گترین خسارت رسانی فرهنگی ناشی ازکج فهمی نظامی گنجوی از حکایت ذوالقرنین یا کورش کبیر. نویسنده - حعفر ناظم رعایا
پیشتر از اینکه به اصل حکایت بپر دازیم باید بدانیم شعر چیست و شاعر کیست:-
بسیاری از ادیبان وواژه شناسان از تعریف صریح شعر طفره رفته اند و اگر تظری هم ابراز داشته اند با همدیگر توافق ندارند- بعضا گفته اند این واژه قابل تعریف نیست- بعضی گفته اند شعر کلامیست که موزون و قافیه دار باشد-بعضی هم گفته اند :شعر یک سلسله کلمات اغراق آمیز وبهم بربافته شده است که بزرکنرین دروغ بهترین آن است –اما از میان تعاریف, آنچه طبیعی وبا نفس موضوع سازگار بنظر میرسد "کلام موزون و قافیه دار است که برای بیان مقاصد و اهداف گوناگون سروده میشود- اما بنظر نگارنده "شعر راستین رقص زیبای کلام در نمود یافته های ادراک و اندیشه وخرد است "وشاعر کسی است که " دانش و فنون بیان یافته های مشاعر و اندیشه های خرد منداته خودرا در قالب جملات موزون آموخته وفراتر از عرف سخنوری بیان نماید".
به شعر و شاعری با هر نظری , خواه مثبت یا منفی ,بنگرند پدیده ای است که در فرهنگ وتمدن جوامع ,بخصوص در ایران ,آنچنان پایگاهی یافته است که خود فرهنگساز و واژه پرداز واندیشه وادب و حکمت پرور وزبان ومفاهمه گستر ونشاط آورشده است.
شعر و شاعری را اگر از زبان و فر هنگ بگیرند مانند این است که روان را از تن بگیرند ویا سبزه و طراوت ورنگ وبو را ازگلستانها وشور و نوارا از مرغکان بستانند..
با این بیان شعر و شاعری روان فرهنگ ماست که باید دقیقاپرستاری وجهت دار و هدفند شود وجنبه های مثبت آن توانمند ونقاط منفی آآن پاکسازی گردد تا از آسیب بدور ماند وپویا و گسترده تر شود وجایگاه شایسته خودرا درجهان باز یابد. شعر وشاعری تراوش ویژگیهای روان مردمان زیرک ونکته سنج وباریک بین است و همانگونه که مردم ویژگیهای متفاوت دارند تراوشات روانی آنان نیز گونا گون میباشد وبا توجه به همین خصوصیات است که قرآن کریم نیز که اسا سنامه هدایتی بندگان خداست برای ما که خود را مسلمان میدانیم رهنمودهایی برای تمام شئون بیان نموده است -شعر و شاعری را تیز مورد عنایت خاص قرار داده است تا آن را از گمراهی و گمراه کنندگی پاک و پالوده بدارد وسمت وسو دار وهدفمند و در مسیراصلاح وبهسازی وگسترش فرهنگ ملی پو.یا و روشمند نماید.
در قرآن کریم سوره بیست وششم به نام " شعراء" اختصاص داده شده است که این خود اهمیت شعر و شاعری از نظر قرآن را میرساند وهما ن گوته که هر مورد ناشایسته از هر امری را قبیح و مردود شمرده است شعر وشاعری نا هماهنگ با یک فرهنگ فخیم پویا ومتناسب با تکامل طلبی آدمیان رانیز تقبیح فرموده اما گونه هدفمند و تعالی طلب آن را تشویق وتاییدو سفارش نموده است.
ذیلا ترجمه آیات 221 تا 227 سوره شعرارا باضافه توضیحاتی مختصر برای توجه وآگاهی خوانندگان عزیزاز دیدگاه قرآن نسبت به شعر مینگناریم واز عزیزان خواهشمندیم یرای خواندن متن آیات به قرآن مراجعه نمایند:-
(آهای مردم)آیا میخواهید شمارا آگاه کنم که شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند؟- بر هر کسی نازل میشوند که دروغساز وگنهکار باشد-شنیده های خودرا(بدون تحقیق به دیگران) القا میکنند و بیشتر آنان دروغگویانند- وشاعران را گمراهان پیروی میکنند-
مگر نمی بینی که آنان در هر وادیی سرگر دانند –وچیز هایی میگویند که خود عمل نمیکنند- مگر کسانی(از شعرا)که ایمان دارند-.به انجام کار های اصلاحگرانه میپردازندوپیوسته بیاد خدا هستند وپس از انکه ستمی به آنان رسید از ستمگر انتقام میگیرند آنچنانکه ستمگران بفهمند که بزودی پایان کارشان به کجا خواهد انجامید.
در این آیات خداوند شعرارا به دو دسته تقسیم کرده است :-
1- شعرای شیطان صفت,گوشی,,دروغساز,دروغ پرداز,گمراه و هرزه سرا.
2- شعرای دین باور,اصلاحگرو نیکو کار, خدا شناس,یاور همگنان , دشمن ستیز و مبارز بر ضد ستمگری.
گروه اول:-
1- پذیرای وسوسه شیاطین, دروغگویان,شایعه سازان و فتنه گران هستند.
2- شایعه ها ودروغها وشنیده هارا بدون تامل و تحقیق به دیگران انتقال مید هند وخود نیز دروغها ویاوه هایی میسازند و منتشر میکنند.
3- خود گمراهند ودیگران را هم بدنبال میکشانند, در شاعری هدفی ندارند .ودر هر وادیی سر گردانند.
4- چیزهایی میگویند که به آنها عمل نمیکنند.
5- برای سرگرمی و خشنودی ستم پیشگان واز خدا بیخبران داستانها ویاوه ها و دروغهایی بر میبافند ودانسته و ندانسته خود ودیگران را از حقیقت جویی و هدفمندی دورمی کنند وبه وادی سر گردانی و پوچی ویاوه سرایی میکشانند.
دسته دوم که از گروه اول مستثنی هستند:-
1-خدا باور وهدفمند واصلاحگر ونیکو کار ند.
2-به آنچه میگویند عمل میکنند.
3-خدارا همیشه بیاد دارند (حقجو و حق باور ند)
4-دارای انگیزه بسط عدل وداد ویاری ستمکشان وسر کوبی ستمگران هستند.
5-عدل وداد و حق طلبی را تبلیغ میکنند وانگیزه قیام در برابر ستم وبیدادگری را بر می انگیزانند وبه نا راستان وستگران می فهمانند که سرانجام رسوا میشوند وبه کیفر کردارشان خواهند رسید
نظامی گنجوی از کدام دسته است:-
از نمونه های بارز گروه اول شاعران, نظامی گنجوی, یک مجموعه مجسم اضداد است و چنانچه خود او تعریف کرده است بزرکترین دروغگوی تاریخ وادب است و نتیجتا بزرکترین آسیب را به فرهنگ ایران زمین وارد کرده است . او خود ضمن اندرز دادن به فرزند خود در مقدمه لیلی ومجنون سروده است:- ...در شعر مپیچ و در فن او------چون اکذب اوست احسن او.... که اعتراف صریح است که با گفتن بزر گترین دروغهای تاریخ شعر و شاعربه شهرت ومحبوبیت و ثروت در نزد شاهان و در باریان یافته است.
نظامی از این جهت مجسمه اضداد است که ضمن سرودن اشعار بسیاری در مکارم اسلام وعرفان و اخلاق ,کتاب اسکندر نامه اش بخوبی نشان میدهد که اهل تدبر و تحقیق و وطن دوستی ومردمی نبوده و بیگانه برستی وثروت به چنگ آوری وخوشگذرانی او بر اخلاق عملیش میچر بیده است چنانچه بدون توجه به تعاریف قرآن کریم وکتب دیگر پیامران از ذوالقر نین وپاسداری از میهن وفر هنگ ملی ,که آن هم جزوی از ایمان است حق کورش کبیر را که مود تایید کتب آسمانی میباشد بنا روا ازاو ستانده وبه اسکندر گجسته سپرده وتاریخ فرهنگ ملی مارا ملوث نموده است تامگر شاهان را خوش آید وغلامان وکنیزان واسب واستر وزر وگوهری بیشتر به او صله بخشند .
اوابیات بسیار در معارف دین در اسرار نامه ومقدمات داستانهای دیگر سروده است ,اما متاسفانه در شرفتامه
واقباللنامه ,در داستانهای موهوم ومجعول اسکندر باسرودن بیش از یازده هزار بیت بر روی همه سروده های دیگر خود هم خط بطلان وتباهی وتاباوری کشیده و خود میدانسته است دروغ میگوید زیرا اوخود سروده های خودرا بزرگتری دروغ تعریف کرده است.
نظامی گمان کرده است که مفاهیم آیات قرآن کریم را درک می کند و بنا بر این به ادراکهایی نادرست استناد کرده وآنراسرمایه باورهای خود در سرودن اشعار اسکندر نامه قرار داده و اسکندر را ذوالقرنین پنداشته واورا که مشرکی اساطیری بوده است صراحتا پیغمبر شمرده است که بر او سروش نازل میشده وپیام خدارا بر او میرسانیده است!!
چنانکه میگوید:-(فرشته) نهفته بدان گوهر تابناک رسانید وحی از خداوند پاک--- چنین گفت کافزونتر از کوه ورود جهان آفرینت رساند درود برون زانکه داد او جهانبانیت به پیغمبری داشت ارزا نیت !!!! وپس از چند بیت از گفتارهای اسکندر به فرشته وحی چنین آورده است که به خداوند بگوید در اجرای فرمان :- زمشرق به مغرب شبیخون کنم خمار از سر خلق بیرون کنم !!!! او توجه نداشته است که خداوندصراحتا فرموده است:-
که سرآغاز جهانگشایی وپیام رساتی ذوالقرنین –بر خلاف آآنچه نظامی وارونه پنداشته است از مشرق بسوی مغرب بوده است نه بالعکس...ونیز او از تصریحات پیامبران دیگر که کورش پارسی ذوالقرنین است بیخبر بوده است.
نظامی پیغمبرانرا به خدمت اسکندر درآورده ,اورا در طلب آب حیات (آب حیات مفهوم خاصی دارد که باشایعات جاری کاملا بیگاتنه است ) به ظلمات برده وخضر را پیشقراول او گماشته !!وشگفتیهای بسیاری را بنظر او رسانیده وگشایش رموز اسراررا بنام او ثبت کرده است !!وبا اینقبیل سیاهکاریها مفاهیم آیات قرآن را دانسته یا ندانسته تحریف کرده وفرهنگ دینی وملی مارا به سوگی جانسوز وناپیدا کشانیده است!!
من نمیدانم ملت ما چه هیزم تری به نظامی فروخته بوده اند که دود آن چنان چشمانش را آزرده است که روشن بینی خودرا از دست داده است واو هم به تلافی, آتش خشم خودرا بر برگ برگ تاریخ فرهنگی ما فرو ریخته است.
ونیز نمیدانم چرا میراث خواران فرهنگی ما روش بد سر انجام اوراپیگیری کرده اند واشعار و داستانها وامثال وحکم بنام اسکندر ساخته ودر رگهای بی رمق شده فرهنگ بی سر پرست ما ترزیق کرده وزخم آنرا عمیقتر نموده اند ؟ ونیز نمیدانم چرا طبیب نمایان و پرستاران فرهنگی ما کوچکترین کاری برای تیمار این فرهنگ بیمار نکرده اند؟
آیا از این بابت بوده است که به نظامی به نا روا عنوان حکیم داده شده بوده است و نمیخواسته اند در کار همکار خود دخالت نمایند . زهی نامردمیها وبیگانه پرستیها وکوچکشماریهای نسل ونژاد خویش!!ودر بار گراییها ومداهنه گریها برای صله گیریهای آنچنانی!!
آیا اکنون پس از گذشت روز گاران ازمیان مقامات فرهنگمدار ودارای اقتدار کسی هست که تعاریف آسمانی را که در کتب پیامبران سلف وبویژه در قرآن کریم درتعریف ذوالقرنین وارد شده است بدرستی مورد تدبر و تخقیق قرار دهد تا ذوالقرنین راستین را باز شناسد وحقوق به یغما رفته اورا باز ستاند وبه حقدار برساند وازاو اعاده حیثیت نماید؟
نگارنده قبلا این معنی را به شورای عالی انقلاب فرهنگی منعکس نموده ام وامید وارم اقداماتی در اینخصوص انجام گیرد در پایان افزوده میشود که بجز نظامی ,شعرا و نویسندگان دیگری نیز اسکندر مقد.ونی را ذوالقرنین پنداشته اند اما کاری که تظامی با استناد غلط به قرآن کرده و کتاب های مفصل اسکندر نامه و اقبالنامه را در شان او نوشته و اورا صریحا پیغمبری بزرگ؟! شمرده است, واقعا خسارتبار میباشد...