SHAMAMEH.ORG

نشانه هاي خليفة الّهي كدامند؟
«و هو الّذي جعلكم خلائف في الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم فيما آتيكم انّ ربّك سريع العقاب و انّه لغفور رحيم» و او كسي است كه شما را خليفه هائي در زمين قرار داد و بعضي را بر بعضي ديگر بلند مرتبه قرار داد تا در برابرآن چه به شما مي دهد شما را بيازمايد (تا ارزش وجود و استعداد خود را بنمايانيد) به درستي كه پروردگارت در دادن پاداش اعمال سريع العمل، و او مطمئناً بخشنده و مهربان است (165 انعام).
آيه فوق يكي ديگر آياتي است كه خليفة الّهي را از انحصار آدم ابوالبشر خارج مي نمايد و آن را تعميم مي دهد و به علاوه توضيح مي دهد كه بسياري از انسان ها خليفه هستند ولي هر كدام به نسبت استفاده و كاربرد استعدادهاي فطري خود در درجة معيّني از خلافت قرار مي گيرند: «و رفع بعضكم فوق بعض درجات» و اين كه هر كس بر حسب كردار خود به درجه معيّني ارتقاء پيدا مي كند براي تشويق و تحريص ديگران به تلاش و كوشش و بكار گيري و بهره وري از توان ها و استعدادهاي خدادادي مي باشد: «ليبلوكم فيما آتيكم:» «تا شخصيّت و لياقت شما را به وسيله آن چه به شما عطا كرده است به مرحلة بروز و ظهور برساند» زيرا خداوند در پاداش دادن به اعمال، اعم از بد و خوب شتابگر است و لحظه اي بتأخير نمي اندازد: «انّ ربّك سريع العقاب»: و پاداش و مزد دادن او همراه با بخشندگي و مهرباني است، يعني پاره اي از قصورها را ناديده مي گيرد و بسياري از نيكو كاري ها را بزرگتر و بيشتر از اندازه واقعي آنها به حساب مي آورد: ـ «و انّه لغفور رحيم».
براي آگاه شدن از درجات و خصوصيّت هاي خليفة الّهي و اطمينان يافتن از اينكه آيا حقيقتاً ممكن است در هر عصر و زماني كساني به اين مقام نائل شوند ما مي توانيم خداوند را نمونه و اسوه قرار دهيم و صفات او را مورد توجّه قرار دهيم تا بتوانيم نسبت به بندگان صالح و شايسته او قضاوت نمائيم و حتّي براي آنان درجات و نمراتي در نظر بگيريم.
بديهي است كه عظمت خداوند چنان است كه هيچ كس را هر چند مقرّب هم باشد توان و ياراي آن نيست كه صفات و خصوصيّات او را در حيطه و هم و تصوّر خود در آورد تا بتواند كسي يا كساني را با او مقايسه نمايد. صفات الهي در كلّ كائنات تجلّي دارد و كسي حتّي از مختصري از كائنات آگاهي ندارد تا چه رسد به تمام جهان آفرينش و اسرار عظمت آن.
امّا دو وسيله به ما مدد ميرساند تا بتوانيم در هر صورت مقايسه اي هر چند محدود و مختصر انجام دهيم:
يكي اين كه در قرآن پاره اي از صفات خداوند تعريف شده است و چون اين تعاريف نسبت به حال آفريدگان مطرح شده اند تا حدودي قابل ادراك مي باشند.
ديگر اينكه به شرح جملة: «انّي جاعلُ في الارض خليفة»: خداوند خليفه يا خلفائي را كه در قرآن به آنان اشاره فرموده است براي محدوده زمين خواسته است نه به طور كلّي خليفه گري شامل و عام و اين محدوديّت كار ما را براي بررسي كيفيّت خصوصيّت خليفه تا حدودي آسان مي نمايد؟ پاره اي از صفات خداوند را كه در قرآن به آن ها اشاره شده است محقّقان را يك هزار صفت شمارش كرده اند مانند: رب، رحمن، رحيم، رزاق، عليم، حكيم، حليم؛ سميع، بصير، غفور، ودود... و چون تمام اعمال مومنان مسلمان بايد به منظور تقرّب به خداوند صورت بگيرد و هر عملي به نحوي با يك يا چند نوع از صفات مذكور رابطه دارند، بنابراين هدف از وضع شريعت اسلام هدايت مسلمان به سوي مقام خليفة الّهي مي باشند مانند انفاق از مال كه نوعي روزي رساني به بندگان خداوند است متناسب است با صفت رزاق بودن خداوند يا طلب علم كه متناسب است با صفت عليم بودن خداوند و...
پس اگر كسي بخواهد به خداوند تقرّب بجويد بايد بداند كه خداوند نسبت به مخلوق خود كه فقط روي زمين آفريده است حدّاقّل هزار گونه رحمت را كه از صفات او نشأت مي گيرد شامل حال آن ها مي گرداند و اين گونه صفات بايد سرمشق و اسوه انسان مؤمن قرار گيرند تا مقدّمه سير الي الله يا خليفة الّهي فراهم گردد.
بنابراين هزارگونه صفت را مي شود شالوده اعمال يك نفر مسلمان مؤمن و سائر الي الله بشمار آورد. حال براي اينكه بتوانيم بررسي كنيم كه يك نفر مسلمان مؤمن در چه درجه اي از تقرّب يا خليفة الّهي قرار مي گيرد فقط يكي از صفات خداوند را كه رزّاق بودن است مورد توجّه قرار مي دهيم!
خداوند بي نهايت موجودات در زمين دارد كه به تمام آن ها روزي مي رساند و ما به هيچ وجه نمي توانيم حدّ و حدودي براي آن ها جز كلمة بي نهايت را معيّن نمائيم.
از جملة موجودات روزي خوار خداوند يكي انسان مي باشد.
هم اكنون كه ما اين بحث را مطرح كرده ايم بيش از 5/5 ميليارد انسان روي زمين وجود دارد كه خداوند روزي آن ها را مي رساند.
كسي كه بايد خليفه خداوند روي زمين باشد لازم است در امر روزي رساني به بندگان خداوند به گونه اي كه متناسب با توان او است شركت كند هر چند همان را هم كه بايد انفاق كند در اصل خداوند به او بخشيده است ولي او از قسمتي از سهم ظاهري خود صرف نظر مي كند و به يك يا چند تن از بندگان خداوند هديه مي نمايد.
اكنون ما بايد براي قابل رؤيت شدن درجه اي كه يك نفر آدم نيكوكار از لحاظ تقوي يا مقام خليفة الّهي مي تواند در آن درجه قرار گيرد يك نمودار رسم كنيم كه قاعده آن به هزار درجه تقسيم شده باشد و هرگاه تنها صفت روزي رساني را، آن هم روزي رساني به انسان ها را در نظر بگيريم ارتفاع نمودار ما بايد 5/5 ميليارد درجه تقسيم شود. حال اگر يك انسان نيكوكار بتواند كاري كند كه وسيله معيشت يك نفر در يك روز فراهم شود يك هزارم درجه 5/5 مليارد درجه را به خداوند نزديك شده است.
ما در ابتداي بحث در نظر داشتيم نموداري با قاعده هزار درجه و ارتفاع 5/5 مليارد درجه رسم نمائيم ولي در عمل ديديم كه به هيچ وجه ميسّر نيست زيرا ورقي كه بتوان چنين خط ارتفاعي روي آن رسم كرد وجود ندارد و هرگاه بخواهيم مقياس را كوچك كنيم به هيچ وجه نمودار قابل رؤيتي نمي توانيم روي آن رسم كنيم.
پس ناچار بعضي توضيحات اضافي مي دهيم شايد بتوانيم مسئله را به اذهان نزديك تر نمائيم: ـ فرض كنيم انساني پيدا شود كه تمام هزار صفت نامبرده خداوند را بشناسد و تصميم بگيرد كه در مواجهه با بندگان خداوند آن صفات را رعايت كند.
هرگاه در برابر يك بنده آن صفات را رعايت كند قاعدتاً يك درجه از 5/5 مليارد درجه به خداوند نزديك مي شود و هرگاه فرضاً در مقامي باشد كه بتواند از جميع جهات به يك مليون نفر خداي گونه رفتار كند يك ميليون درجه از 5/5 مليارد درجه به خداوند نزديك مي شود ولي خداوند داراي رحمت واسعه است و رحمتش سبب مي شود كه مؤمنان از درجات سريعتر بالا بروند چنان كه فرموده است «مثل الّذين ينفقون اموالهم في سبيل الله كمثل حبّة انبتت سبع سنابل في كلّ سنبلة مأة حبة و الله يضاعف لمن يشاء و الله واسع عليم»: مثل كساني كه (از) اموالشان در راه خداوند انفاق مي كنند مانند دانه اي است كه هفت خوشه بر آورد كه در هر خوشه اي يك صد دانه باشد و خداوند براي هر كه بخواهد نتيجه (نيكوكاري را) مضاعف مي نمايد چون خداوند گسترش دهندة (در دادن پاداش اعمال نيك) و دانا (به نيّت كيفيّت اعمال بندگان است) ـ 261 بقره).
حال اگر كلمة مضاعف را به معناي حدّاقّل آن كه دو برابر است بگيريم برابر مفاد اين آيه پاداش اعمال نيك با برخورداري از رحمت خداوند 1400 برابر مي شود يعني اگر كسي بتواند با اسوه قرار دادن صفات خداوند با يك ميليون از بندگان خدا، خداي گونه برخورد كند، مانند اين است كه با يك ميليارد و چهار صد مليون انسان رفتارل خليفة الّهي داشته است پس در اين مرحله از 5/5 مليارد درجه 4/1 مليارد درجه بالا مي رود و به مقام قرب نزديك مي شود يعني به طور ساده تر از 55 درجه به 14 درجه بالا مي رود.
و با اين حساب اگر كسي بتواند به چهار مليون نفر از بندگان خداوند خداي گونه رفتار كند چون طبق آيه استنادي پاداش او 1400 مرتبه بيشترمي شود مي توان گفت كه به مقام خليفة الّهي نسبت به بني نوع بشر نائل مي گردد؟
چون خدايگونه رفتار كردن با چهار مليون نفر «فقط و به شرط توفيق الهي» در حيطه نفوذ رهبران اجتماع ممكن الحصول مي گردد احتمال اين است كه رهبران فقط در صورتي كه نسبت به تمام افراد تحت نفوذ خود بتوانند خداي گونه رفتار كنند، كه در چنين شرايطي صفت عدل نسبت به تمام افراد شاخص و سرنوشت ساز خواهد بود، كار رهبران مشكل تر از ديگران مي شود، زيرا تكاليف انسان ها با توجّه به وسع و امكانات آنان تغيير پيدا مي كنند، چنان كه فرموده است: «لا يكلّف الله نفسا الّا وسعها لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت» ـ خداوند كسي را بيش از توانائي هايش مكلّف نمي نمايد، هر كس از نتيجه اعمال خود ـ بد يا خوب بهره مناسب مي برد... (286 بقره)
جملة خداوند هيچ كس را بيش از توانائي هايش مكلّف نمي كند، به اين معني است كه اگر توانائي ها بيشتر باشد تكاليف هم سنگين تر مي شوند ـ بنابراين كساني كه در درجات بالاتر اجتماع قرار مي گيرند اگر در حدّ نيكوكاران طبقات پائين اجتماع به نيكوكاري بپردازند نمي توانند به رستگاري خود اميدوار باشند، مگر اينكه در حدّ توانائي هاي خود به نيكوكاري بپردازند. نكتة مهّم ديگري كه بايد متذكّر شويم اين است كه افراد رده پائين اجتماع نبايد از دسترسي پيدا كردن به مقام خليفة الّهي نا اميد شوند و حساب كنند كه در شرايط موجود و امكانات محدودي كه دارند هرگز نخواهند توانست آن درجات بسيار را طي كنند كه به مقام مورد نظر برسند.
همانگونه كه ذيل (آيه 264 بقره) فرموده است «و الله واسع عليم»، رحمت خدا وند وسيع و فرارگير است و از توانائي هاي بندگانش آگاه است و مطابق (آيه 286 بقره) از بندگانش بيش از وسع آنان تكليف نمي خواهد براي اين كه بر بندگان ديگرش هم راه رسيدن به مقام خليفة الّهي باز بماند ذيل (آيه 35 مائده) فرموده است: «و من احياها فكانّما احيا النّاس جميعا»: ... و هر كس موجبات زندگي يك نفر از مردم را فراهم كند مانند اين است كه تمام مردم را نجات داده است ـ مسلّم مي دارد كه بندگاني كه امكانات محدودي دارند هم مي توانند با خداي گونه رفتار كردن با يك نفر هم به مقام خليفة الّهي برسند.
ما اين قاطعيت در كلام را از جملة احيا كردن نفس استفاده كرديم زيرا جان گرفتن و جان بخشيدن از صفات خداوند است ـ پس هر كس موجب نجات جاني بشود معلوم است كه كاري خدائي انجام داده و ما مي توانيم چنين كساني را خليفه خداوند بدانيم.
چون در هر حال بين مسلمانان در هرعصر و زماني كساني يافت مي شوند كه جان و يا جان هائي را به نحوي از خطر مرگ يا خطرات ديگر نجات بدهند، پس در بين بندگان خليفه خداوند مي شوند و ارتباط پيدا مي كنند با خواست و تلاش خود بندگان و توفيقات الهي، تا چه كسي بتواند چه مدارجي را طي نمايد؟
نكتة ديگري را كه نبايد از نظر دور داشت جمله ذيل آيه مورد بحث است (165 انعام) كه مي فرمايد: «انّ ربّك سريع الحساب و انّه لغفور رحيم»: مسلّم بدان كه پروردگارت در اداء مزد اعمال شتابگر است و او آمرزنده و مهربان است.
كلمة «سريع العقاب» به اين معني است كه خداوند در دادن پاداش اعمال هيچ گونه تأخيري روا نمي دارد و لذا مي توان گفت كه دريافت پاداش اعمال به وسيله عامل بلافاصله بعد از عمل شروع مي شود و چون چنين است و هر كس توانست حتّي درجه اي از درجات را طي كند به نحوي از نتيجه كار آگاه و از لذّت درك سعادت آن برخوردار خواهد شد.
كلمه غفور نيز در جمله به اين معني است كه بعضي نواقص و كمبودها را در صفات خداپسند ناديده مي گيرد و كلمه رحيم هم به اين معني است كه هر كس با تصميم به قصد نزديكي به خداوند شروع به عملي كند رحمت خداوند شامل او مي شود و لذا با نيروي بيشتري به انجام كارهاي خداپسند مي پردازد.
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه