود و روان براي آزاد شدن بال و پرش از قيد جسم به افزايش نيرو نياز دارد كه بايد از عالم بالا به دست آورد.

در اين كشش و كوشش ها نيروي هر دو به تحليل مي رود امّابراي اين كه وحدت اين دو موجود استوار بماند لازم است تعادل نيرو بر قرار باشد تا يكي بر ديگري نچرند و پيوند نگسلد از اين جهت آفريدگاري كه اين دو موجود متضّاد را آفريد با پيوند الهي آنها را وحدت بخشيد و براي تقويت نيروي ملكوتي روان پيامبران را با سرمايه هاي نازل شده از آسمان فرمان داد تا به تقويت روان ها همّت گمارند مبادا جسم سنگيني كند و آنها را به زير بكشاند و در عين حال شياطين را بر انگيخت تا اشتهاي جسم ها را براي تقويت نيرو تحريك كنند تا روان ها نتواند پيوندهاي خود را با آنها بگسلانند.

اين معنا را پروردگار ما به وسيله پيام آور بزرگوار خود به ما اعلام فرموده است تا از سرّ كار با خبر باشيم «و كذالك جعلنا لكلّ نبيّ عدوّاً شياطين الانس و الجنّ يوحي بعضهم الي بعض زخرف القول غروراً و لوشاء ربّك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون» و بدين گونه ما براي هر پيغمبري (يا برابر تمام پيامبران) شياطيني از انس و جنّ بر انگيختيم تا بعضي از آنها در گوش بعضي ديگر سخنان فريبنده و به ظاهر آراسته القاء و نجوي كنند و اگر پروردگارت مي خواست چنين نمي كردند (بدان كه اين خواست پروردگار است و لازم است چنين كنند؟). پس آنها را با آنچه به دروغ به هم مي بافند به حال خود رها كن (و تو به وظيفه خود اقدام كن).

بار الها با تمام وجود ستايشت مي كنم و سپاست مي گذارم كه با زبان پيامبرانت و نزول كتاب هاي آسمانيّت به حقايق و اسرار امور آگاهم فرمودي و بر اين اساس هر چند نيمي از وجودم روان است و نيمي جسم و هر يك جداگانه طالب بازگشت به مبدء خود هستند من كه از ميان اين دو پيوند به وجود آمده ام و در شرايط موجود هستم نه مي خواهم از تعلّقات جسم آزاد باشم و نه از تمايلات روان بلكه راضي و خشنودم كه در همين شرايطي بمانم كه توام خواسته اي!

بار الها، تنها آرزوئي كه دارم اين است كه پيوسته بيشتر از پيشتر به مفاهيم كلماتت كه با زبان پيامبر عزيزت به چشم و گوشم رسانيده اي آگاهم كني و شيريني آنها را در جسمم و روشني آنها را در روانم بنشاني و به راه پيشوايم علي و فرزندان پاك نهاد او عليهم السّلام هدايتم فرمائي آن چنان كه همزبان با آنها از ژرفاي وجود بگويم: پروردگارا، ترا از ترس دوزخ و به طمع بهشت ستايش نمي كنم، ستايشت مي كنم از اين رو كه تنها تو سزاوار ستايشي.

به نظر اين جانب حقّ و سزاوار اين است كه هر نويسنده اي در پيش گفتار نوشتار خود بايد خوانندگان از شيوه انديشه ها و نمونه هاي باور خويش و راهي كه مي خواهد دنبال كند آگاه نمايد تا به ستمگري وقت خوانندگان را نگيرد و زيركانه انديشه هاي خلاف مصلحت را به آنان القاء ننمايد. بر اساس همين نظر به خواننده عزيز آگاهي مي دهيم كه مقدّمه مذكور چكيده و سلاله عقيده و هدف ما مي باشد كه عبارت است از دين باوري و اعتقاد به تركيب انسان از جسم و روان و لزوم حفظ تعادل بين هر دو جنبه آن و راهي كه دنبال مي كنيم عبارت است از تجزيه و تحليل بعضي اشارات آيات قرآن (نه تفسير به مفهوم متداوّل آن) براي رسيدن به هدفي كه متضمّن سعادت دو جهان باشد.

اگر جلد اوّل كتاب زبانه هاي ترازو را كه قبلاً عرضه داشته ايم خوانده باشيد به خوبي مي توانيد آن را مقدّمه و فهرست اين كتاب بشماريد و بدانيد كه باور ما چيست و مي خواهيم چگونه كساني را براي همراهي خود در راهي كه قدم در آن گذاشته ايم به وسيلة اين كتاب دعوت نمائيم.

در كتاب سابق به هيچ وجه به تفسير آيات مطابق با عرف مفسّران نپرداختيم و در اين كتاب نيز به قواعد و فنون، تجزيه و تركيب كلمات و جملات نمي پردازيم بلكه اشارات و مفاهيم بعضي از آيات يا فراورده هائي از آياتي را كه تا حدودي كه بضاعت اندك ما اجازه مي دهيد و به نكاتي از آنها آگاه شده ايم مورد بحث قرار مي دهيم و از خداوند متعال هدايت مي خواهيم تا ما را از ارتكاب خطا و انحراف از حق بر كنار بدارد تا در عين حال موجب سرگرداني و خداي نا خواسته گمراهي ديگران نشويم. بنابراين كسي منتظر نباشد كه ما همه آيات را مورد بحث قرار دهيم – اين كار نه از توان ماست و نه در توان كساني ديگر بلكه تشنه كامي هستيم كه جرعه اي از درياي گوارايي بر مي گيريم كه مايه حيات جاودانة همگان است. اين را هم اضافه مي نمايم كه در اين كتاب ما به مناسبت بحث قسمت هائي از متون جلد اوّل را عيناً يا با اصلاحاتي نقل خواهيم كرد و هر گاه در پاره اي مباحث اختلاف نظري بود باعث تعجب نشود كه انسان بايد پيوسته در حال تجديد نظر و اصلاح و حتي المقدور تكامل انديشه ها و آراء خود باشد و گرنه پوياي راه حقيقت شناخته نمي شود كه راه رسيدن به هدف پويائي را مي طلبد نه پاياني را.

ضمناً گاهي بعضي از آيات در بحث هاي اين كتاب تكرار مي شوند بايد توجّه داشت كه تكرار شدن ها به علّت اين است كه گاهي آيه براي استدلال در بحث پيرامون آيه ديگري مورد استناد ما قرار مي گيرد و گاهي خود آن آيه براي عنوان بحث مي باشد. علاوه بر اين ها هر چه پيرامون آيات بيشتر بحث شود نتايج بيشتري عايد مي شود و به هيچ وجه تكرار آنها كسالت آور نخواهد بود. مؤلف

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه