SHAMAMEH.ORG

چگونگي زنده كردن مردگان
«و اذقال ابراهيم ربّ ارني كيف تحيي الموتي قال او لم تؤمن؟ قال بلي، و لكن ليطمئنّ قلبي، قال فخذ اربعة من الطّير فصرهنّ اليك ثمّ اجعل علي كلّ جبل منهنّ جزءاً ثمّ ادعهنّ يأتينك سعياً و اعلم انّ الله عزيز حكيم»: و آن گاه كه ابراهيم گفت پروردگارا به من بنما كه چگونه مردگان را زنده مي كني، فرمود آيا ايمان نداري؟ عرض كرد دارم و ليكن براي اطمينان خاطرم (مي خواهم به بينم)، فرمود پس چهار پرنده بگير و به طرف خود صدا شان كن (آن ها را آن چنان دست آموز كن كه وقتي آن ها را صدا مي زني به طرفت بيايند سپس بر هر كوهي جزئي از آن ها را بگذار و آن ها را بخوان (صدا بزن خواهي ديد كه) با شتاب نزد تو مي آيند و بدان كه خداوند عزيز و درست كردار است (260 بقره)
از جملة: «فصرهنّ اليك» معلوم مي شود كه حضرت ابراهيم بايد آن پرندگان را قبل از اين كه بكشد آنها را دست آموز كند يا از پرندگان اهلي بگيرد و از جملة «ثمّ اجعل علي كلّ حبل منهنّ جزءاً» معلوم مي شود كه بايد آن ها را قطه قطه مي كرده است تا بشود جزئي از هر يك را سر كوهي بگذارد و كلمه دعوت نيز كه براي فراخواني نزديك و مسبوق به آشنائي و ورابط قبلي به كار مي رود: «ادعهنّ» تأييد مي نمايد كه اين چهار پرنده از پرندگان اهلي مانند ماكيان انتخاب شده اند، امّا اين كه اين چهار پرنده بايد از يك نوع بوده باشند يا از انواع مختلف انتخاب شوند دليلي از آيات در دست نيست و هر كه بخواهد در اين خصوص اطلاعات بيشتري كسب نمايد به تفاسير مطوّل مراجعه نمايد ـ آن چه ما مي توانيم احتمال دهيم اين است كه طبق اشاراتي كه آيه فوق دارد پرندگان مورد بحث اهلي بوده اند و همين مقدار براي بحث ما كافي است و لذا خود را و خوانندگان را گرفتار بحث پيرامون روايات و احاديثي كه انواع گوناگون را نام مي بردند نمي كنيم چون ما هدف ديگري را مدّ نظر داريم.
ابراهيم عرض كرده است «ربّ ارني كيف تحيي الموتي»: خداوندا به من بنما چگونه مردگان را زنده مي كني؟ و خداوند هم اين داستان را در كتاب كريم خود نقل فرموده است و اين كتاب را هم براي راهنمائي ما و اين كه بر طبق مفاد آن عمل كنيم قرار داده است پس آيا ما هم مي توانيم عرض كنيم: «ربّ ارني كيف تحيي الموتي»؟
در آيه (4 سوره ممتحنه) نيز فرموده است: «قد كانت لكم اسوة حسنة في ابراهيم و الّذين معه»..... مسلّم بدانيد كه رفتار ابراهيم و كساني كه با او بوده اند اسوه و نمونه (قابل پيروي) خوبي براي شما مي باشند ـ
هر چند ممكن است بعضي بگويند باقي آيه مورد استناد پيروي را به موارد معيّني تخصيص زده است ولي به نظر مي رسد كه هر نمونه و آيه اي كه در قرآن نقل شده باشد براي ما هدايت و بينش است و بر فرض كه آيه 4 ممتحنه را هم سند قرار ندهيم مي توانيم همان نقل داستان آيه مورد بحث (260بقره) را جواز خويش براي درخواست چنين تقاضائي از پروردگار بدانيم و از خداوند تقاضا كينم كه كيفيّت زنده كردن مردگان را به ما هم بنماياند؟
و اين به معني آن است كه ما در جستجوي راز زنده كرد مردگان برائيم.
و نيز به معني اين است كه سرانجام بعضي از افراد بني آدم به اين راز آگاه خواهند شد و نيز معني اين است كه خداوند خود با نقل داستان مذكور در قرآن بذر اين جسارت را در وجود انسان ها كاشته است و خواسته است ذهن آنان را آماده كند تا چنين آرزوئي را در سر بپرورانند تا نسل اندر نسل قدم به قدم پيش بروند و خود را به اين هدف نزديك كنند تا عنوان خليفة الّهي مصداق پيدا كند.
قدر مسلّم اين است كه خلافت استمرار دارد و معجزه مستمر آسماني يعني قرآن كريم نيزكه گنجينة هدايت هاي الّهي است در اختيار همگان قرار داد.
حال اگر بندة نوعي حقّ داشته باشم عرض كنم «ربّ ارني كيف تحيي الموتي»: حقّ دارم در صد اين بر آيم كه قفل گنجينه اي را كه خداوند توسط پيامبر خود برايم ارسال فرموده است به نحوي بگشايم و از بعضي گوهرهاي گران بهاي آن بر حسب توان و استطاعت خويش بهره لازم را بر گيرم و اگر چنين كردم نبايد قاضي و داروغه گريبانم را بگيرند كه اين حقّ تو نيست و مكلّفم نمايند تا آن را دست نخورده و در بسته به نسل بعدي انتقال دهم.
خداوند خود حافظ اين گنجينه است و فرموده است: «انّا نحن نرّلنا الذّكر و انّا له لحافظون»: ما خود قرآن را نازل كرديم و خود نگاه دارنده آن هستيم. گنجينه الهي مانند نقدينه هاي محدود ما نيست كه اگر كسي از آن ها برداشت كند كاهش پيدا كند.
وقتي خداوند خود حافظ است ما حقّ نداريم براي قرآن احساس خطر كنيم، مگر اين كه قدر و مفهوم آن را به درستي نشناسيم.
هر چند قرآن در قرون گذشته بر حسب قابليّت انسان ها انوار مورد نياز آن ها را بر محيط شان تابانيده است امّا آن گاه به مفهوم و معني سزاوار شروع به تجلّي خواهد كرد كه رهبران اسلام و حملة قرآن كنكاش و تحقيق پيرامون آيات قرآن را براي هميشه قرون اعصار به مسابقه بي المللي قرار دهند و جوائز ارزنده اي به كساني اهدا كنند كه مطالبي تحقيقاتي جديد از مفاهيم جديد قرآن استخراج و استكشاف و به بشريّت عرضه نمايند و در داوري بين مسلمان و غير مسلمان هم تفاوتي روا ندارد، و رسيدن به چنين آرزوئي نياز به سرمايه گذاري و ايجاد يك سازمان بزرگ دارد كه يقيناً مسلمانان در اين خصوص از هرگونه مساعدت دريغ نخواهند كرد؟
باري، ما بايد با قرآن دو گونه رابطه داشته باشيم يكي رابطة اعتقادي و ايماني چنان كه فرموده است: «الحقّ من ربّك فلا تكونن من الممترين»: قرآن حقيقتي است كه از طرف پروردگارت نازل شده است. پس از جملة بد گمانان مباش (147 بقره) ـ
ديگري رابطة دانش پژوهي و تحقيقي چنان كه فرموده است: «افلايتدبّرون القرآن ام علي قلوب اقفالها»: چرا در قرآن تدبّر نمي كنند؟ مگر بر قلبها قفل هاي (مخصوص قلب) زده شده است. (24 محمد).
و لازمة اين كه از جملة متدبّران در قرآن باشم اين است كه از خرمن هاي پشينيان بهره برداريم امّا آن بهره ها را قوت لايموت خود قرار ندهيم بلكه آن ها را بذر گشتزار انديشه خويش قرار دهيم. تا خود هم خرمني فراهم آوريم چنان كه فرموده است: «و لكلّ وجهة هو مولّيها فاستبقوا الخيرات»..... و براي هر كسي هدفي است كه به سوي آن متمايل است (و بايد چنين باشد) پس براي درك بهترين ها به مسابقه برخيزيد..... (148 بقره) و همه مي دانند كه براي شركت در هر مسابقه اي اولاً آمادگي لازم است ثانياً قانع نبودن يا امتيازهاي ديگران و نيز تلاش براي پيشي گرفتن، هم از گذشتگان و هم از هم آوردان؟
«انّ الله لا يخفي عليه شيءٌ في الارض و لا في السّماء»: براي خداوند هيچ چيزي پنهان نيست، نه در زمين و نه در آسمان(5 آل عمران)
ما به پيروي از قرآن براي بهتر روشن شدن بعضي مسائل از مثل ها استفاده نموده است مثلي مي آوريم:
يك ماهي را كه از آب به وجود آمده است و بيش از 90 در صد وجودش آب است و باقيمانده ده درصد آن هم با دخالت آب به هم پيوند دارد و هميشه در آب شناور است يعني آب از هر طرف آن را در احاطه دارد و در تمام اجزاء وجودش ساري و جاري است ـ در نظر بگيريد.
حال اگر آب همه اش علم و اراده باشد آگاهي آب از ماهي چه مقدار است؟
احاطه خداوند به موجودات و اجزاء وجودشان بسيار بيشتر از احاطه آب به ماهي مي باشد زيرا خداوند خلاق است و آن ذرّاتي را هم كه در احاطه دارد خود با اراده و علم و قدرت خويش و براي مقصودي معيّن به وجود آورده و در احاطه گرفته است ـ چنان كه مي فرمايد: «الا انّهم في مرية من لقاء ربّهم الا انّه بكلّ شيء محيط»: آگاه باش كه آن ها از ملاقات پروردگارشان شك دارند، در حالي كه او هميشه به همه چيز احاطه دارد (54 فصلت) و نيز مي فرمايد: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد»: ما خود انسان را آفريده ايم و آن چه را نفس او به او وسوسه مي كند مي دانيم در حالي كه ما از رگ گردن به او نزديك تريم (16 ق) و اگر در نظر بگيريم كه رگ گردن هم از ذرات بسيار ريز و بي شمار آفريده شده و خداوند تمام آن ذرات را هم در احاطه دارد در اين صورت احاطه خداوند كه احاطه همه گونه و از جمله احاطه علمي است مي توانيم حدس بزنيم كه چگونه احاطه اي است و چون اين احاطه شامل تمام اجزاء آفرينش است مي توان تصوّر كرد كه معني آيه مورد بحث چگونه است و آگاهي خداوند از آفرينش و اجزاء آن چه اندازه است!
دوست نزديك تر از من به من است وين عجب تر كه من از وي دورم
چه كنم با كه توان گفت كه اوست در كنــار مـن و مـن و مهجــورم؟ (سعدي)

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه