موضع مسلمانان در ميان جهانيان
يکي ديگر از اصول و معيارهاي نظام اسلامي (دين) داشتن خصوصيّت مرکزيت و اسوه و الگو بودن در تمام امور در ميان جهانيان است: «كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً» و بدينگونه (با تعيين قبله و رويکردي خاص) شما را امتّي ميانه نمونه براي عموم مردم (جهانيان) قرار داديم آن چنان که پيامبر براي شما اسوه و نمونه و شاهد ميباشد. (سوره بقره, آيه127) بايد توجه داشت که خداوند واژههايي را که براي ترکيب در آيات برگزيده است علاوه بر اينکه نظر به تمام معاني متداول آنها در ميان مردم دارد غالباً آن واژگان را به گونهاي در آيات ترکيب ميکند که در سياق آيات و فراز جملات و شئون نزول و اهداف کلي نظام دين, ... معاني و مفاهيم جديدي را نيز بر آنها بار ميکند و بنابراين لغات و کلمات قرآن کريم متحمّل معاني و مفاهيم بيشماري هستند و به همين دليل است که قرآن کريم عليرغم محدود و معدود بودن آيات و کلمات (تقريباً 6236 آيه مشتمل بر 77400 کلمه ميتواند « تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» باشد. بنابراين کلمهي «وسط» علاوه بر معاني که مفسران براي آن استنباط کردهاند مانند ميانه روي و عدالت و امثال اينها, معاني واژگاني خود را نيز در آيه افاده مينمايد که ذيلاً بعضي از آنها بر حسب موقعيت مربوطه اشاره مينماييم. وسط در خط آن را به دو قسمت مساوي تقسيم مينمايد و خود نيز نه جزو چپ آن است نه جزو راست آن, در حالي که هم با راست رابطه دارد و هم يا چپ و اصولاً دو نيمهي يک خط به وسيله نقطهي منصّف با هم مربوط ميشوند. وسط, در دايره, مرکز آن است و تمام مدارات فرضي در دايره با نقطه مرکزي آن سنجيده ميشود و اصولاً قرارگاه پايهي ثابت پرکاري است که با آن دايره را رسم مينمايند. بديهي است که اگر موجباتي فراهم شد که مرکز دايره به سمتي حرکت کند بايد به همان نسبت به جوانب ديگر نيز حرکت کند و پيش برود و گرنه مفهوم مرکزيت خود را از دست خواهد داد. وسط, در اعداء ارقام کوچک و بزرگ را با هم جمع و تفريق ميکند و معدّل را مشخص مينمايد. وسط, در ترازو زبانهي شاهين آن است که در سنجش نقطه اعتدال را ارايه مينمايد. وسط, در احجام مرکز هندسي و نقطه ثقل است که وزن و حدود آنها را ارائه مينمايد. وسط, در چرخ اجتماعات محور است و بايد آنچنان متعادل و هموار و نرم باشد که به آراميوزنه چرخ و گردش آن را تحمّل نمايد و اجتماعات را در امنيت کامل به سوي هدف پيش ببرد. وسط, در ميان يک قوم شريف و رئيس و بزرگ آن است و بايد در چنان موقعيت و خصوصيّتي باشد که به قوم خود شرافت و عزّت ببخشد. وسط, معاني و مفاهيم بسيار ديگري دارد که عرضهي بيشتر آنها ضرورتي ندارد. خلاصه اين که سط مرکز است و لذا خداوند که مسلمانان را (شهداءللناس) قرار داده است خواسته است تا نسبت به سایر مردم جهان مرکز و اسوه و نمونه باشند و لذا, وسط بودن, معيار يک نظام اسلامي است, پس هر مقدار که يک نظام اسلامي در وسط بودن, خصوصيّات مربوطه را از دست بدهد, به همان نسبت در خصوصيّات ديني ضعيف و ناپايدار ميگردد, زيرا وسط پايگاه ثابت پرگاري است که دايره اجتماعات نبي نوع آدميرا رسم ميکند و هرگاه پايگاه در مرکزيت ثابت نباشد دائره منظميرسم نخواهد شد. اين قاعده بايد در تمام دواير مربوط به امور بي شمار جهانيان حاکم باشد و مراعات گردد, مانند: دايرههاي بيشمار علوم, دايرههاي بيشمار فنون و صنايع, دايرههاي بيشمار سياستهاي مدني, اقتصادي, بازرگاني, پولي. دايره نظامي, دفاعي و هرگونه و هر تعداد دواير ديگري که وجود داشته باشد يا در آينده به وجود آيد. پس حدود و تعداد و کميت و کيفيت تمام امور فرعي يک نظام ديني را نواميس آفرينش که بر اساس اصل تکامل مستمّر استوار است تعيين مينمايد. «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» که از جمله آنها علوم و فنون و صنايع و سياسات ميباشند. علوم اسلامي و ضرورت وجودي آنها فوقاً فرازي از آيه (سوره نحل, آيه89): «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً» اشاره کرديم. اکنون لازم است از خود بپرسيم که آيا اين قبيل آيات کلام خداوند هستند يا (نعوذ بالله) نيستند؟ اگر کلام خداوند هستند (که يقيناً هستند) آيا ما بايد به اين قبيل کلمات هم ايمان داشته باشيم يا بايد در ايمان به آيات گزينشي عمل کنيم «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ» (سوره بقره, آيه85) آيا خداوند (نعوذ بالله) در بيان بعضي آيات مبالغه کرده است و اين که فرموده است «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» فقط شامل بعضي از اشياء ميشود نه همه اشياء؟ اگر شامل تمام اشياء ميشود آيا علوم و فنون صنايع و سياسات و به طور کلّي تمام امور مدنيّت هم شيء هستند يا نيستند؟ اگر علوم و فنون و... هم شيء هستند و مطابق نصّ صريح آيه مذکور, قرآن کريم «تبياناً للعلوم والصنايع و السياسات» هست, آيا ما بايد مثلاً علوم اسلامي را از بيانات علمايي مانند شهيد ثاني فيض کاشاني, غزالي و امثال ديگر اين بزرگواران باز شناسيم و يا يافتههاي آنان را مربوط به عصر و زمان خودآنان واگذاريم و به قرآن کريم روي آوريم و از بيانگريهاي خداوند و کلام او راهکارها را استبناط نماييم؟ و کلمه الله هي العليا بديهي است که کساني خواهند گفت که خداوند طبقه بندي از علوم اسلامي به دست نداده است- کما اينکه ميگويند قرآن کريم يک کتاب علمينيست: آري خداوند در کلام خود طبقه بندي از آن گونه طبقه بنديهاي متداول در ميان مردم از علوم اسلامي به دست نداده و قرآن يک کتاب علمياز آن گونه علوم متداول ميان مردم نيست. امّا خداوند طبقه بنديهاي لازم و مربوط به همه چيز را به لسان الهي بيان فرموده است و قرآن نيز يک کتاب علميبه تمام معني هست امّا از نوع علوم الهي ميباشد نه از نوع علوم مخلوق, زيرا اصل «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» در همه چيز مصداق دارد و لذا به جرئت و اطمينان ميتوان گفت «ليس کبيانه بيان» «ليس کعلمه علم» ليس کمثل کلامه کلام... يقينا اگر خداوند يک طبقه بندي از نوع کارهاي مخلوق از علوم به دست ميداد يا قرآن کريم را به گونه علوم دست آوردِ مردم ميآراست بايد آن قدر آيه نازل ميفرمود که اگر تمام درختها قلم و تمام درياها مرکّب ميشد براي نگارش و ثبت آيات کافي نبود, حتّي اگر چند برابر آنها را هم بوجود ميآورد (برداشتي از آيه 27 سوره لقمان و بعضي آيات ديگر). امّا کلام خداوند خداوند کلام است. و همان گونه که خداوند آفريننده است کلام او نيز خلاق است و متناسب با نيازهاي انسانها و به مقتضاي ظرفيتّهاي زمانها و مکانها کلام و بيان ميآفريند: «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» هيچ چيزي نيست مگر اينکه خزاين آن نزد ما ميباشد و آنرا نازل نميکنيم مگر به اندازه معلوم (لازم و متناسب با نيازهاي مخلوقات) (سوره حجر, آيه12) بر اين اساس قرآني که در شکل و حجم موجود نازل شده است نيز يک شيء است که مفاهيم آن به تدريج بر بني آدم نازل ميشود «به شرط اين مسلمانان بخواهند و دست به دامن قرآن بزنند تا قرآن بيان نمايد که علوم اسلامي و ساير مسائل مبتلا به مردم کدام ميباشند. به شرحي که ذيل آيه (سوره بقره, آيه127) بيان کرديم موضع مسلمانان در ميان جهانيان آن چنانکه خداوند مشخّص فرموده است در هر زمان و مکاني موضع مرکزيت و محوريت و اسوه و الگو بودن است و لذا يک چنين موضوعي در امروز نميتواند همانند مواضع زمانهاي پيشين باشد زيرا با اکتفا کردن به علوم دست آوردهاي پيشين نميتوان چنين موضعي را که در ميان متمدّنان مرکز و محور باشد احراز نمود, زيرا براي جهانيان هيچ گونه مرکزيت و جذابيتي به جود نميآورد. موضع امروز هم براي فردا و فرداها بي ثبات خواهد شد. گفتيم که خداوند شرح و تفصيل نميدهد زيرا شرح و تفصيل هر قدر گسترده مفصّل باشد نميتواند براي تمام زمانها و مکانها کارايي داشته باشد. اين يکي از معجزات بي شمار قرآن کريم است که بدون شرح و تفصيل و طبقه بندي و بدن ورود در علوم و فنون و سياسات و امثال اينها تکليف همه چيز را به روشني بيان ميفرمايد به گونهاي که در تمام عصور و دهور مسلمانان بتوانند صراط مستقيم را باز شناسند و در امنيت و عزّت کامل پيشتاز باشند. ما ذيلاً يکي از معيارها و مقياسهايي را که خداوند براي شناخت از امور مسلمانان من, جمله علوم و فنون و به طور کلّي امر مادي مشخص فرموده است مختصراً مورد توجه قرار ميدهيم تا از آن جمله تعداد و ارزش و ضرورت علوم اسلامي معلوم گردد. «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ» براي آنان (نيروي دفاعي اسلام) آنچه در توان داريد نيرو و سواره نظام فراهم نماييد به گونهاي که دشمنان خودتان را به سيله آن به هراس افکنيد و هر چه در اين راه خدا هزينه کنيد به شما باز پرداخت ميشود و از اين بابت مورد ستم واقع نخواهيد شد.(سوره انفال, آيه60) 1- آيه خطاب به تمام مسلمانان در تمام ادوار تاريخ است. بنابراين حدود آمادگي نيروي دفاعي متناسب است با شرايط و مقتضيّات زمان و مکان يعني آنگونه نيست که مثلاً بشود براي قرن آينده حدودي مشخص نمود. 2- خطاب امر است و لذا انجام آن واجب است و هر چه واجب باشد ارزش است و بي اعتنايي به آن گناهي بزرگ است:«وَ أَعِدُّوا... 3- قدرت دشمن تعيين کننده ميزان کميت و کيفيت است بنابراين تمام مسلمانان در هر يک از ادوار تاريخي خودبايد در محاسبه براي آمادگي دفاعي, ميزان قدرتِ نظامي دشمن را به اضافه ميزان قدرت نظامي متحدان و هم پيمايان دشمن را مقياس قرار دهند:«عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ...» 4- قدرت دفاعي مسلمانان در هر زماني بايد از قدرت تهاجميدشمن بيشتر باشد به گونهاي که اصولاً دشمن جرأت تهاجم و طمع نداشته باشد:«تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ» 5- قدرت دفاعي هميشه بايد آماده باشد نه اينکه مسلمانان پس از حملهي دشمن درصدد بسيج نيرو و دفاع برآيند:«تُرْهِبُونَ بِهِ...» 6- لوازم تدارکات دفاعي, انفاق, يعني جزو هزينههاي ضروري است, چه از نظر فردي چه از نظر اجتماعي و مليت: «وَ ما تُنْفِقُوا...» 7- دفاع از حدود و ثغور اسلامي, عزّت و کيان مسلمانان جهادِ في سبيل الله است و معني جمله في سبيل الله يعني راه پيمايي به سوي خداوند يعني رفتن به سوي مقام قرب, و همان است که تمام امور عبادي و غير عبادي مسلمانان ايد باید همان قصد نيت باشد- و هزاران معاني و مفاهيم و راهکارهايي ديگري که جاي بحثِ آنها در اين مختصر نيست. حال اگر ما براي مثال قدرتهاي دشمنان نظام اسلامي را به اضافه قدرتهاي هم پيمايان آنها را که فعلاً ظاهراً با ما مخالفتي ندارند«وَ آخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ» به حساب آورديم به خوبي معلوم خواهد شد که چه مقدار نيروي دفاعي و تدارکاتي براي يک نظام اسلامي (ضرورت) دارد. در چنين صورتي نميتوان علوم و فنون و صنايع نظام اسلامي را منوط کرد به آنچه پيشينيان تعريف کردهاند بلکه سياستگزارانِ متعهدِ به اسلامِ حقيقي «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا» بايد امراء و متخصصان و کارشناسان نظامي و غير نظامي مانند سياستمدارانِ امورِ داخلي و خارجي و اقتصاد و صنايع و علوم و... را فرا خواند و از آنان خواست تا مقدار و حدود نيرو و تدارکات و ابزارها و تسليحات و علوم و صنايع لازم را که براي امور دفاعي يک نظام اسلامي ضرورت دارد مشخّص نمايند. بايد به اين نکته نيز توجه داشت که براي دفاع فقط موازنه قوا مورد خواست خداوند نيست زيرا فرموده است:«تُرْهِبُونَ بِهِ» يعني قدرت دفاعي بايد به اندازهاي باشد که دشمنان را به اضافهي پيشتيبانان آنها را به هراس افکند: بدين معني که اگر فرضاً دشمنان مجهز به موشکهاي قاره پيما و داراي کلاهکهاي هستهاي با قدرت تخريبي فلان مقدار تي, ان, تي, هستند. موشکهاي دفاعي نظام اسلامي بايد با آنچنان کميت و کيفيتي باشند که دشمن جرأت نکند انديشه کاربرد تدارکات نظامي خودرا به مخيله خود راه دهد. در چنين صورتي متخصصان و کارشناسان و دست اندرکاران نظام در هر عصر و زمان بايد کميت و کيفيت علوم و صنايع و فنون و ضروريات نظام اسلامي را مشخّص و طبقه بندي (!) نمايند, لذا آنچه پيشينيان برشمردهاند با توجه به اقتضاآت زمان خودِ آنان بوده مورد قبول ما نيز هست براي اين زمان کفايت نمينمايد. اگر مطابق مفاد آيه مذکور (سوره انفال , آيه60) يک نظام اسلامي حنيف بايد از خود دفاع نمايد پس تدارک ِ تسليحاتِ دفاعي کافي, يک امر واجب است:«وَ أَعِدُّوا» و چون چنين است مجهز بودن به تمام علوم و فنون و صنايع و سياسات و توان اقتصادي ضروري و ارزشي است و چون في سبيل الله است از جمله خصوصيّات صراط مستقيم و براي تقرّب است و لذا در رديف ساير عبادات است: و چون چنين است براي هر فردي پرداختن به علوم و فنون و صنايع و... «متناسب با ذوق و استعدادي که دارد در حوزهي نظام اسلامي براي خود هر شخص, هم رديف با ساير امور عبادي يک واجب عيني مياشد. پس ميتوان گفت: علاوه بر علوم معروف مذکور در صدر مقال, تمام علوم شيمي, فيزيک, کيهان شناسي... رياضي, هندسه, معدن شناسي, متالوژي, متالورژي, جغرافي, زمين شناسي, نفت و گاز و انرژي . برق و... با تمام شعبات و متفرعات آنها به اضافه تمام تخصصهاي فني, صنعتي, سياسات و علوم اجتماعي و به طور کلي تمام تخصصها و علوم مربوط به مدنيّت جزو علوم اسلامي هستند و ارزشي و ضروري و واجب ميباشند زيرا ضعيف بودن در هر يک از آنها به همان نسبت موجب نياز و ضعف نظام اسلامي در برابر جهان متمدّن و مادي گرا خواهد شد به نظام اسلامي (دين) و مرکزيت بودن آن خدشه وارد مينمايد. «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» بنابراين هرگز به صلاح يک نظام اسلامي نيست که علوم و فنون و صنايع زمان را غير اسلامي شمرد و آنها را در طبقه علوم معيشتي و فضايل منحصر کرد.
|