SHAMAMEH.ORG

اهداف گفتگوی تمدنها 3

بديهي‌ است‌ كه‌ رئيس‌ جمهوري‌ ما كه‌ اين‌ پيشنهاد را مطرح‌ كردند از طرف‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ مطرح‌ كردند و سازمان‌ ملل‌ هم‌ آن‌ را با نام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ تصويب‌ كرد و به‌ ثبت‌ رسانيد و چون‌ نظام‌ رسمي‌ ما اسلامي‌ است‌ و جهان‌ هم‌ ما را با همين‌ نظام‌ برسميّت‌ شناخته‌ است‌ بنا براين‌ ما به‌ نمايندگي‌ از سوي‌ يك‌ نظام‌ اسلامي‌ در گفتگوي‌ تمدّنها شركت‌ ميكنيم‌ و نه‌ از سوي‌ يك‌ تمدّن‌ در مفهوم‌ مصطلح‌ و متداول‌ آن‌ كه‌ جنبه‌ ماديگرائي‌ آن‌ همه‌ جوانب‌ ديگر آن‌ را تحت‌ تأثير قرار داده‌ باشد .
پس‌ ما كه‌ به‌ نمايندگي‌ از يك‌ نظام‌ ديني‌ در گفتگوي‌ تمدّنها شركت‌ فعال‌ خواهيم‌ داشت‌ در ابتدا بايد تحقيق‌ كنيم‌ كه‌ كلام‌ الله مجيد كه‌ اساسنامه‌ نظام‌ ما ميباشد در اين‌ خصوص‌ چه‌ رهنمودهايي‌ دارد و اگر توانستيم‌ و توفيق‌ يافتيم‌ كه‌ هر چه‌ را لازم‌ است‌ از قرآن‌ اخذ كنيم‌ كه‌ زهي‌ توفيق‌، ولي‌ اگر توفيق‌ كامل‌ حاصل‌ نشد كمبودها را بامشاوره‌ با كارشناسان‌ و انديشمندان‌ مرتفع‌ نمايد كه‌ اين‌ هم‌ با توجّه‌ به‌ مفاهيم‌ شگفت‌انگيز وَاَمرُهُم‌ شوري‌ بَينَهُم‌ از رهنمودهاي‌ همه‌ جانبه‌ قرآن‌ ميباشد .
امّا رهنمودهاي‌ قرآن‌ كريم‌ :-
خداوند دين‌ اسلام‌ را براساس‌ "وسط‌" و مركزيت‌ و نقطه‌ اعتدال‌ بودن‌ براي‌ اديان‌ و نظامات‌ جهاني‌ و براي‌ طول‌ تاريخ‌ تا انقراض‌ نسل‌ انسان‌ تعيين‌ كرده‌ است‌ چنانكه‌ ميفرمايد وَ كَذالك‌َ جَعَلنا كُم‌ اُمّه‌ً وَسَطاًلتُكونوا شُهَداءَ عَلَي‌ الناس‌ وَيَكون‌َ الرِّسول‌ُ عَلَيكُم‌ شهيداً، و بدينگونه‌ ما شما را يك‌ "امّت‌ وسط‌ " قرارداديم‌ تا ناظر و نمونه‌ براي‌ عامّه‌ مردم‌ (ناس‌) باشيد آنچنان‌ كه‌ پيامبر براي‌ شما اسوه‌ و نمونه‌ و شاهد ميباشد 1422.
بنابراين‌ وسط‌ و مركز و نمونه‌ و اسوه‌ بودن‌ اصول‌ و معيارهايي‌ هستند كه‌ اسلام‌ و مسلماني‌ بايد با آنها سنجيده‌ شود. هر چه‌ ما از وضع‌ وسط‌ و مركز بودن‌ دور باشيم‌ بهمان‌ مقدار از دين‌ اسلام‌ دور افتاده‌ايم‌، واسوه‌ بودن‌ و نبودن‌ نيز همين‌ نتيجه‌ را بدست‌ ميدهد !
كلمه "وسط‌ " بمعني‌ حّد ميانه‌، نقطه‌ اعتدال‌، مركز و محور معدل‌ و نمونه‌ چيز و يا چيزها ميباشد .
پس‌ وقتي‌ يك‌ امّت‌، امّت‌ وسط‌ باشد به‌ اين‌ معني‌ است‌ كه‌ آن‌ امّت‌ با يد براي‌ جهانيان‌ مركز و نمونه‌ و الگو و نقطه‌ اعتدال‌ و نخبه‌ و برگزيده‌ باشد: نه‌ شرقي‌ نه‌ غربي‌، نه‌ شمالي‌ نه‌ جنوبي‌ و در عين‌ حال‌ وسطي‌ كه‌ در عين‌ بيطرفي‌ با همه‌ اطراف‌ نيز ارتباط‌ دارد .
وسط‌ يعني‌ نقطه‌ يا حّد فاصلي‌ كه‌ از هر سمت‌ و سوئي‌ به‌ يك‌ اندازه‌ باشد، مانند مركز دايره‌ يا محور يك‌ چرخ‌ يا منصّف‌ يك‌ خط‌ كه‌ اطراف‌ اشياء را متعادل‌ نگاه‌ دارد يا عدم‌ تعادل‌ اشياء را بنماياند، مانند نقطه‌ اتّصال‌ شاهين‌
ترازو كه‌ سنجش‌ عادلانه‌ يا نا عادلانه‌ را نشان‌ ميدهد، تا اگر جنسي‌ توزين‌ ميشود كمبودي‌ دارد با آن‌ اضافه‌ كنند و اگر زياد است‌ به‌ كفه وزنه‌ وزنه‌ بيشتري‌ اضافه‌ كنند تا تعادل‌ برقرار گردد و داد و ستد عادلانه‌ انجام‌ شود .
پس‌ يك‌ امّت‌ اسلامي‌ بايد بكوشد تا"مركزيت‌"را در سال‌ جهانيان‌ احراز كند :جَعَلناكم‌ اُمّه‌ً وَسَطاً و پس‌ از احراز نقطه‌ مركزي‌، اعمال‌ و كردار جهانيان‌ را زير نظر بگيرد :لتكونُوا شهداءَعَلَي‌ اَلنّاس‌ و براي‌ اينكه‌ بتواند مركزيت‌ را احراز كند و براي‌ اعمال‌ جهانيان‌ شاهد باشد و بين‌ آنان‌ تعادل‌ ايجاد كند پيغمبر عزيز را الگو و اسوه‌ قرار دهد : وَيَكُون‌ الرَسوُل‌ عليكم‌ شهيداً يعني‌ آنچنانكه‌ پيغمبر اسوه‌ و نمونه و اعمال‌ شما ميباشد شما هم‌ بايد چنين‌ رسالتي‌ را نسبت‌ به‌ مردم‌ جهان‌ بر عهده‌ بگيريد :وَكَذالك‌َ جَعَلناكُم‌ .
با اين‌ بيان‌ هدف‌ و برنامه‌ اي‌ كه‌ خداوند براي‌ ملّت‌ اسلام‌ (دين‌) مشخّص‌ فرموده‌ است‌ شامل‌ دو بخش‌ اساسي‌ ميشود :
1ـ احراز نقطه‌ اعتدال‌ و مركزيت‌ در ميان‌ جهانيان‌ براساس‌ خواست‌ خداوند و مجاهدت‌ براي‌ اجراء و اعمال‌ آن‌ خواسته‌ها.
2ـ انجام‌ رسالت‌ براي‌ ايجاد تعادل‌ در نظامات‌ اجتماعي‌ / مدني‌ جهانيان‌ .
و براي‌ انجام‌ چنين‌ رسالتي‌ پيغمبر عزيز را براي‌ اسوه‌ نمونه‌ قرار داده‌ است‌ و چون‌ چنين‌ است‌ ما بايد بدانيم‌ پيغمبر براي‌ ما چه‌ كرده‌ است‌ تا ما هم‌ براي‌ جهانيان‌ همان‌ گونه‌ كارها را انجام‌ دهيم‌ .
مهمترين‌ كاري‌ كه‌ پيغمبر انجام‌ داد اين‌ بود كه‌ آيات‌ قرآن‌ كريم‌ را از منبع‌ وحي‌ گرفت‌ و به‌ ما ابلاغ‌ نمود و مفاهيم‌ آن‌ را تجزيه‌ و تحليل‌ كرد و هم‌ خود به‌ آنها عمل‌ كرد و هم‌ شيوه‌ عمل‌ كردن‌ را به‌ ما آموخت‌.
پس‌ مهمترين‌ وظيفه‌ ما هم‌ نسبت‌ به‌ جهانيان‌ اين‌ است‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ را از "مهبط‌ وحي‌ " بگيريم‌ و تجزيه‌ و تحليل‌ كنيم‌ و متعادل‌ آن‌ را هم‌ خود عمل‌ كنيم‌ و هم‌ بتدريج‌ به‌ جهانيان‌ بياموزيم‌ تا به‌ اهداف‌ گفتگوي‌ تمدنها برسيم‌ .
براي‌ پيغمبر عزيز ابراهيم‌ خليل‌ مقتدا بود .
دين‌ او را كه‌ بتدريج‌ ناخالصيهائي‌ در آن‌ وارد شده‌ بود مبناي‌ عمل‌ قرار داد ناخالصيهاي‌ آن‌ را زدود و با آيات‌ آسماني‌ سنجيد وزنه‌هاي‌ تقلّبي‌ كفرآميز را از ترازو برداشت‌ و به‌ دور افكند، متاع‌ ناب‌ را كه‌ بتدريج‌ نازل‌ ميشد بر كفه اعمال‌ افزود و به‌ جهانيان‌ عرضه‌ داشت‌ .
پيغمبر عزيز هم‌ اسوه‌ و مقتداي‌ ميباشد و دين‌ اسلام‌ زمينه‌ كار ما است‌. به‌ تبعيّت‌ از او ماهم‌ بايد فرهنگ‌ ديني‌ خود را با قرآن‌ كريم‌ كه‌ ميزان‌ قابل‌ اطمينان‌ است‌ بسنجيم‌، نا خالصيها را غربال‌ كنيم‌ و بدور افكنيم‌ و آنچه‌ را نخبه‌ و ناب‌ مي‌يابيم‌ با يافته‌هاي‌ جديدي‌ كه‌ با تدابير و تحقيقات‌ عميق‌ در قرآن‌ كريم‌ بد ست‌ مي‌آوريم‌ بر هم‌ افزائيم‌ و هم‌ خود دقيقاً عمل‌ كنيم‌ و هم‌ به‌ جهانيان‌ عرضه‌ نمائيم‌.
از صراحت‌ متعادل‌ نبايد رنجيد. تخطئه‌ فرهنگ‌ ديني‌ در بين‌ نيست‌ كه‌ قصد قصد اصلاح‌ است‌: ان‌ اُريدُ اَلا الصلاح‌ ما اَستَطعت‌ُ.... بايد بپذيريم‌ كه‌ ما هم‌ اكنون‌ از آنچه‌ خواست‌ خداوند است‌ بسيار بدور افتاده‌ايم‌، يعني‌ مركز و محور مجتمعات‌ جهاني‌ نيستيم‌. بخواست‌ خداوند آنگونه‌ كه‌ بايد و شايد، عمل‌ نكرده‌ايم‌ و مقام‌ امّت‌ وسط‌ بودن‌ را از دست‌ داده‌ايم‌ بايد نقد را به‌ محك‌ بزنيم‌ تا نا خالصيها مشخّص‌ گردد!   صفحه بعد>> 

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه