بخش چهارم تشکيک در نبوّت
اين که ابراز داشتهاند که در آيات 62 از سوره بقره و 69 از سوره مائده ذکري از نبوّت عامه يا حاضه به ميان نيامده است و تصوّر شده است که به صرف ايمان به توحيد و انجام عمل صالح چه بسا مردم به رستگاري برسند و لذا ممکن است اصول دين را براي جهاني کردن آن درهم ادغام کرد تا ايجاد وحدت نظر آسانتر شود بايد اندکي بيشتر توجه کرد که اين قبيل آيات ناظر بر ادياني است که داراي پيامبر مرسل و کتاب آسماني ميباشد نه عامه مردم جهان و لذا ضرورتي نداشته است که به موضوع نبوّت تصريح گردد چون ذکر اديان مذکور متضمن اصل نبوت هم هست. علاوه بر اين در جهاني که به شرح مذکور در بخشهاي پيشين همه چيز آن در جريان گسترش است و به خصوص علوم آن به حدّي در جريان گسترش است که هر عملي به اجزاء بسيار تفکيک و تخصصّي شده است چگونه ميتوان مفاهيم معارف ديني را بر خلاف نواميس فطرت فشرده و درهم ادغام نمود و در همين حال براي جهانيان تجربه گرا و آکادميزم قابل توجيه و استقبال نمود. بديهي است که اگر چنين زحمتي هم کشيده شود با توجه به جريان طبيعي علوم که پيوسته و برق آسا در حال گسترش و ناگزير تفضيل و تخصصّي شدن هستند ضرورت پيش ميآيد تا آن اصل فشرده توحيدي و ابداعي حتّي بيشتر از مقدار موجود تجزيه و تحليل و تفسير گردد تا مگر بخشي از آنها مورد توجه قرار گيرد.
|