شيوههاي تبليغ
مبلغان ما اکثراً به شيوههاي کهن پاي بند هستند و روش تبليغي امروزينه نشده است و لذا دل چسب و جذاب نميباشد. اگر منبر و تريبون و شنوندگاني يافتند بيش از حدّ لازم سخن ميرانند آن هم سخناني که معلوم است پيشتر از زمان سخنراني تحقيقات و تدبّرات کافي پيرامون موضوع آنها ننمودهاند غالباً بدون نوشته و حتّي يادداشت رؤوس مطالب و اتّکاء به حافظه خود سخنراني ميکنند و براي به يادآوري ما في الضمير خلائي را که ممکن است پيش آيد با کلمات تکراري و مترادف پر ميکنند. بيش از اينکه به قرآن کريم بپردازند از احاديث و رواياتي استفاده ميکنند که حتّي خود به صحت پاره اي از آنها اطمينان ندارند. در استفاده از آيات و احاديث و روايات گزينشي عمل ميکنند و تعادل فطري دين را مراعات نميکنند. تصوّر ميکنند که هر چه بيشتر از تقوي و پرهيزگاري و بي اعتباري و نجاست جيفه دنيا و بي رغبتتر کردن مسلمان به ضروريات زندگي و نظام دنيوي بپردازند حقّ مطلب را بهتر ادا کردهاند و طرفداران بيشتري پيدا ميکنند. چون گزينشي عمل ميکنند بسياري از آيات قرآن ناشناخته و مهجور و عمدهي قواعد و مقررّات آسماني نظام حکومتي و اجتماعي, سياسي, مدني اسلام متروک مانده است به نحوي که تا قبل از انقلاب اسلامي ايران (و حتي هنوز هم بعضيها) دين را از سياست جدا ميدانند و نميتوانند بپذيرند که حکومت دين استمرار يافتني باشد. همين گونه است جنبههاي مادي, اقتصادي, فلسفي, و... آيات قرآن کريم. ما در اين مقال نظر به کلّ جهان اسلام داريم و قبول داريم که استثناهائي هم وجود داردکه بقاي موجود دين وابسته به وجود آنان است به خصوص که اين موضوع را انقلاب اسلامي ايران نيز به اثبات رسانيده است و نقل و تذکار اين نواقص به اين منظور است که در تعليم مبلّغان اسلامي و اعمال تبليغات مورد عنايت قرار گيرد. امّا اينکه براي آينده شيوههاي تبليغ چگونه طراحي و عملي شود: 1- آن گونه که فوقاً عرضه داشتيم از تکرار شيوههاي مذکور اجتناب شود. 2- شيوه کار خداوند و پيغمبر عزيز در نزول و ابلاغ آيات مراعات گردد: «خَيرالکَلام ما قل وَ دَل» به گونه اي که ملاحظه ميشود خداوند کلّ نظام و شرايع اسلام عزيز را فقط در 77400 کلمه بيان فرموده است آن چنان که در تمام طول تاريخ بشر و متناسب با علوم و فنون و فرهنگهاي اوّلين و آخرين به هر مرحله اي که از ترقي و تعادل برسند نه فقط هم آهنگي و هم خواني دارد بلکه پيشروتر و متعاليتر هم قرار ميگيرد. و نيز به گونه اي که حضرت رسول الله عمل کرد. آن وجود مقدّس تمام آيات را به دور از هر گونه تبعيضي همانند ابلاغ فرموده. مفاهيم آنها را خود کاملاً عمل نمود و به ديگران هم ابلاغ و تعليم فرمود. در حالي که مبلغ ما از شرکت پيامبر عزيز در امور عمومي و انجام کارهاي بدني و همکاري با مسلمانان در حضر و سفر داد سخن ميدهد امّا خود از پرداختن به کارهاي بدني در مناظر و مرايي ديگران اجتناب ميکنند و حتّي به هنگام آغاز سخنراني صبر ميکنند تا ديگري بيايد و ميکروفون را بر منبر تنظيم نمايد! مبلغ ما اصراري ندارد که با انتخاب يک خدمت عمومي براي خود کسب درآمد کند و همان امر تبليغ را يک وظيفه اي ميداند که مزد آن را, ديگران بپردازند در صورتي که پيغبران را خداوند امر ميفرمود که «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» و آن مبلغان دين و معلّمان بزرگوار اين امر را دقيقاً اجرا ميکردند. 3- رهنمودهاي خداوند که در قرآن کريم تصريح گرديده است مراعات گردد: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ». امر تبليغ هم يکي از امور مقدّس و مهم مردم مسلمان و نظام اسلامي است. طبق رهنمود خداوند کليه امور تبليغاتي بر اساس اصل شورايي قرار گيرد و نظرات متخصّصان و دانشمندان علوم گوناگون در موارد لازم دخالت داده شود مانند اينکه براي نفوذ و تأثير بيشتر, از علوم روان شناسي بهره گرفته شود و يا براي تبيين مفاهيم آيات علمي قرآن کريم از متخصّصان علوم مربوطه هم نظر خواهي شود. 4- در تبليغ اسلام آن چنان که خداوند امر فرموده است اصول فطرت کاملاً مراعات گردد: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» پس همت استوار بدار براي (تبليغ و پايداري) دين حقيقت گرائي که بر اساس فطرت الهي باشد (آن گونه) فطرتي که عامّه مردم را بر اساس آن مفطور کرده (آفريده است) تغييري در آفرينش خداوند (ناموس فطرت و طبيعت) مجاز نيست, دين پايدار چنين ديني است(که مطابق با نواميس فطرت و به خصوص مطابق فطرت مردم) باشد, ولي بيشترين مردم (از اين اصل مهمّ) آگاه نيستند (سوره روم, آيه 30). شناخت طبيعت و علوم طبيعي به خصوص شناخت فطرت انسانها نيمي از شناخت دين است و انسانها هم با عقايد و نظامات و فرهنگهاي گوناگون در جهان پراکندهاند و چون مبلّغان اسلامي بايد به مصداق فرمان خداوند که امّت اسلامي را مرکز و طبيعتاً مرتبط با تمام مردم جهان خواسته است: «لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ» بايد تبليغات اسلامي را جهانشمول نمايند و لذا يک جامعه شناسي و نژاد شناسي و تاريخ و جغرافي شناسي و انسان شناسي نيز براي تنفيذ هر چه بيشتر تبليغات ضرورت پيدا ميکنند و با توجّه به همين نکات است که اهميّت گفتار حضرت علي (ع) که بعد از حضرت رسول الله صلوات الله عليهما بزرگترين عارف به خداوند و دين و قرآن است فرموده است: «مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه» و اين به معني آن است که هر کس نفس خويش را که نمونه و قابل دسترس ترين کلّ انسانها ميباشد نشناسد خداوند را به گونه اي سزاوار نتواند شناخت زيرا به لحاظ مرکزيت و وسط بودن دين و امّت اسلامي بايد با تمام مردم جهان رابطه برقرار کرد و چون مرکز نميتواند با پيرامون خود بي رابطه باشد و مرکز باقي بماند و به لحاظ فطري بودن دين بايد فطرت و طبيعت و نواميس خلقت را شناخت و به گونه اي مفاهيم دين را مورد توجّه و عمل قرارداد که با فطرت و طبيعت کاملاً هماهنگ باشد وگرنه دين پايدار نخواهد ماند: «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ» و ديني را که از آسمان به زمين و براي مردم (و آن هم مردميکه مرکّب از جسم و روح ميباشند که هر يک از اين دو جزو مقتضيّات و نيازمنديهاي مربوط به خود را دارند) نازل شده است نبايد به اين منظور که از انسانها فرشته پديد آيد به کار گرفت بلکه بايد به گونه اي به کار گرفت که بشر را به سمت انسانيت و انسانها را به سوي آدم شدن راهنما گردد.
|