SHAMAMEH.ORG

مژدگاني رستگاري را چه كساني دريافت ميدارند؟
«و بشرّ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات انّ لهم جنّات تجري من تحتها الانهار كلّما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالو هذا الّذي رزقنا من قبل و اتوا به متشابهاً و لهم فيها ازواج مطهّرة و هم فيها خالدون» و به آناني كه ايمان آورده اند و نيكو كار شدند مژده بده كه برايشان بهشت هائي است كه نهرها از زير آنها جاري است و هرگاه از ثمرات آن روزي داده شوند مي گويند اين است كه از اوّل روزي ما شده است و به وسيلة آن (اعمال نيكشان) پي در پي روزي هاي همانندي داده شوند و در آن باغ ها برايشان همسران و قرينان پاك سرشت هست ما دامي كه در آن ساكن هميشگي هستند.
مي گويند قرآن ظاهري دارد و باطني و باطن آن بواطني تا به هزاران بطن برسد و حقّ هم همين است.
امّا آيا ما بايد اين مطلب را فقط قبول كنيم و به ديگران از داشتن چنين قرآني بنازيم و ديگر هيچ؟ در حالي كه آنها هم ناز ما را به پشيزي نمي خرند زيرا نه قرآن را قبول دارند و نه ما قرآن داران را؟
خود ما هم كه از اين بطن و بطون ها آگاهي نداريم كه از آن استفاده اي ببريم! ما حتّي از مفاهيم ظاهري قرآن خبر نداريم و يا به آنها بي اعتنا هستيم تا چه رسد به بطن و بواطن آن و اين هم به علّت وحشتي است كه از تفكّر و تدبّر كردن در آيات در ما ايجاد شده است و اگر اين وحشت پايدار بماند تا ابد كسي از بطن و بطون قرآن آگاه نخواهد شد. پس اين بطن وبطون را خداوند براي چه منظوري در قرآن نهفته است؟
ما يا بايد قرآن را به همان ظواهر آن بشناسيم و عمل كنيم وديگر حرفي از بطن بطون نزنيم يا اگر به داشتن بطن و بطون معتقديم تلاش گنيم حتّي المقدور به آنها دسترسي پيدا كنيم.
پيشينيان هيچ گونه آگاهي از بطون قرآن به ما نداده اند يا داده اند و ما خبر نداريم يا ممكن است خبر داده اند ولي مخالفان مانع شده اند به ما برسد كه در اين صورت هم مانند اين است كه خبر نداده اند؟
امروز دانشمندان شديداً تلاش مي كنند كه هر چه بيشتر در عمق اسرار آفرينش و اجزاء طبيعت نفوذ كنند و عوامل نهفته در آنها را به خدمت بگيرند و مورد استفاده قرار دهند.
از طريق رگ ها دستگاه هاي ظريف و دقيق را كه ساخته اند وارد قلب ها و مويرگ ها مي كنند و درون آنها را مورد مطالعه قرار مي دهند و عوارض آنها را درمان مي كنند.
از طريق ناي وارد دهليزها و حجره هاي ريه ها مي شوند و از طريق مري داخل معده و روده هاي پيچيده مي شوند و همه جا را جستجو و كاوش مي كنند.
اتمها را مي شكافند و الكترون ها و پروتون ها و ايزوتوپ ها را زير ذره بين تحقيق قرار مي دهند.
در رحم ها وارد مي شوند و تخمك ها و اسپرم هاي تازه تركيب شده را معاينه مي كنند و جنسيت نوزادي را كه بايد بعدها رشد كنند تعيين مي كنند و در صورت لزوم آن را مورد عمل جراحي قرار مي دهند و حتّي در پي آنند كه عمليات مهندسي روي ژن ها كه حاصل از صفات مورثي تخمك هاي نر و مادّه هستند انجام دهند و به اصلاح نسل و نژاد بپردازند.
قدم روي سيّارات مي گذارند و در اعماق كهكشان ها در فواصل ميليون ها سال نوري به دنبال پيدا كردن اسرار آفرينش هستند و...؟
امّا دين گرايان چه مي كنند؟ در چه مرحله اي هستند؟
آقا، نگو كه كفر است، دست نزن كه آلوده مي كني، نگاه مكن كه چشم مي زني، منشين كه مي ماني، نرو كه گمراه مي شوي!
آن چنان كه باران كه از آسمان مي بارد براي آشاميدن است، براي آبياري باغ بوستان و مزارع است، براي شستشو و استحمام و نظافت است، براي به كار گرفتن در گل و گچ و سيمان است، براي تجزيه به منظور استخراج اكسيژن و ئيدروژن است. براي استفاده و كاربرد مؤمن و كافر يكسان است- براي ادامة حيات حيوانات و بهائم و سباع است. براي ... آيات قرآن هم نازل شده اند تا همگان اعم از مسلمان و كافر از آن بهره ببرند و به طور يكسان از مواهب آن برخوردار شوند.
بايد اجازه و فرصت داده شود كه مفاد آياتي (مانند 54 مدثر) رعايت شود- «كلّا انّه تذكرة لمن شاء ذكره» نه چنين است (كه ديگران مي پندارند) قرآن براي تذكار و استفاده عموم است پس هر كه بخواهد مي تواند از آن بهره ببرد و به طور يكسان از مواهب آن بر خوردار شوند.
چون اين لازم نبوده است كه براي هر كسي كتاب آسماني جداگانه نازل شود (مفاد آيه 52 همين سوره).
بايد منادي نداي خداوند شويم كه مي فرمايد: «و لقد يسّرنا القرآن للذّكر فهل من مدّكر» محقّق بدانيد كه ما قرآن را براي همگاني شدن آسان و در دسترس قرار داده ايم آيا كسي هست كه اين را بفهمد و عمل كند؟ (17- 22- 32- 40- قمر ) چهار بار تكرار شده است؟
بايد با قرآن كه مايه دين است بسيار طبيعي و فطري بر خورد كرد، همان گونه كه در برابر آب عمل مي شود كه ماية حيات است. همه كس از آب براي رفع نياز خود بهره مي گيرد و هر كس بر حسب استعداد و تخصّص و حرفه خود آن را در توليداتي كه به نحوي در رفع نيازهاي جامعه مفيد است به كار مي گيرد.
آنچه مسلّم است اين است كه در نهايت كالاي كساني مورد اقبال عمومي قرار مي گيرد كه بيشتر از ديگران در آن مهارت و تخصص و خير و صلاح خود و جامعه را رعايت كرده است امّا در اين جريان انديشه ها به كار گرفته مي شود و استعدادها شكوفا مي گردد و هنرها به نمايش در مي آيد و به آگاهي عموم مي رسد و خلّاقيّت آنان را هم تحريك مي كند همين گونه است قرآن- كسي تصوّر نكند كه هرج و مرج به وجود مي آيد.
هر چند قياسي است مع الفارق ولي اين مطلب هم عيناً مانند عرصة ادبيات است. بسياري در اين ميدان تاخت و تاز يا طبع آزمائي مي كنند امّا سر انجام كتاب هائي كه ارزش همه جانبه دارند مانند ديوان هاي سعدي، حافظ، مولوي و فردوسي به تمام خانه ها وارد مي شوند و در اذهان همگان مي نشينند ليكن همين رقابت ها و سرودن هاو سرائيدن ها موجب تثبيت و ترقي يا اوج گرفتن زبان و ادبيات و فرهنگ عمومي است؟ نكته مهمّ ديگري كه به آن توجّه نشده و اين تصوّر را در اذهان علاقمندان به وجود آورده است كه قرآن وسيلة هدايت همگان است اين است كه قرآن في الواقع مانند تمام آفريدگان خداوند و مطابق فطرت داراي دو جنبه است: يك جنبة مثبت براي هدايت اهل تقوي«هدي للمتقّين» و يك جنبة منفي براي اضلال منافقان و فاسقان چنان كه ذيل (آيه26 سوره بقره) و آيات متعدّد ديگر با اختلاف عبارت فرموده است «يضلّ به كثيراً و يهدي به كثيراً و مايضلّ به الّا الفاسقين» از قرآن و مثلهاي آن بسياري گمراه (تر) مي شوند و بسياري هم هدايت مي گردند ولي جز فاسقان كسي از آن گمراه نمي شود.
خود خداوند چنين مقرر و مؤثّر فرموده است كه عدّه اي هم به وسيلة قرآن گمراه شوند و معلوم است وقتي آنها گمراه خواهند شد كه مطالب قرآن را مورد مطالعه و تدبّر (تدبّر فاسقانه) قرار دهند و مسلّم مي دارند كه در هر حال مصلحت در عمومي شدن تدبّر روي آيات قرآني است.
ما به لحاظ مسلمانان و مؤمن بودن مكلّف به فهم قرآن و حفظ حرمت آن با اجراي مفاد آن هستيم ولي حفظ اصولي قرآن در جامعة بشر را خداوند خود به عهده گرفته است چنان كه فرموده است: «انّا نحن نزّلنا الذّكر و انّا له لحافظون» مسلّم بدانيد كه ما خودمان قرآن را نازل كرديم و خود ما حافظ و نگاهدارندة مسلّم آن هستيم (9 حجر).
به طوري كه ملاحظه مي فرمائيد براي بيان سه كلمه «نزول و حفظ قرآن» چهار بار تأكيد فرموده است كه حفظ آن به عهده خود ماست يعني شما انسان ها از اين بابت نترسيد. تأكيدات مذكور عبارتند از يك بار «انّا» و دو بار «نحن» كه ضمير ظاهر است قبل از «نزّلنا» 3«ل» قسم متصل به كلمه «لحافظون».
اين تأكيدات به اين معني است كه شما بنا روا خود را متولّي وموكّل قرآن نشماريد. ما كه خود آن را نازل كرده ايم ترتيب كار را چنان داده ايم كه تا انقراض نسل بشر محفوظ بماند- شما از اين بابت يقه دراني نكنيد ! بلكه بكوشيد مفاهيم آيات را درك و اجرا كنيد و حتّي المقدور ديگران را هم آگاه كنيد: «افلا يتدبّرون القرآن ام علي قلوب اقفالها» آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمي دهند؟ مگر بر دل ها قفل زده شده است؟ با توضيحات مذكور كه به درازا هم كشيده شد بر مي گرديم به بحث آيه عنوان مطلب:«و بشّر الذين آمنوا و عملوا الصّالحات :كساني را كه ايمان آوردند و كارهاي نيك انجام داده اند مژده بده «انّ لهم جنّات تجري من تحتها الانهار» كه آنان را است بهشت هائي _(جنّاتي) كه در آنها نهرها جاري است - «كلّما رزقوا منها من ثمرة رزقاً قالوا هذا الّذي رزقنا من قبل» هرگاه از ميوه اي از آن بهشت ها روزيي داده شوند مي گويند، اين است آنچه (خداوند) از قبل براي، تدارك ديده است-«وأتوا به متشابهاً» و به وسيله آن (تدارك و برنامه ريزي الهي و اعمال نيكشان) پي در پي روزي هاي همانندي داده مي شوند- «و لهم فيها ارواح مطهّرة» - و براي آنها است همسراني و قرين هاي پاكيزه (سرشت) «و هم فيها خالدون» و آنان در آن بهشت ها و نعمات آن جاويدانند.
منظور از جملة «الّذين آمنوا» و ضمائر ده گانه اي كه در اين آيه به كار برده شده است زن و مرد متفقاً هستند و لذا تصوّر نشود كه چون ضمائر اشاره به جمع مذكر دارند فقط مردان مؤمن مورد نظر هستند - در اين قبيل آيات ضمائر مذكر غالب هستند و اشاره به مرد و زن توأمان دارند. بنا براين در ذيل آيه مي فرمايد « ولهم فيها ازواح مطهّرة و هم فيها خالدون» يعني براي مردان همسران و قريناني پاكيزه متناسب با مقتضيات آنان و براي زنان نيز همسران و قريناني پاكيزه متناسب با حال آنان هست، پس ضمائر «لهم» و هم براي مرد است و هم براي زن.
نكته ديگري كه نبايد از نظر دور بماند مربوط به جملة صدر آيه است كه مي فرمايد: «و بشّر الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات» در قرآن هر جا جملات «الّذين آمنوا» آمده است بلافاصله بعد از آن جملة «وعملو الصّالحات»آمده است و اين به معني آنست كه اين دو جمله مشتركاً اثر وجودي دارند نه هر يك به تنهائي يعني ارزش «الّذين آمنوا با و عملو الصّالحات است و بر عكس – به تنهائي معنا ندارد. يعني ايمان بدون عمل نيك پذيرفتي نيست و نيكو كاري بدون ايمان هم اثر معنوي ندارند.
ايمان به تنه و ريشه درخت مي ماند و عمل صالح به شاخه ها و برگ و بار آن. نه اصل و ريشه بدون شاخ و برگ و بر و بار فايده دارد و نه شاخ و برگ و بر وبار بدون ريشه و تنه حاصل مي شود.
ايمان اعتقاد است كه به خداوند و پيامبر عزيز و قرآن كريم مربوط است و عمل صالح به آفريدگان خداوند مخصوصاً به انسان ها مربوط مي شود. هر كس بزعم خود پيامبر و قرآن را قبول داشته باشد ولي خود را مكلّف به انجام تكاليف انساني و اجتماعي نداند يا بداند ولي نكند، قرآن را كه براي وضع قوانين الهي و اجتماعي نازل شده است عملاً مردود شناخته است و چون قرآن پيغام خداوند بر بشر است عملاً پيغام آور را و پيغام دهنده را قبول نكرده است.
و نيز اگر كسي در دنيا به نيكوكاري بپردازد ولي معتقد به خداوند نباشد به معمار ماهري مي ماند كه بدون خواست و سفارش و طرح ونقشه كشي عمر خود را صرف ساختمان هاي به ظاهر زيبا و مستحكم كند. چون كارهاي او بر اساس خواسته ديگري نبوده است پس كسي نخواهد بود كه مزدي به او بپردازد يا ساختمان را از او بخرد. حداكثر نتيجه چنين ساخت و سازي اين است كه او خود از آفتاب و برف و باران در آن پناه بگيرد و ديگر هيچ!
گروه مؤمنان بدون عمل صالح هم كه سفارش و طرح و نقشه را ظاهراً گرفته اند كاري انجام نمي دهند تا مزدي دريافت كنند و نتيجه اي ببرند، بنابراين با گروه دوم كه كار ر ا بدون كارفرما انجام مي دهند تفاوتي ندارند. نفر اوّل دانسته و نمي كنند و نفر دوم ندانسته و مي كنند!
از نظر خردمندان ارزش انسان به اهداف و تلاش هائي است براي رسيدن به اهداف معمول مي دارد. هر چه هدف عالي تر و تلاش بيشتر باشد ارزش بالاتر و والاتر است.
اگر اهدافي منظور باشد امّا تلاش نباشد اين هدف ها اوهام و خيالاتي بيش نيستند و اگر تلاش باشد و هدفي نباشد تلاشگر ديوانه اي بيش نيست.
متعالي ترين هدف، خداوند است كه دين اسلام بر اساس نزديك و نزديك تر كردن مؤمنان به او وضع گرديده است بدين گونه كه بايد جهت تمام اعمال مؤمنان در سير الي الله باشد و هر مؤمني هر لحظه اي از عمر را كه پشت سر مي گذارد يك يا جند قدم به او نزديكتر شود چنانكه فرموده است: «قل انّ صلواتي و نسكي و محياي و مماتي لله ربّ العالمين- لا شريك له و بذالك امرت و انا اوّل المسلمين- قل اغير الله ابغي رباً...» بگو همانا كه ستايش گري و نيايش و پرهيزگاري و زندگي و مرگ من براي خداوندي است كه پروردگار جهانيان است هيچ كس و هيچ چيز را شريك اين هدف عالي قرار نمي دهم و به رعايت چنين هدفي مأمور شده ام و اوّلين تسليم شونده به اين امر هستم- بگو آيا به جستجوي ديگري غير از خدا بپردازم...؟ (163-162 انعام).
در برابرهدف مذكور منحط ترين هدف ها هدف غير الهي يعني مادّي گري است كه انسان خود را در آن مقيد و محدود مي كند و از ارزش ساقط مي نمايد.
بدبخت ترين مردم كسي است كه طلاي خود را به مس و نور خود را به ظلمت تبديل كند- روح و معنا را از وجود خود نفي كند و وجود خود را يك ماشين مادّي خود كار بشناسند كه پس از فرسودگي از كار مي افتد و متلاشي مي شود و ديگر هيچ؟!
پس وقتي مي فرمايد: كساني را كه ايمان مي آورند .و به نيكو كاري مي پردازند مژده بده به معني ديگر اين است كه اگر ايمان آوردند و نيكو كاري نكنند و يا نيكو كاري كنند ولي ايمان نياورند هيچ گونه مژده اي به آنان مده چون رويه آنان هيچ گونه ارزشي ندارد.
آنچه در اين بحث بيان داشته ايم بر اساس ظاهر آيه است ولي براي آگاهي از يكي از بواطن آيه كه به نظر ما رسيده است به بحث ما ذيل آيه( 33 سوره بقره) كه انشاءالله قريباً عرصه خواهد شد مراجعه فرمائيد.
به اين نكته توجّه فرمائيد كه چون آيات قرآن كه براي هدايت بشر نازل گرديده است بواطني هم دارند به نظر مي رسد كه ما حقّ داريم به اكتشاف بواطن آيات هم بپردازيم.
پيمان شكنان زيانكارانند
«الّذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون في الارض اولئك هم الخاسرون» (فاسقان( كساني هستند كه پيمان با خدا را بعد از محكم كردن آن مي شكنند و آنچه را خداوند امر فرموده است كه پيوسته(و محكم) و استوار نگاه دارند قطع مي كنند و در زمين به فساد و تباهكاري مي پردازند، چنين كساني زيان كارانند. (27 بقره)
كل آيه براي معرفي فاسقان است كه ذيل آيه قبل (22) نام آنها ذكر شده است و پيمان شكني و فساد در زمين (بين بندگان خداوند) از مشخصات آنها و زيان كاري نتيجه اعمال آنها مي باشند.
امّا مقصود از پيمان شكني با خدا «ينقضون عهدالله» و قطع پيوندي كه طبق امر خداوند بايد استوار بماند: «و يقطعون ما امر الله به ان يوصل» و تباه كاري در زمين «ويفسدون في الارض» كدام است.
1- آيا خداوند با آنها پيمان بسته است يا آنها با خدا؟ يا پيماني است كه براي برقراري آن هر دو طرف دخالت نموده اند.
2- آيا آنچه را خداوند امر به پيوسته و استوار بودن آن فرموده است همان پيماني است كه صدر آيه اشاره به آن دارد يا رابطه ديگري است.
3- آيا فساد در زمين منحصر فساد بين مردم است يا شامل تباه كاري در مورد عوامل طبيعي ديگر زمين مانند آب و خاك و جنگل ها و... هم مي شود؟
4- آيا زيان كاران در دنيا زيان مي بينند يا در آخرت و يا در هر دو مكان؟:-
از تدبّر در آيه قبل (26) معلوم مي شود كه چون مؤمنان كساني هستند كه تمام مثل ها و اشارات قرآن را قبول مي كنند و با آنها ايمان و هدايت خود را كامل مي نمايند: « فامّا الّذين آمنوا فيعلمون انّه الحقّ من ربّهم» ولي آنهائي كه كافر مي شوند نسبت به آن اشارات و مثل ها گرفتار شك و ترديد مي شوند و آنها را نا حق مي شمارند : «فامّا الّذين كفروا فيقولون ماذا اراد الله بهذا مثلاً» به اين نتيجه مي رسيم كه فاسقان كساني هستند كه اوّل ايمان مي آورند ولي بعداً در برابر خواسته هاي قرآن تسليم نمي شوند و آنها را نا حقّ مي شمارند و اين استنباط را آيه بعد نيز كه مورد بحث است تأكيد مي نمايد كه فاسقان كساني هستند كه با ايمان آوردن، با خداوند عهد مي بندند كه به خدا و پيامبر عزيز و كلام كريم او ايمان داشته باشند ولي در عمل بعضي از آيات يا بسياري از آنها را مغاير منافع خود مي شمارند و عهد خود را مي شكنند.
بنابراين عهد مورد نظر اقرار به شهادتين يعني كلمات لا اله الّا الله و محمّداً رسول الله است كه اعتراف ضمني به آسماني بودن قرآن هم مي باشند. ولي چون به هنگام عمل آيات را نا حقّ مي شمارند به مثابه نفي آسماني بودن قرآن و پيغمبر نبودن حضرت خاتم الانبياء مي باشد كه كلمه طيبه «لا اله الّا الله» را از زبان مبارك آن حضرت شنيده اند و چون او را غير مستقيم راستگو نمي شناسند گفته او را دروغ مي پندارند و اين مسئله به انكار خداوند منجر مي شود و بدين ترتيب عهدي را كه با خداوند بسته اند مي شكنند.
حال اگر علم خداوند را در نظر بگيريم قبول مي كنيم كه خداوند از همان اوّل مي داند كه پيمان مردم فاسق نا استوار است و لذا خداوند از همان اوّل با آنها پيمان نمي بندد هر چند آنها پيوند به بندند و تصميم بر استوار داشتن آن داشته باشند و با اين بيان پيمان يك طرفه محسوب مي شود.
امّا اگر رأفت و رحمت پروردگار را در نظر بگيريم لازمه آن صفات اين است كه پيماني را كه هر بنده اي طالب بر قراري آن باشد خداوند مي پذيرد و اين ديگر به خود بنده مربوط مي شود كه بر عهد خود استوار بماند يا نماند.
اگر بنده بر پيمان باقي ماند خداوند هم باقي مي ماند چنانكه فرموده است: «فاذ كروني اذ كركم» مرا بياد داشته باشيد تا شما را از نظر دور ندارم و نيز فرموده است «فبما نقضهم ميثاقهم لعنّا هم...» به علّت پيمان شكني آنها را از رحمت خود دور كردم... (13 مائده)
از اين دو آيه معلوم مي شود كه معني «فسقوا يعني كفروا» و كفروا اسم جمع فاعل است و آن يعني كساني كه اوّلاً ايمان داشته اند (هر چند ظاهري) ولي بعداً به علّت و وسيلة كفر، آن ايمان را پوشانده و نابود كرده اند، بنابر اين با كساني كه اوّل ايمان نمي آورند فرق دارند .
امّا آنچه خداوند امر به استوار داشتن آن در اين آيه فرموده است: مطابق آيه (91 از سورة نحل) كه مي فرمايد: «واوفوا بعهد الله اذا عاهدتم و لا تنقضوا الايمان بعد توكيدها و قد جعلكم الله عليكم كفيلاً» هر گاه پيمان بستيد بر پيمان هاي خود وفا كنيد و سوگند ها را و تأكيدها را (كه روي پيمان ها به ضمانت گذاشته ايد» نشكنيد.
در حالتي كه شما خود خداوند را در برابر خود وكيل قرار داده ايد مانند آن زني نباشيد كه نخ خود را پس از آنكه محكم تابيد باز شكافد (و پنبه كند) همين عهد و پيماني استكه شخص با خداوند مي بندد كه مؤمن به خداوند و پيامبر او و قرآن باقي بماند. پس حرف «و» در جملة «و يقطعون ما امر الله به ان يوصل... به معني حال است نه موصول و معني آيه چنين مي شود، (فاسقان) كساني هستند كه پيمان خود را با خداوند بعد از محكم كردن آن پيمان مي شكنند در حالي كه خداوند چنين فرموده است:كه پيمان هائي را كه مي بنديد استوار بداريد. امّا آيا فساد و تباهكاري از نظر قرآن فقط در ميان مردم صدق مي كند يا در سايه اجزاء و عوامل طبيعي زمين هم مصداق دارد. بايد گفت مطابق آيه (41 از سوره روم) كه مي فرمايد: «ظهر الفساد في البرّ و البحر بما كسبت ايدي النّاس ليذيقهم بعض الّذي عملوا لعلّهم يرجعون» بر اثر كارهاي مردم تباه كاري در خشكي ها و درياها شايع شد (و آثار آن آشكار گرديد) تا نتيجه بعضي كارهاي (نا روا را) به آنها بچشاند شايد از انكارها دست بر دارند- بلي – تباه كاري در اجزاء زمين هم مصداق دارد چنان كه هم اكنون شاهد آلودگي شديد محيط زيست مانند مسموم شدن هوا و غير قابل زيست شدن قسمت هاي زيادي از درياها براي حيوانات آبزي و انقراض نسل بسياري از حيوانات و توسعه كويرها بر اثر نابود شدن جنگل ها و پوشش گياهي اراضي و ...هستيم و اين تباه كاري ها هم سر انجام دودش به چشم مردم خواهد رفت كه آن هم به مخاطره افتادن سلامت خود آنها مي باشد چنانكه فرموده است «ليذيقهم بعض الّذي عملوا لعلّهم يرجعون» تا نتيجة تباه كاري را به آنها بچشاند شايد رويه غلط خود را اصلاح نمايد.
پس تباه كاري دو جنبه دارد يكي با انكار اوامر پروردگار در وفاي به عهد كه رعايت كلّ مفاهيم قرآن است و ديگري ايجاد تباهي در محيط زيست بشر چه مستقيماً با شايع كردن كفر و عصيان و منكرات و عهد شكني ها در بين مردم و چه با كفران نعمات الهي كه عوامل و اجزاء زمين هستند كه موجب زيان رسانيدن به اجتماع بشر مي شود.
از توضيحات فوق كه در پاسخ به سه سؤال از چهار سؤال مطرح شده بيان گرديد پاسخ سؤال چهارم به دست مي آيد كه اهل فسق و كفر هم در اين جهان زيان مي بينند و هم در آن جهان آن چنان كه فرموده است:«و من النّاس من يعبد الله علي حرف فان اصابه خير اطمانّ به وان اصابته الفتنة انقلب علي وجهه خسر الدّنيا و الآخرة ذالك هوالخسران المبين» و از مردم كسي كه با انحراف از حق خدا را مي پرستد اگر خيري به او رسيد به آن مطمئنّ مي شود و هر گاه گرفتار مصيبتي شد روي چهره اش سر نگون شود يا حالش دگر گون شود. زيان كار اين جهان و آن جهان- و همين است زيان كاري آشكار(11حج).
زيان كاري در اين جهان اين است كه انسان در نتيجه كفر پشت به عالي ترين هدف تكاملي انسان مي كند و با روي پيچيدن از پرستش خداوند كه وسيلة تقرب است و بي اعتنائي به آيات آسماني روح معنويّت و تعالي طلبي را در وجود خود مي ميراند و در ورطه مادّيات فرو مي رود و با اسراف و افزون طلبي و مصرف گرائي نعمات الهي را كم ارزش مي شمارد و به تباه كردن آنها مي پردازد كه زيان هاي آن سر انجام گردن بار خود او هم خواهد شد و با افساد و تباه كاري در اجتماع، خود و خانواده را هم به تباهي مي كشاند و زيان كاري در آن جهان هم كه سقوط به ژرفاي دوزخ و دور ماندن از رحمت خداوند مي باشد؟
«فاعبدوا ما شئتم من دونه، قل انّ الخاسرين الّذين خسروا انفسهم و اهليهم يوم القيامة الا ذالك هو الخسران المبين» هر چه مي خواهيد بپرستيد – بگو به آنها مسلّماً زيان كاران كساني هستند كه خود و بستگان خود را روز رستاخيز گرفتار خسارت مي كنند. هشدار، اين همان زيان كاري آشكار است(17 زمر).
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه