SHAMAMEH.ORG

عظمت‌ قرآن‌ كريم‌
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» : هر گاه‌ اين‌ قرآن‌ (خواندني‌) را بر كوهي‌ نازل‌ مي‌كرديم‌ مسّلماًآن را مي‌ديدي‌ كه‌ از بيم‌ (عظمت‌ كلام‌) خداوند فروتن‌ و پاره‌ پاره‌ شده‌ است‌، و اين‌ مثلها را ما براي‌ مردم‌ بيان‌ مي‌كنيم‌ تا شايد به‌ انديشيدن‌ بپردازند.1
گفته‌اند كه‌ آيات‌ قرآن را ظاهري‌ است‌ و باطني‌ و باطن‌ را بواطني‌ تا برسد به‌ هفتاد بطن‌، و بعضيها گمان‌ مي‌كنند كه‌ اين قبيل‌ تعاريف‌ از قرآن‌ كريم‌ جنبه غلّو و بزرگنمائي‌ دارد و يا اساساً بيمورد است‌ زيرا مثلاً وقتي‌ گفته‌ شود:«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» معني‌ روشني‌ دارد كه‌ چنين‌ است‌: خداوندا ما را به‌ راه‌ راست‌ هدايت‌ فرما ـ و چه‌ ظواهر و بواطن‌ ديگري‌ از اين‌ جمله‌ متصّور است‌؟ اما به نظر نويسنده‌ آن‌ كساني كه‌ گفته‌اند هر آيه‌اي‌ از قرآن‌ كريم‌ هفتاد بطن‌ دارد «دست‌ كم‌ را» گرفته‌اند و چه‌ بسا مي‌دانسته‌اند كه‌ شنوندگان‌ تحمل‌ شنيدن‌ راز برزگتري‌ را ندارند.
صرف نظر از اولياء اللّه‌ و اوتاد، در گذشته تاريخ‌، نوابغ‌ و انديشمندان‌ بزرگ‌ هم‌ حضور داشته‌اند و اكنون‌ نيز بيشتر هستند امّا بنا به‌ علل‌ و عوامل‌ بسيار كه‌ ذكر آنها زائد است‌، سطح‌ انديشه‌ و ادراك‌ مردم‌ زمان‌ ما به مراتب‌ از سطح‌ انديشه‌ و ادارك‌ مردم‌ ادوار پيشين‌ بالاتر مي‌باشيد آن چنان كه‌ اگر جريان‌ بر همين‌ منوال‌ باشد سطح‌ ادراك‌ عمومي‌ آيندگان‌ به مراتب‌ از نسل‌ حاضر بالاتر خواهد رفت‌ و لذا امروز مي‌توان‌ با شيوه‌هائي‌ با مردم‌ سخن‌ گفت‌ كه‌ متكّي‌ بر استدلال¬هاي‌ عميق‌ علمي‌ و حقايق‌ غير قابل‌ انكار و اعداد و ارقام‌ باشد. پس‌ امروز ما با خوانندگان‌ عزيز گفتماني‌ را در ميان‌ مي‌گذاريم‌ كه‌ دلچسب‌ آنان‌ باشد و از خاطرشان‌ فراموش‌ نشود ، و با هر كس‌ به‌ گفتگو نشستند مستدل‌تر سخن‌ بگويند ، به گونه‌اي که طرف‌ متقابل‌ نتواندآن را مردود بشمارد - پس‌ عزيزان‌ دقّت‌ فرمايند : ظاهر قرآن‌ كريم‌ اينست‌ كه‌ مشتمل‌ بر 6205 يا 6216 يا 6236 يا 6229 آيه‌ مي‌باشد و بعضي‌ هم‌ گفته‌اند كه‌ قرآن‌ كريم‌ 6336 آيه‌ دارد و براي‌ اين كه‌ در خاطره‌ها آسانتر حفظ‌ شود گفته‌اند: آيه قرآن‌ كه‌ نغز و دلكش‌ است‌، ششهزار و سيصد وسي‌ و شش‌ است‌. و اين‌ اختلاف‌ شمارش‌ آيات‌ بعلّت‌ اينست‌ كه‌ بعضيها دو آيه‌ را يك‌ آيه‌ شمرده‌اند و بالعكس‌ و بعضيها هم‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را جزو آيات‌ سوره‌ها جمع‌ كرده‌اند. تعداد كلمات‌ قرآن را نيز بين‌ 77464 تا 77489 كلمه‌ شمارش‌ كرده‌اند كه‌ اگر كلمات‌ بسم‌‌الله‌... را بر كلمات‌ سوره‌ها اضافه‌ نمائيم‌ تعداد كلمات‌ از 77489 بيشتر خواهد بود. اما به نظر مي‌‌رسد كه‌ در مورد آيات‌ ظاهري‌ قرآن‌ عدد 6336 با واقع‌ امر نزديكتر باشد به خصوص‌ اگر آيه‌ شريفه‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را هم‌ به‌ اول‌ سوره‌ها براي‌ شمارش‌ اضافه‌ نمائيم‌ .
آيات‌ قرآن‌ يك‌ ظهوري‌ دارند براي‌ عامّه‌ مردم‌ كه‌ همان‌ عدد 6336 است‌ و يك‌ ظهوري‌ دارند براي‌ خواّص‌ كه‌ عدد 40144896 = 6336*6336 مي‌باشد.
و يك‌ ظهوري‌ دارند براي‌ نخبگان‌ از خواص‌ كه‌ عدد63366336، به‌ قوّه‌ مي‌باشد يعني‌ عدد را بقوه‌ خودش‌ برسانيم‌.
پيش‌ از اين كه‌ بپردازيم‌ به‌ بيان‌ دلائلي‌ كه‌ چرا مي‌گوئيم‌ آيات‌ ظاهري‌ قرآن‌ كريم‌ 6336*6336 و يا همين‌ عدد به‌ توان‌ خودش‌ مي‌باشد، توجه‌ عزيزان‌ را به‌ يك‌ حقيقت‌ بسيار مهم‌ جلب‌ مي‌نمائيم‌:«وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»1: و هيچ‌ چيزي‌ نيست‌ مگر اين كه‌ گنجينه‌هاي‌ آن‌ نزد ما مي‌باشد و ماآن را نازل‌ نمي‌كنيم‌ مگر به‌ اندازه‌ معيّن‌ (كه‌ متناسب‌ با نيازمنديها و مقتضيات‌ زمان‌ و مكان‌ باشد).
قرآن‌ كريم‌ نيز كه‌ كلام‌ خداوند متعال‌ است‌ يك‌ شي‌ء است‌ كه‌ اصل‌ آن‌ در لوح‌ محفوظ‌ نزد پروردگار است‌ و ابتداءً در مدت‌ 23 سال‌ اصول‌ آيات‌ آن‌ -(كه‌ در عين‌ حال‌ متضمّن‌ فروع‌ و فروع‌ فروع‌ و برگها و شكوفه‌ها و ميوه‌ها هم‌ است‌- بر پيامبر گرامي‌ خداوند نازل‌ شده‌ است‌ ، امّا به تدريج‌ مفاهيم‌ و اسرار و هدايت‌هاي‌ آنها متناسب‌ با شرايط‌ زمان‌ و مكان‌، طي‌ قرون‌ واعصار و ابدالدّهر بر بندگان‌، با خواست‌ خداوند روشن‌ و آشكار خواهد شد: «بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ».
حقيقت‌ ديگر اين‌ است‌ كه‌ عظمت‌ كلام‌ خداوند متناسب‌ است‌ با عظمت‌ خداوند و لذا محدود كردن‌ مفاهيم‌ كلمات‌ يا جملات‌ يا آيات‌ كه‌ از قول‌ خداوند هستند در يك‌ يا چند مفهوم‌ و معني‌ به هيچ وجه‌ شايسته مؤمنان‌ خداشناس‌ ، به خصوص‌ مؤمنان‌ خردمند نمي‌باشد. و لذا نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ مفاهيم‌ قرآن‌ كريم‌ همين‌ هائي‌ هستند كه‌ با تعاريف‌ كنون‌ شناخته‌ و تفسير و تبيين‌ شده‌اند.
اما ما نظر نداريم‌ از روي‌ تحكّم‌ و يا جلب‌ احساسات‌ ديني‌ نظر خود را تحميل‌ نمائيم‌ بلكه‌ مي‌خواهيم‌ با دلائل‌ متقن‌ و حقايق‌ انكارناپذير توجّه‌ خوانندگان‌ عزيز را به‌ حقيقت‌ امر معطوف‌ بداريم‌ :
براي‌ نمونه‌ همان‌ آيه‌اي‌ كه‌ در صدر مقال‌ گفته‌ شد كه‌ ظاهراً معني‌ و مفهومي‌‌ مشخّص‌ و محدود دارد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»‌ را كه‌ در اولين‌ سوره‌ قرآن‌ كريم‌ است‌ و بر هر مسلمان‌ مؤمني‌ واجب‌ لايتغيّر است‌ كه‌ حداقل‌ّ هر شبانه‌ روز ده‌ بارآن را ضمن‌ اداي‌ نماز قرائت‌ كند مورد بررسي‌ قرار مي‌‌دهيم‌ .
در اين‌ آيه كوتاه‌ ، ما از پروردگار خود «هدايت‌» به‌ «صراط‌ مستقيم‌» را طلب‌ مي‌‌كنيم‌ امّا بايد بدانيم‌ هدايت‌ مورد درخواست چگونه‌ هدايتي‌ است‌ و صراط‌ مستقيم‌ چگونه‌ بزرگراهي‌ است‌ :
كلام‌ خداوند را بشر نمي‌تواند با واژه‌هائي‌ كه‌ خود متداول‌ كرده‌ است‌ ترجمه‌ و تفسير نمايد و آنانيكه‌ به‌ اين‌ وسيله‌ متمسّك‌ شده‌اند راهي‌ به‌ خطا پيموده‌اند، چون‌ مفاهيم‌ تراويده‌ از انديشه‌هاي‌ آدميان‌ براي‌ بيان‌ اشياء و اعمالي‌ است‌ كه‌ در ميان‌ خود آنان‌ قرار دارد و «قرارداد» شده‌ است‌، و مفاهيم‌ قراردادي‌ بين‌ آدميان‌ بيانگر معاني‌ كلمات‌ خداوند نيست‌ ، هر چند كلمات‌ قرآن‌ كريم‌ با زبان‌ خود مردم‌ بيان‌ شده‌اند: يعني‌ در واژه‌ تازي‌ .
يكي‌ از معجزات‌ بزرگ‌ قرآن‌ كريم‌ كه‌ كمتر كسي‌ به طور سزاوار به‌ آن‌ توجّه‌ نموده‌ است‌ اينست‌ كه‌ قرآن‌ در عين‌ اين كه‌ حاوي‌ تمام‌ هدايتهاي‌ لازم‌ براي‌ آدميان‌ الي‌ الابد است‌، خود يك‌ كتاب‌ لغت‌ / معني‌ براي‌ واژگان‌ خود هم‌ است‌ يعني‌ «خويشتن‌ پرداز است‌» يا بزبان‌ ديگران‌ Self – explication مي‌باشد.
علاوه‌ بر اين كه‌ قرآن‌ كريم‌ در عين‌ جنبه‌ اصلي‌ هدايتي‌ عاّم‌، يك‌ كتاب‌ لغت‌ / معني‌ براي‌ ترجمه‌ خود مي‌باشد ، يك‌ كتاب‌ «كليدي‌» براي‌ فتح‌ باب‌ اسرار و تفسير است‌ ، و آيات‌ و جملات‌ آن‌ به‌ تفسير و تببين‌ همديگر اختصاص‌ داده‌ شده‌اند، مانند همين‌ جمله «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»‌ كه‌ كلمه اهدنا يعني‌ هدايتي‌ را كه‌ ما بايد از خداوند خود طلب‌ كنيم‌ در اوّلين‌ آيه‌ (يا به نظر خود بنده‌ دوّمين‌ آيه سوره‌ دوم‌ - چون‌ بسم‌ الله‌.... را جزو اصل‌ سوره‌ مي‌دانم‌) چنين‌ تعريف‌ فرمود است‌:«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ «هُدىً» لِلْمُتَّقِينَ»يعني‌ آن‌ هدايتي‌ كه‌ (آن‌ هم‌ بنابر هدايت‌ خود خداوند) از پروردگار خود طلب‌ مي‌كند «همين‌ كتاب‌ است‌» و چون‌ قرآن‌ كريم‌ (ذلِكَ الْكِتابُ) شامل‌ 6336 آيه‌ است‌ پس‌ معني‌ هدايت‌ كه‌ ظاهراً يك‌ كلمه‌ است‌ در 6336 آيه‌ تبيين‌ شده‌ است‌، يعني‌ معني‌ يك‌ كلمه‌ از كلام‌ خداوند از مفاهيم‌ 6336 آيه‌ ديگري‌ كه‌ آنها را هم‌ خداوند نازل‌ فرموده‌ است‌، دانسته‌ مي‌شود. و هر كدام‌ از آيات‌ ديگر را هم‌ كه‌ در نظر بگيريم‌ همين‌ معني‌ از آنها دانسته‌ مي‌شود، پس‌ اين كه‌ مي‌گوئيم‌ قرآن‌ كريم‌ كه‌ تعداد آياتش‌ براي‌ عامه مردم‌ ظاهراً 6336 آيه‌ است‌ براي‌ خواص‌ 6336*6336 يعني‌ بيش‌ از چهل‌ مليون‌ آيه‌ است‌ .
نيز اگر اندكي‌ تدبّر شود ملاحظه‌ مي‌‌گردد كه‌ در آيه بعد به‌ تعريف‌ صراط‌ مستقيم‌ پرداخته‌ است‌ «صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ ...َ» يعني‌ صراط‌ مستقيم‌ آن‌ صراطي‌ است‌ كه‌ هدايت‌ يافتگان‌ از سوي‌ خداوند آن‌ صراط‌ را شناخته‌ و طي‌ كرده‌ اند ـ و براي‌ اين كه‌ بدانيم‌ اين قبيل‌ اشخاص‌ چگونه‌ كساني‌ هستند فقط‌ قرآن‌ است‌ كه‌ خود ، ما را به‌ احوال‌ آنان‌ آشنا مي‌كند چنانكه‌ مي‌‌فرمايد : «يس ـ وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ ـ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ـ «عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» ـ تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ: اي‌ رسول‌ ما ـ قسم‌ به‌ اين‌ قرآن‌ محكم‌ اساس‌ (و با دردست‌ داشتن‌ اين‌ قرآن‌ كه‌ از حكمتهاي‌ پروردگار تست‌) يقيناً تو از پيامبران‌ ما هستي‌ ـ و در صراط‌ مستقيم‌ قرار گرفته‌اي‌ ـ (كه‌ صراط‌ مستقيم‌) همين‌ تنزيل‌ تدريجي‌ (آيات‌ قرآن‌ حكيم‌ بر تو از سوي‌ خداوند) عزيز مهربان‌ است‌.
ملاحظه‌ مي‌گردد كه‌ در اين‌ آيات‌ (و نيز آيات‌ بسيار ديگر) هم‌ نعمت‌ يافتگانرا تعريف‌ و تفسير مي‌فرمايد و هم‌ صراط‌ مستقيم‌ را. و براي‌ ما شكّي‌ باقي‌ نمي‌ماند كه‌ وقتي‌ ازخداوند طلب‌ هدايت‌ مي‌كنيم‌ ، هدايت‌ به‌ 6336 آيه‌ را طلب‌ مي‌كنيم‌ كه‌ هر كدام‌ از آن‌ آيات‌ نيز به‌ 6336 آيه‌ ديگر پيوند ناگسستني‌ دارند يعني‌ 6336 * 6336 آيه‌.
از جهت‌ كلمات‌ نيز همين‌ اصل‌ رعايت‌ شده‌ است‌ كه‌ خداوند خود آنها را معني‌ مي‌فرمايد و به خصوص‌ با توجّه‌ به‌ احاديث‌ و اخباري‌ كه‌ از معصومين‌ عليهم‌ الصّلوات‌ والّسلام‌ در دست‌ است‌ مسلّم‌ مي‌گردد كه‌ هيچ‌ منبع‌ و مرجع‌ بشري‌ ديگري‌ جز با استمداد از تعابير و تعاريف‌ خود قرآن‌ نمي‌تواند كلمات‌ قرآن‌ را معني‌ نمايد.
براي‌ مثال‌ در همين‌ آيه‌اي‌ كه‌ به‌ آن‌ استناد جُستيم‌ مي‌فرمايد:.... هُدىً لِلْمُتَّقِينَ و مترجمان‌ و مفسّران‌ متقّي‌ و تقوي‌ را به‌ پرهيزگار و پرهيزگاري‌ با مقداري‌ تفاسير در همين‌ زمينه‌ ترجمه‌ و تفسير مي‌نمايد. در حاليكه‌ كمتر به‌ تعاريفي‌ كه‌ خداوند خود بيان‌ فرموده‌ است‌ توجّه‌ مي‌كنند.
معاني‌ كلمات‌ متقّي‌ و تقوي‌ به‌ مناسبتهاي‌ مربوط‌ در سراسر آيات‌ قرآن‌ كريم‌ بيان‌ گرديده‌ است‌ كه‌ جمع‌ كردن‌ و ارائه‌ آنها در اين مقال‌ ممكن‌ نيست‌. پس‌ ما اختصاراً به‌ همين‌ تعاريفي‌ كه‌ بلافاصله‌ ذيل‌ آيه‌ بيان‌ فرموده‌ است‌ قناعت‌ مي‌كنيم‌: اهل‌ تقوي‌ كساني‌ هستند كه‌ 1- «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»‌ ، يعني‌ به‌ غيب‌ با به عبارتي‌ به‌ خداوند و فرشتگان‌ ايمان‌ داشته‌ باشند(و چه‌ بسا معني‌ ديگر اين‌ باشد كه‌ در حال‌ اداي‌ نماز كه‌ پرستش‌ خداوند است‌ قلباً و در ضمير خود مؤمن‌ باشند نه‌ از روي‌ ريا)
2- «وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» يعني‌ با اقامه نماز به‌ پرستش‌ پروردگار بپردازند.
3- «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»‌ - و از آنچه‌ به‌ آنان‌ روزي‌ مي‌دهيم‌ سهمي‌‌ به‌ ديگران‌ بدهند.
4- «وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»: و كساني كه‌ به‌ آنچه‌ بر تو نازل‌ مي‌‌شود ايمان‌ دارند.
5- «وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ»‌ : و كساني كه‌ به‌ آنچه‌ قبل‌ از تو هم‌ نازل‌ شده‌ است‌ (كتابهاي‌ آسماني‌ قبل‌ از قرآن‌ كريم‌ هم‌) ايمان‌ دارند.
6- «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»‌: و به‌ پايان‌ اين‌ سراي‌ كه‌ به‌ جهان‌ ديگري‌ مي‌‌پيوندد نيز يقين‌ داشته‌ باشند.
از رو بر هم‌ اين‌ شش‌ معني‌ تقوي‌، يا شش‌ شرط‌ اهل‌ تقوي‌، كه‌ تعريفي‌ است‌ ملخّص‌ از اصول‌ سه‌ گانه دين‌: توحيد و نبّوت‌ و معاد ، به خوبي‌ معلوم‌ مي‌‌شود كه‌ واژه اي لغوي‌ كه‌ ديگران‌آن را پرهيزكاري‌ معني‌ مي‌‌كنند با تعريف‌ خود خداوند عبارت‌ است‌ خداشناسي‌ - پيغمبرشناسي‌ - آخرت‌شناسي‌ يا با رعايت‌ معني‌ لغوي‌ كلمه‌ بگو: خداداري‌، پيغمبر داري‌ و آخرت‌ داري‌، و اين‌ جمله‌ با معنايي‌ كه‌ متداول‌ نموده‌اند تفاوت‌ بسيار دارد.
با اين‌ بيان‌ معلوم‌ مي‌‌شود كه‌ فقط‌ كلمات‌ خود قرآن‌ مي‌توانند همديگر را ترجمه‌ و تفسير نمايند و چون‌ كلمات‌ قرآن‌ تقريباً 77489 كلمه‌ است‌ ، معاني‌ ظاهري‌ كلمات‌ قرآن‌ 77489*77489 كلمه‌ يعني‌ نزديك‌ به‌ شش‌ ميلياد كلمه‌ است‌ ، و اين‌ حداقل‌ّ معني‌ ظاهري‌ است‌ .
از طرف‌ ديگر چون‌ هم‌ معاني‌ كلمات‌ و آيات‌ با عنايت‌ به‌ سياق‌ فرازها و قرار گرفتن‌ در سوره‌هاي‌ متعدّد معاني‌ و مفاهيم‌ متناسب‌ بخود مي‌گيرند ، و هم‌ در همديگر تأثير قاطع‌ دارند يقيناً مي‌توانيم‌ بگوئيم‌ كه‌ تعداد ظاهري‌ آيات‌ براي‌ خاصّاني‌ از خواص‌ 6336 به‌ قوه‌ خود عدد ، و تعداد كلمات‌ 77489 به‌ قوّه‌ خود عدد است‌ و اينهاهم‌ ظاهر امر است‌ و باطن‌ و بواطن‌ را خداوند مي‌داند و بس‌.
براي‌ اين كه‌ تصوّر نشود كه‌ ما به‌ غلّو و بزرگنمائي‌ و ادعائي‌ غير قابل‌ اثبات‌ پرداخته‌ايم‌ توضيح‌ مي‌دهم‌:
آيات‌ قرآن‌ كريم‌ خلاصتاً به‌ دو بخش‌ تقسيم‌ مي‌‌شوند. يكدسته‌ آياتي‌ هستند كه‌ به‌ بيان‌ تكاليف‌ بندگان‌ نسبت‌ به‌ خداوند صراحت‌ دارند ، و دسته ديگر به‌ بيان‌ تكاليف‌ بندگان‌ نسبت‌ به‌ خويشتن‌ و مردم‌ .
دسته اول‌ ذيل‌ عناوين‌ امور عبادي‌ تعريف‌ مي‌‌شوند، و دسته‌ دوّم‌ ذيل‌ امور اجتماعي‌ و به طور خلاصه‌تر مي‌‌شود گفت‌: تكاليف‌ بندگان‌ نسبت‌ به‌ آفريدگار «عبادت‌» است‌ و تكاليف‌ مردم‌ نسبت‌ به‌ همديگر نظام‌ مدنيّت‌ را شكل‌ مي‌‌دهند كه‌ مي‌‌شود «سياست‌» چون‌ سياست‌ مجموعه تدابيري‌ است‌ كه‌ براي‌ نظام‌ بخشيدن‌ به‌ امور اجتماعي‌ / مدني‌ انديشيده‌ و به‌ اجرا گذاشته‌ مي‌‌شود.
حال‌ اگر ثابت‌ شود كه‌ آيات‌ عبادي‌ به‌ امور سياسي‌ يا علمي‌‌ يا صنعتي‌ يا... هم‌ هدايت‌ مي‌نمايند و آيات‌ مربوط‌ به‌ مثلاً امور سياسي‌ و صنعتي‌ و... به‌ امور عبادي‌ هم‌ دلالت‌ دارند، ثابت‌ شده‌ است‌ كه‌ ما در دعوي‌ خود محّق‌ مي‌باشيم‌، يعني‌ تمام‌ آيات‌ و جملات‌ و كلمات‌ قرآن‌ كريم‌ يك‌ دسته‌ استقلالهايي‌ فردي‌ دارند و يكدسته‌ اشتمالها و استدلال¬هاي‌ جمعي‌ و لذا جامع‌ الجهات‌ و بسيار بعدي‌ مي‌باشند.
به‌ اين‌ جمله معروف‌ مرحوم‌ مدرس‌ توجّه‌ فرمائيد: «سياست‌ ما عين‌ ديانت‌، و ديانت‌ ما عين‌ سياست‌ ماست‌».
معروفترين‌ و واجبترين‌ و همگاني‌ترين‌ امور عبادي‌ ما اداي‌ نماز است‌. در نماز همان گونه‌ هم‌ كه‌ در پيش‌ اشاره‌ كرديم‌ روزي‌ حداقل‌ ده‌ بار به طور واجب‌ مي‌‌خوانيم‌«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»: ما را به‌ بزرگراه‌ راست‌ هدايت‌ فرما - و ثابت‌ كرديم‌ كه‌ بزرگراه‌ راست‌ همان‌ راه‌ پيامبر يعني‌ قرآن‌ كريم‌ است‌: «عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» - «تَنْزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ» , و يكي‌ از 6336 آيه كلام‌ اللّه‌ مجيد آيه‌ 38 از سوره‌ 42 شوري‌ مي‌باشد. در اين‌ آيه‌ چنين‌ مي‌خوانيم‌:«وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ»: و (مومنان‌ توكّل‌ كننده‌ به‌ پروردگارشان‌) كساني‌ هستند كه‌ به‌ اجابت‌ امر پروردگارشان‌ مي‌‌پردازند و نماز را بر پاي‌ مي‌‌‌دارند و در امور خود نظام‌ شورايي‌ برقرار مي‌‌كنند- و از آنچه‌ به‌ آنان‌ روزي‌ مي‌دهيم‌ سهمي‌‌ به‌ ديگران‌ مي‌دهند. (اگر حرف‌ «وَ» را در اين‌ آيه‌ در معاني‌ ديگري‌ هم‌ كه‌ دارد دخالت‌ دهيم‌ مفاهيم‌ بيشتري‌ عايد مي‌‌شود) حال‌ اگر ما در نظر بگيريم‌ كه‌ برقراري‌ نظام‌ شورايي‌ براي‌ حل‌ و عقد امور مسلمانان‌، مادر و اصل‌ تمام‌ سياستهاي‌ مدني‌ است‌ كه‌ از طرف‌ خداوند در چهارده‌ قرن‌ پيش‌ براي‌ نظام‌ بخشي‌ به‌ امور مسلمانان‌ سياستگزاري‌ شده‌ است‌، قبول‌ مي‌كنيم‌ كه‌ وقتي‌ در استدعاي‌ خود حين‌ اداي‌ نماز طلب‌ هدايت‌ مي‌كنيم‌ طلب‌ هدايت‌ به‌ قرآني‌ است‌ كه‌ حداقّل‌ نيمي‌‌ از آن‌ صراحت‌ در امور سياسي‌ دارد كه‌ آيه‌ 38 مورد بحث‌ از سوره‌ شوري‌ يكي‌ از آنها مي‌باشد.
ظاهر امر اينست‌ كه‌ جمله «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» از سه‌ كلمه‌ مركّب‌ است‌ و شايد به همين‌ علّت‌ محدود بودن‌ تعداد كلمات‌ هم‌ بوده‌ است‌ كه‌ مسلمانان‌ طي‌ چهارده‌ قرن‌ گذشته‌ به‌آن‌اهميتي‌ شايسته‌ نداده‌ واز اين‌بابت‌ خساراتي‌ جبران‌ناپذير متحمّل‌ شده‌اند، تا اين كه‌ اخيراً حضرت‌ امام‌ خميني‌ قدّس‌ سرّه‌ مفهوم‌آن را به‌ اجرا گذاشت‌ و اساس‌ حكومت‌ مردم‌ بر مردم‌ را كه‌ مفهوم‌ حقيقي‌ همين‌ سه‌ كلمه‌ است‌ بنياد نهاد وآن را «جمهوري‌اسلامي‌» نه‌ يك‌كلمه‌بيشتر ونه‌ يك‌كلمه‌كمترنام‌نهاد.كه‌ خدايش‌ رحمت‌كناد.
سياست‌ برگزاري‌ نظام‌ شورايي‌ براي‌ كليّه‌ امور مستحدثه‌ يعني‌ اموري‌ كه‌ تكليف‌ آنها در قرآن‌ و سنت‌ تبيين‌ نشده‌ است‌) از آن چنان‌ دقّت‌ و اهمّيتي‌ برخوردار است‌ كه‌ اگر جهان‌ با سرعت‌ برق‌ به سوي‌ ترقّي‌ و تعالي‌ رهسپار باشد ممكن‌ نيست‌ مادام‌ الدّهر از نظام‌ شورايي‌ بي‌ نياز شود ، و لذا مي‌بينيم‌ كه‌ خداوند اين‌ نظام‌ را در فقط‌ سه‌ كلمه‌ در چهارده‌ قرن‌ پيش‌ براي‌ امور مستحدثه‌ مسلمانان‌ سياستگزاري‌ فرموده‌ است‌ امّا سه‌ كلمه‌اي‌ است‌ كه‌ اهميّت‌ آن‌ متناسب‌ است‌ با اهمّيت‌ و عظمت‌ قرآن‌ كريم‌ و خود قرآن‌ كريم‌ چون‌ گفتمان‌ پروردگار است‌ عظمت‌ آن‌ متناسب‌ است‌ با عظمت‌ پروردگار بزرگ‌ (ربّي‌ العَظيم‌).
با اين‌ بيان‌ بي‌ شك‌ عبادت‌ ما مي‌شود عين‌ سياست‌. و اكنون‌ بررسي‌ مي‌كنيم‌ كه‌ آيا سياست‌ هم‌ مي‌شود عين‌ عبادت‌ يا نه‌ - گر چه‌ هرگاه‌ ما ، طبق‌ تعاريف‌ علمي‌ ثابت‌ كنيم‌ كه‌ عبادت‌ مي‌شود عين‌ سياست‌، درست‌ مانند اينست‌ كه‌ ثابت‌ كرده‌ باشيم‌ سياست‌ مي‌شود عين‌ عبادت‌. امّا ما مي‌خواهيم‌ به طور همه‌ كس‌ پسند مقصود را ثابت‌ كرده‌ باشيم‌ و لذا مي‌‌گوئيم‌: اينجا كه‌ خداوند مي‌‌فرمايد: «وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ ....» برقراري‌ نظام‌ شورايي‌ را پذيرش‌ فرمان‌ خويش‌ و همرديف‌ خداپرستي‌ يعني‌ مهمترين‌ اعمال‌ عبادي‌ تعريف‌ فرموده‌ است‌ و لذا برقراري‌ اين‌ سياست‌ مي‌‌شود عين‌ عبادت‌ .
و اگر آنگونه‌ كه‌ فوقاً نيز اشاره‌ كرديم‌ حرف‌ «وَ» را بمعني‌ استكناف‌ هم‌ بگيريم‌ ، آيه‌ چنين‌ معنا مي‌‌دهند: (بندگان‌ مؤمني‌ كه‌ به‌ خداوند خود توكّل‌ دارند) كساني‌ هستند كه‌ اجابت‌ امر پروردگار خود را با اقامه نماز و شورايي‌ كردن‌ نظام‌ امور خود توأماً و در كنار يكديگر.... گردن‌ مي‌‌نهند و در كنار اين‌ دو، امور اقتصادي‌ را بر اساس‌ تعاون‌ و رعايت‌ حقوق‌ ديگران‌ تنظيم‌ مي‌‌نمايند: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ». و با موصوله‌ دانستن‌ حرف‌ «وَ» امر انفاق‌ مربوط‌ مي‌‌شود به‌ نظام‌ شورايي‌، و نظام‌ شورايي‌ متصّل‌ مي‌‌شود به‌ عبادت‌ خداوند، و عبادت‌ خداوند در استجابت‌ امر او شكل‌ مي‌گيرد و استجابت‌ امر او هم‌ در رعايت‌ كل‌ّ آيات‌ 6336 گانه‌ قرآن‌ كريم‌ محقّق‌ شدني‌ است‌ زيرا ما غير از قرآن‌ امكانات‌ ديگري‌ در اختيار نداريم‌ تا برايمان‌ تعريف‌ كند كه‌ اجابت‌ امر خداوند را چگونه‌ ممكن‌ است‌ محقق‌ّ نمود.
به‌ عبارت‌ ديگر طبق‌ تعاريف‌ آيه 38 سورة شوري‌ مؤمناني‌ كه‌ توكّل‌ كننده‌ بر خداوند خود هستند با چهار شرط‌ اساسي‌ مؤمن‌ متوكّل‌ شناخته‌ مي‌‌شوند: 1- هر فرماني‌ كه‌ خداوند (در كلام‌ خود) بيان‌ فرموده‌ است‌ بپذيرند 2- در پرستش‌ پروردگار خود به‌ اقامه نماز بپردازند 3- در امور خود نظام‌ شورايي‌ برقرار كنند. 4- در تنظيم‌ امور اقتصادي‌ هر چه‌ را كسب‌ مي‌كنند حق‌ طلق‌ خود نپندارند و سهم‌ و حقوقي‌ نيز براي‌ ديگران‌ قائل‌ شوند. و از اين‌ تعاريف‌ معلوم‌ مي‌‌شود كه‌ اگر هر يك‌ از شروط‌ مذكور رعايت‌ نشود ايمان‌ و اتكّال‌ به‌ پروردگار مصداق‌ پيدا نمي‌‌كند. پس‌ جمله «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» كه‌ اساس‌ تمام‌ سياستها مي‌باشد اجابت‌ امر پروردگار در رعايت‌ تمام‌ مفاهيم‌ قرآن‌ كريم‌ است‌. همين گونه‌ است‌ ارتباط‌ آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» و آيات‌ ديگر با نظامي‌ كه‌ حضرت‌ يوسف‌ براي‌ تنظيم‌ امور كشاورزي‌ و تداركاتي‌ مصريان‌ برقرار كرد.
همين گونه‌ است‌ ارتباط‌ آن‌ با بكارگيري‌ ابزار و اسباب‌ خدادادي‌ توسط‌ ذي‌ القرنين‌ براي‌ اشاعه صنايع‌ ذوب‌ فلزات‌ و سدّ سازي‌ .
همين گونه‌ است‌ ارتباط‌ آن‌ با آيات‌ مربوط‌ به‌ استخدام‌ متخصصّان‌ علوم‌ و فنون‌ و نيروهاي‌ آشكار و نهان‌ توسط‌ سليمان‌ و داود در امور صنعتي‌ و استخدام‌ قواي‌ طبيعي‌ در امر شهرسازي‌. همين گونه‌ است‌ ارتباط‌ آن‌ با صنايع‌ نظامي‌ توسط‌ حضرت‌ داود و ما به‌ او صنعت‌ پوشش‌ دفاعي‌ را تعليم‌ داديم‌ «تا شما را» از آسيب‌ جنگهايتان‌ محافظت‌ كند: وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ «لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» يعني‌ ما به‌ داود صنعت‌ تهيه‌ پوشش‌ دفاعي‌ را تعليم‌ داديم‌ تا نمونه‌ واسوه‌ باشد براي‌ شما تا متناسب‌ با مقتضيات‌ زمان‌ خود به‌ تدارك‌ وسائل‌ و پوشش‌ دفاعي‌ در برابر دشمنان‌ خود بپردازند.
و همين گونه‌اند ارتباط‌ تمام‌ آيات‌ با همديگر. 6336 * 6336 و يا همين‌ عدد به‌ قوه‌ خودش‌!
آنچه‌ اشاره‌ كرديم‌ كه‌ قطره‌اي‌ است‌ از دريائي‌ بيكران‌ نمونه‌اي‌ است‌ از عظمت‌ ظواهر آيات‌. امّا بواطن‌ آيات‌ را خدا مي‌داند و كساني‌ كه‌ خدا مي‌خواهد بدانند.
بنابراين‌ ايمان‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ خداوند كه‌ مي‌‌فرمايد: اگر اين‌ قرآن‌ را بر كوهي‌ نازل‌ مي‌كرديم‌ مسلماًآن را مي‌ديدي‌ كه‌ از بيم‌ عظمت‌ كلام‌ خداوند فروتن‌ و پاره‌ پاره‌ شده‌ است‌ سخني‌ است‌ بر حق‌ و نه‌ براي‌ غلّو و بزرگنمائي‌ (آيه مطلع‌ بحث‌).
و آنجا كه‌ مي‌‌فرمايد: «تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ»1: «از عظمت‌ اين‌ كتاب‌» پوستها بر بدن‌ كساني كه‌ در برابر پروردگارشان‌ متواضع‌ و فروتنند به لرزه‌ در مي‌‌آيد و سپس‌ بر اثر همين‌ ذكر خداوند پوستها و دلهاشان‌ آرام‌ مي‌گيرد، اينست‌ «هدايت‌» خداوند كه‌ هر كه‌ را بخواهد بوسيله آن‌ هدايت‌ مي‌كند و هر كه‌ را خداوند هدايت‌ نكند راهنماي‌ ديگري‌ نخواهد داشت‌ - يعني‌ كساني كه‌ انديشمندانه‌ به‌ عظمت‌ آيات‌ كتاب‌ خداوند مي‌‌نگرند، گاهي‌ از ژرفاي‌ بي‌ پايان‌ آن‌ به‌ لرزه‌ و هراس‌ گرفتار مي‌‌شوند، و گاهي‌ با چشيدن‌ از زلال‌ گوارا و نگرش‌ بر گستره زيباي‌ آن‌ به‌ آرامشي‌ لذّت‌ بخش‌ و نشئه‌اي‌ جان‌ افزا مي‌رسند، و اينست‌ معني‌ هدايت‌ خداوند متعال‌.
در همين‌ سياق‌ است‌ آيه72 سوره احزاب:«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»: ما امانت‌ خود را بر آسمانها و زمين‌ و كوهساران‌ عرضه‌ كرديم‌ و از پذيرش‌ و نگهداري‌ آن‌ در حاليكه‌ از (هيبت‌ و عظمت‌) آن‌ بهراس‌ افتاده‌ بودند سر باز زدند، در حاليكه‌ انسان‌آن را پذيرفت‌ زيرا انسان‌ (در حق‌ خويشتن‌) ستمگري‌ است‌ بسيار نادان‌. با عنايت‌ به‌ آيه‌ مطلع‌ مقال‌ 21سوره حشر و دلائل‌ بسيار ديگر امانت‌ مورد نظر همين‌ قرآن‌ عظيم‌ است‌. و نيز جمله إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً طنزي‌ است‌ كه‌ هر چند ظاهري‌ سرزنش‌آميز دارد امّا با مفهومي‌ مهربانانه‌ و مشفقانه‌ از سوي‌ خداوند بر بندگان‌ امانت‌پذير بيان‌ شده‌ است‌ !
اين كه‌ ما با ارائه‌ نمونه‌هائي‌ ثابت‌ كرديم‌ كه‌ هر آيه‌ از آيات‌ قرآن‌ كريم‌ را مجموعه آيات‌ ديگر، و هر كلمه‌اي‌ را مجموعه كلمات‌ ديگر ترجمه‌ و تفسير و تعريف‌ مي‌نمايند و نهايتاً عدد واقعي‌ آيات‌ 6336 به‌ قوه خود اين‌ عدد و تعداد كلمات‌ 77489 به‌ توان‌ خود اين‌ عدد است‌. براي‌ آماده‌ كردن‌ اذهان‌ به‌ اجتناب‌ از هر گونه‌ شك‌ و ترديد در مواردي‌ است‌ كه‌ مواجه‌ با تعاريفي‌ در بزرگداشت‌ قرآن‌ كريم‌ مي‌‌شويم‌ و گرنه‌ خود خداوند تعاريف‌ لازم‌ را در عظمت‌ كلام‌ خود بيان‌ فرموده‌ است‌ كه‌ چند آيه‌ را در فوق‌ به نظر خوانندگان‌ رسانيديم‌، و از همان‌ قبيل‌ است‌ آيه‌ 109 سورة کهف كه‌ مي‌‌فرمايد: «قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»: بگو اگر براي‌ نگارش‌ كلمات‌ پروردگارم‌ دريا مركّب‌ شود ، مسلماً دريا بيش‌ از اين كه‌ نگارش‌ كلمات‌ پروردگارم‌ به‌ پايان‌ برسد، بپايان‌ مي‌رسد ، هر چند درياي‌ ديگري‌ هم‌ مانند درياي‌ موجود از مركّب‌ بوجود آوريم‌ (و در اختيار نويسندگان‌ قرار دهيم‌).
عظمت‌ كلام‌ خداوند هم‌ ظاهراً و هم‌ باطناً، متناسب‌ است‌ با عظمت‌ خود خداوند و لذا در اعداد و ارقام‌ و تعاريف‌ نمي‌‌گنجد. بايد بندگان‌ خداوند طي‌ قرون‌ و اعصار بوجود آيند و در حّد استعداد خود از آن‌ بهره‌مند شوند و باقيمانده‌ را در جهان‌ ديگر دنبال‌ كنند. كه‌ هر چه‌ هم‌ در آن جهان‌ جاري‌ است‌ از همين‌ منبع‌ سرچشمه‌ مي‌گيرد زيرا رعايت‌ و عدم‌ رعايت‌ دستورالعملهاي‌ قرآن‌ كريم‌ در اين‌ جهان‌ است‌ كه‌ موجب‌ مي‌شود تا مادر آخرت‌ از نعمات‌ بهشت‌ يا قرب خداوند برخوردار شويم‌ يا به‌ مكافات‌ در دوزخ‌ گرفتارآئيم‌!
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه