همين گونه است كلمه صراط المستقيم كه چون قرآن كريم است حدااقّل 77400 كلمه معني دارد و همين گونه است كلمه متقين كه آن گونه كه در چهار آيه اول سوره دوم و بسياري آيات ديگر تعريف فرموده است داراي شش خصوصيت ميباشد: 1- يؤمنون بالغيب 2- يقيمون الصلواة 3- و ممّارزقناهُم ينفقون 4- يؤمنون بما اُنزل اليك 5- و (يؤمنون) بما اُنزل من قبلك 6- و بالآخرة هم يؤمنون . يعني متقّين كساني هستند كه يكي از خصوصيّات شش گانه آنان ايمان به قرآن كريم و نيز ايمان به كتابهاي آسماني پيشين باشد. و چون ايمان به معني اعتقاد قلبي و التزام عملي است معلوم است كه اهل تقوا بايد قرآن و كتب آسماني پيشين را خوب بفهمند و كاملاً به مفاهيم آنها عمل كنند تا از نظر قرآن كريم از اهل تقوا شناخته شوند و بنابراين «تقوي به اندازه تعداد كلمات قرآن مجيد بعلاوه تعداد كلمات كتب آسماني ديگر معني دارد و لذا اينگونه نيست كه با كلمه پرهزگاري بتوان «تقوي »را معني كرد .
همين گونهاند كلمات ديگر قرآن كريم كه خود قرآن به تفسير آنها پرداخته است و لذا كلمات قرآن را با فرهنگها و واژه نامههاي متداول و تحصيل زبان عربي نميتوان ترجمه و تفسير كرد و مفهوم واقعي آن را دانست.
قرآن به مصداق آيه و نزلنا عليك القرآن تبياناً بكل شيء خود پرداز و مبيّن خود هم هست زيرا خود قرآن هم «يك چيز است» و لذا فقط با كمك خود قرآن است كه ميتوان به مفاهيم آيات آن آگاه شد نه با روش تعليم و تعّلم متعارف، و بي توجهي به اين قبيل نكات است كه سبب گرديده تا دين واقعي در ابهام بماند !
د ربند اوّل صدر متعال ذيل عنوان «سياست در اسلام» بيان داشتيم كه دين سلام يك نظام كاملاً سياسي بسيار بعدي ميباشد كه هم نظامات دنيوي/مادّي پيروان خود را تدبير ميكند و هم نظامات فرهنگي/معنوي/عبادي آنان را - و اكنون توضيح ميدهيم كه در دين اسلام عبادت عين سياست، و سياست عين عبادت است و با در نظر گرفتن دلايل مذكور به بيان دلائل بيشتر در مورد سياسي/عبادي بودن دين اسلام به شرح زير ميپردازيم :
گفتيم كه در اداي نماز هر شبانه روز حداقّل ده بار از خداوند طلب ميكنيم كه ما را به «صراط المستقيم» هدايت فرمايد و ثابت كرديم كه بر اساس تعاريف قرآن كريم خود قرآن هم هدايت است و هم صراط مستقيم و يكي از آيات قرآن كريم كه ما ضمن ستايش پروردگار هدايت به آن را هم طلب ميكنيم آيه 42/36 شوري ميباشد كه ميفرمايد:
«و الذّين استجابوالربهم و اقامُوالّصلواة و امرهُم شوري بينهُم و ممّا رزقناهُم ينفقوُن» و كساني كه (ايمان آوردهاند و به پروردگار خود توّكل دارند و از گناهان بزرگ و زشتكاري اجتناب ميكنند و بهنگام خشم از ديگران در ميگذرند كساني هستند كه 42/35) فرمان پروردگارشان را ميپذيرند و ستايش او را (اقامه نماز را) بر پاي ميدارند و «امور في مابين خود را شورايي ميكنند» و از آنچه به آنان روزي ميرسانيم انفاق ميكنند.
در اين دو آيه يكي از شرايط مهّم و اساسي ايمان و متّكي بودن به خداوند را شورايي كردن امور مسلمانان بيان كرده و آن را در رديف اجراي اوامر پروردگار و اقامه نماز كه عبادت اساسي مسلمانان است قرار داده است و اگر بخواهيم به صراحت بگوئيم مفهوم اين است كه اگر مسلمانان امور خود را بر اساس شورايي بنا نگذارند امر خداوند را اطاعت ننمودهاند و به ستايش خداوند و اقامه نماز نپرداختهاند زيرا شرط ايمان داشتن اقامه نماز و شورايي كردن امور و اداي زكات در اجراي امر پروردگار و ساير شرايط همه با هم ميباشد.
بنابراين چون نماز به گونهاي سياست گزاري و تنظيم شده است كه به شورايي كردن امور كه مادر و اساس تمام سياستهاي ديني/مدني است هدايت ميكند، ستايش پروردگار ميشود عين سياست، و چون شورايي كردن امور كه عين و اساس تمام سياستهاي مدني است به خواست و در اجراي امر پروردگار صورت ميگيرد ميشود عين عبادت و خلاصتاً، عبادت و خدا پرستي ميشود سياست و سياست ميشود عين عبادت.
اشكال كار ما مسلمانان در اين است كه نميتوانيم تصّور كنيم كه خداوند بر همه چيز توانا ميباشد ميتوانسته است در 77400 كلمه براي كّل يك نظام مترقي جهانشمول و كارساز در تمام طول تاريخ بشر و در ابعاد بسيار سياست گزاري نمايد و هر چند بر زبان نميآوريم امّا منتظريم تا براي هر امري از امور مسلمانان كتابهاي متعدّد بسيار قطور نازل كند تا ما به مختصري از آنها ايمان آوريم و يا عمل كنيم!
ما نميتوانيم بپذيريم كه عظمت كلمات خداوند متناسب است با عظمت خود خداوند !
همانگونه كه خداوند به تنهايي و بدون هيچ گونه الگو و يار و مددگاري هستي را بوجود آورده و در حال توسعه و تدبير تمام امور آن است كلمات خداوند هم كلام ميآفرينند و همان گونه كه ما هم استدلال كرديم 77400 كلمه آن حداقّل شش ميليارد معني ظاهري دارد و حداقّل 77400 77400 معني باطني كه در اين مجال تنگ ما نميتوانيم به بيان دلايل بيشتر بپردازيم.
اگر ما در نظر بگيريم كه بر فرض اينكه در چهارده قرن پيش در اجراي امر پروردگار امور مسلمانان بر اساس شورايي شدن تنظيم ميگرديد اكنون نظام امور مسلمانان در چه مرحلهاي از تعالي قرار داشت ميتوانستيم عظمت و كارايي عبادي/سياسي بودن اين سه كلمه «و امرهم شوري بينهم» را ادراك كنيم و در نظر آوريم كه تمام كلمات ديگر قرآن كريم نيز در همين مقياس از عظمت هستند. و اين درحالي است كه هم اكنون نيز كه در بعضي از كشورهاي اسلامي (آن هم در مقياسي محدود) شورايي شدن امور را پذيرفتهاند آن را سوقات غرب ميدانند و لذا جا دارد بگوييم زهي بي خيري و سبك دانستن رهنمودهاي آسماني !
معلوم نيست كه چه مانعي سبب شده است تا مفسران قرآن كريم دور هم جمع نشوند تا به نظري واحد در تفسير اين سه كلمه برسند و آنرا بتدريج در فرهنگ مجتمعات اسلامي جا بياندازند! و همين گونه رهنمودهاي ديگر را؟
اي كاش اين مقال را مجال و نگارنده را فرصت و توانايي بود تا به بيان ساير جنبههاي سياسي قرآن كريم نسبت به كليه امور مانند كشاورزي، بازرگاني، اقتصادي، صنعتي، هنري، علمي، تحقيقاتي و...... ميپرداخت تا اكنون كه تا حدودي رابطه اسلام با سياست مشخّص شده است رابطه اسلام سياسي با مدرنيته يا نوگرايي و تعاليطلبي هم روشن ميشد، امّا براي اينكه موضوع را كاملاً هم مسكوت نگذاشته باشيم مختصر توضيحي هم ارائه مينماييم : صفحه بعد>>