SHAMAMEH.ORG

تكامل عمومي يا باز گشت به سوي خداوند
«كيف تكفرون بالله و كنتم امواتاً فاحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم ثمّ اليه ترجعون» چگونه به خداوند كافر مي شويد در حالي كه شما (مي دانيد كه) مردگاني بوده ايد كه زنده تان فرمود و پس از اين زندگي مي ميراندتان و پس از مرگ زنده تان مي كند و سپس به سوي او باز گشت داده مي شويد؟ (28 بقره)
جمله «كيف تكفرون بالله» يعني اين حالت و خصلتي كه در خود به وجود آورده ايد بسيار شگفت آور است. «و كنتم امواتاً فاحياكم» يعني شما مردگاني بوده ايد كه خداوند زنده تان كرده است – كلمة امواتاً كه داراي تنوين است يعني مردگاني به ظاهر نا شناخته كه انسان نبوده اند ولي با دقّت در جريان طبيعت و در تعاريف مربوط به خلقت بشر كه مكرّر اً فرموده است ما شما را از خاك و گل و لجنّ و اين قبيل اشياء آفريده ايم- مي توان تا حدودي آن مردگاني را كه خداوند بشر را از آنها زنده كرده است شناخت كه عبارت بوده از: عناصر طبيعي در مرحلة اوّل، نور و حرارت و آب و خاك در مرحله دوم و گياه و حبوب و دانه ها و ميوه ها و گوشت حيوانات به اضافه نور و حرارت و آب و هوا در مرحله سوم و نفخه روح در مرحله آخر.
از اين آيه و آيات متعدّد ديگر من جمله آيه دوم سوره ملك كه مي فرمايد: «الذّي خلق الموت و الحيواة ليبلوكم ايّكم احسن عملاً و هو العزيز الغفور» او (خداوند) كسي است كه مرگ و زندگي را آفريد تا شما را (آشكار سازد) يا بيازمايد كه كدام يك نيكو كار تريد- معلوم مي شود كه اوّلاً مرگ نيز يك مخلوق است عيناً مانند زندگي. لذا مرگ به معني نيستي نمي باشد چون نيستي مفهومي ندارد و براي ما قابل تصوّر هم نيست، ثانياً مرگ مقدمة زندگي است زيرا قبل از آن آفريده شده است. ثالثاً مرگ و زندگي عيناً مانند شب و روز هستند كه به ترتيب جاي خود را با هم عوض مي كنند و يا از همديگر پديد مي آيند تا اشياء در مسير كمال روان شوند. ترتيب نظام آفرينش چنين است كه در ابتداي امر بر اساس اصل تثبيت كه هر چيزي عمر معيّني دارد و عنصر بسيط مي ميرند يا بگو همديگر را مي كشند و در عين حال در هم ادغام يا تركيب مي شوند تا يك شيء مركّب به وجود آيد و اين حادثه بر اساس اصل تهالك و اصل ميل تركيبي كه در فطرت آنها تعبيه شده است صورت مي گيرد و اين حوادث تحت سيطره اصل تكامل انجام مي شود كه همه چيز بايد پيوسته در مسير كمال و سير الي الله باشد چنان كه فرموده است«الي الله المصير».
براي مثال- وقتي عنصر آهن در كنار اكسيژن قرار گيرد هر دو به نسبت توازن و مقداري كه دارند و مدّت زماني كه بر آنها مي گذرد بر اساس اصل تهالك و ميل تركيبي همديگر را مي كشند ولي بي هيچ فاصله اي يك شيء مركّب جديد به عرصه وجود مي آيد يعني هر دو عنصر يك پله از نردبام كمال را بالا مي روند (اصل تكامل).
به همين ترتيب شيء جديد با اشياء ديگر تركيب مي شود و اشياء مركّب بسيار پيچيده تري به وجود مي آيد و تا آن مرحله از تكامل پيش مي رود كه شايستگي ورود به مرحلة حيات را احراز كنند و با همراهي اشياء ديگري كه به آن مرحله رسيده اند در تشكيل جسم انسان يا حيوان ديگري شركت كنند و انسان پديد آيد، كه علاقمندان مي توانند با ديدي جستجو گر (نه معمولي) طي اين مراحل را كه عناصر طبيعت انجام مي دهند در علوم مختلف مورد مطالعه قرار دهند تا مفاهيم آيات قرآن را بهتر درك نمايند.
با توجّه به همين مردن ها و شكل جديد يافتن هاي عناصر بسيط و مركّب است كه خداوند فرموده است «و كنتم امواتاً فاحياكم...» و نيز چون اين سير تكاملي هيچ گاه توقف بردار نيست فرموده است كه شما را هم زير سيطره همين نظام سير تكاملي مي ميراند تا پله و يا پله هاي ديگري از نردبام ترقّي را در سير الي الله طي نمائيد«ثمّ اليه ترجعون».
در اينجا بايد توضيح داد كه بر اساس اصل (توحيد نظام) تمام اصول دوازده گانه اي كه در اوّل كتاب متذكّر آنها شده ايم – براي پيدايش و شكل گيري (خلق و تقدير) تمام اجزاء آفرينش و سير تكاملي آنها متفّقاً دخالت دارند ولي ما از تطبيق همه آنها با جزئيات بحث هائي كه مطرح مي نمائيم براي اجتناب از اطاله كلام خود داري مي كنيم و فقط به ذكر بعضي از آنها كه در موضوع اثر آشكارتري دارند اكتفا مي نمائيم.
موجب كمال تعجّب است كه عليرغم مشاهده عيني سير تكاملي تمام اجزاء آفرينش اعمّ از كوچكترين اجزاء ريز و بسيط تا عظيم ترين اشياء مركّب و پيچيده، و عليرغم نصوص صريح و تأكيدات مكرّر قرآن حتّي اغلب كساني كه خود را صاحب نظر در علوم قرآن مي دانند سير تكاملي را منحصر به انسان مي پندارند و موجودات ديگر را محروم مي شمارند!
با اين حال معلوم نيست كه چگونه خود را راضي مي كنند صدر آيه مورد بحث را «كيف تكفرون بالله و كنتم امواتاً...» را ترجمه و تفسير نمايند و از خود نمي پرسند آن مردگاني كه انسان ها از آنها پديد آمده اند چگونه چيزهائي بوده اند و چه مراحلي را طي كرده اند تا به مرحلة مرگ رسيده اند و آن مراحلي كه طي كرده چگونه بوده و چه نام هائي داشته است؟! و اجزاء اوّليه وجود آنها چه بوده و چگونه تركيب و تشكل پيدا كرده اند؟
و جملاتي مانند «يخرج الحيّ من الميّت و يخرج الميّت من الحّي...» زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مي آورد... و آيات بسيار ديگري را كه به همين مفهوم است چگونه تفسير مي كند؟
به نظر ما كه روشني يافته از آيات قرآن است ربوبيّت خداوند منحصراً شامل انسان ها نيست بلكه شامل عموم آفريدگان است زيرا او تعالي شانه «ربّ العالمين» پروردگار جهانيان است و جهانيان تمام اجزاء آفرينش هستند نه منحصراً انسان ها؟
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه