SHAMAMEH.ORG

توسعه سیاسی 2

آيا فطرت‌ بشر كه‌ بايد نظامات‌ اجتماعي‌ براساس‌ آن‌ تنظيم‌ شود از جسم‌ و روح‌ توأماً مفطور شده‌ است‌؟ و اگر چنين‌ است‌، آيا براي‌ انسانها اهمّيت‌ جسم‌ بيشتر است‌ يا اهميّت‌ روح‌ و يا براي‌ تعادل‌ وجود انسانها اهميّت‌ هر دو به‌ يك‌ اندازه‌ است‌. بهترين‌ رهنمودها براي‌ توسعه‌، بخصوص‌ براي‌ ما كه‌ نظام‌ اجتماعي‌ / مدني‌ خود را براساس‌ دين‌ اسلام‌ پايه‌ گذاري‌ كرده‌ و در صدد توسعه‌ آن‌ هستيم‌ آ نهايي‌ هستند كه‌ در كلام‌ خدا بيان‌ شده‌اند: فطرَت‌ اللهاَلّتي‌ فَطَرَالناس‌ عَلَيها -
بعضي‌ گمان‌ ميكنند كه‌ اگر هر چه‌ بيشتر ماديگراي‌ را تقبيح‌ و معنوي‌ گرايي‌ را تبليغ‌ و تشويق‌ نمايند كاري‌ درست‌ انجام‌ داده‌اند. در مثل‌ مذكور اينقبيل‌ اشخاص‌ به‌ كسي‌ كه‌ در وسط‌ خط‌ قرار دارد فشار مي‌آورند كه‌ وسط‌ را رها كند و به‌ سمت‌ راست‌ برود تا به‌ توسعه‌ يافتگي‌ معنوي‌ نائل‌ شود !
بعضي‌ ديگر نظامات‌ ماديگرا را براي‌ اجتماع‌ خود توصيه‌ مينمايند و آنها را مظهر توسعه‌ ميدانند .اينان‌ كسي‌ يا كساني‌ را كه‌ در وسط‌ خط‌ قرار دارند تشويق‌ ميكنند كه‌ به‌ سمت‌ چپ‌ متمايل‌ شوند تا به‌ توسعه‌ يافتگي‌ نائل‌ شوند!
امّا درخت‌ زيتون‌ خدا (كه‌ مظهر صلح‌ و آرامش‌ بين‌ متنازعان‌ است‌) كه‌ ريشه‌ در حّد «وسط‌» دارد: لا شَرقيّه‌َ و لا غربيّه‌ و روغن‌ خود اشتعال‌ آن‌ آسمانها و زمين‌ را روشن‌ ميكند و نور بر روي‌ نور ميتابد و بندگان‌ خداوند را كه‌ بخواهند هدايت‌ ميكنند . كلام‌ خداوند است‌ يَهدي‌ الله لنوره‌ من‌َ يشاءُ وَيَضرب‌ُ الاَمثال‌َ "للّناس‌" ... در آيه‌ (2930) دين‌ حقيقت‌گرا و پايه‌دار ديني‌ تعريف‌ شده‌ است‌ كه‌ با ناموس‌ خلقت‌ هماهنگ‌ باشد و "ناس‌" را هم‌ الگو و نمونه‌اي‌ از نواميس‌ خلقت‌ معرّفي‌ كرده‌ است‌ :فَطَر الناس‌ عَلَيها، بنابر اين‌ هر نظامي‌ كه‌ با نواميس‌ خلقت‌ و فطرت‌ انسانها (ناس‌) هماهنگ‌ نباشد پايدار نخواهد بود.
بنابر اين‌ نظام‌ بايد بر اساس‌ مقتضيات‌ وجود مردم‌ پايه‌ گزاري‌ گردد و در همين‌ زمينه‌ هم‌ توسعه‌ داده‌ شود .
پس‌ در امر توسعه‌، بايد مقتضيات‌ فطري‌ مردم‌ را شناخت‌ و لذا مردم‌شناسي‌ در درجه‌ اول‌ اهميّت‌ قرار ميگيرد .
براي‌ مردم‌شناسي‌ هم‌ دقيق‌ترين‌ تعريفها را همان‌ كسي‌ ميكند كه‌ آنانرا آفريده‌ است‌ و هر كس‌ از طريق‌ ديگر بخواهد هر تعريفي‌ از يك‌ نظام‌ توسعه‌ يافته‌ و روشهاي‌ صحيح‌ توسيعي‌ بدست‌ آورد و افراد تحت‌ پوشش‌ آن‌ نظام‌ را بشناسد و براي‌ آنان‌ برنامه‌ ريزي‌ و سياستگزاري‌ توسيعي‌ بنمايد يا موفق‌ نخواهد شد يا حدّاقل‌ّ كارش‌ ناقص‌ خواهد بود امّا آنچه‌ مسّلم‌ است‌ اينست‌ كه‌ چنين‌ نظامي‌ و سياستگزاريي‌ يك‌ نظام‌ و سياستگزاري‌ اسلامي‌ راستين‌ نخواهد بود !
آنچه‌ مسّلم‌ است‌ ما ممنوعيتي‌ از اين‌ نداريم‌ كه‌ از نظامات‌ پسنديده‌ و سياستگزاريهاي‌ تجربه‌ شده‌ كه‌ ارزش‌ عقلاني‌ آنها باثبات‌ رسيده‌ است‌، از ديگران‌ پيروي‌ كنيم‌، و در نظام‌ اسلامي‌ خود بكار بگيريم‌: به‌ بينيم‌ آنها چگونه‌ حزب‌ و تشكيلات‌ بوجود آورده‌ چگونه‌ نظامهاي‌ خود را شورايي‌ كردند، چگونه‌ علوم‌ و صنايع‌ و تمدّن‌ خود را توسعه‌ دادند - امّا همينگونه‌ تقليدهاو پيروي‌ هاست‌ كه‌ باعث‌ فراموش‌ كردن‌ خويشتن‌ خويش‌ و توانائيها و استعدادها و خلاقيّتها ميشود و موجب‌ مقلد شدن‌، مونتاژ كاري‌ و يا حداكثر شبيه‌ سازي‌ در ابعاد مختلف‌ ميشود .
خداوند ما را به‌ عنوان‌ مسلمان‌ "وسط‌" و نمونه‌ و اسوه‌ براي‌ ديگران‌ خواسته‌ است‌ لتَكونُوا شهداءَ علي‌ الناس‌ واين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ اگر ما بشيوه‌ و بر اساس‌ سياستگزاريهاي‌ ديگران‌ برنامه‌ ريزي‌ كنيم‌ و آنها را اسوه‌ و الگوي‌ خود قرار دهيم‌ به‌ اين‌ معني‌ است‌ كه‌ 180 درجه‌ چرخيده‌ و پشت‌ بر خواست‌ خدا و رو به‌ راهنمائي‌ ديگران‌ كرده‌ايم‌! اين‌ با راه‌ پيمودن‌ در صراط‌ مستقيم‌ و نزديك‌ و نزديكتر شدن‌ به‌ اهدافي‌ كه‌ خداوند مشخص‌ فرموده‌ است‌ چه‌ وجه‌ تشابهي‌ دارد ؟
براحتي‌ ميتوان‌ نظامات‌، مكاتيب‌، احزاب‌ و تشكلات‌ ،فلسفه‌ها، طرحها و برنامه‌ها و خط‌ مشيهاي‌ ديگرانرا بررسي‌ و پژوهش‌ كرد و ابزار كار قرار داد يا تركيبي‌ ازآنها فراهم‌ آورد و با آن‌ اساس‌ توسعه‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ را بنياد نهاد چون‌ آنها در اين‌ مورد فراوان‌ كار كرده‌اند - و متقابلاً در شرايط‌ موجود مشكل‌ بنظر ميرسد كه‌ بتوان‌ از رهنمودهاي‌ قرآن‌ كريم‌ و سنّت‌ نبوي‌ طرحي‌ و برنامه‌اي‌ متناسب‌ با شرايط‌ و مقتضيات‌ زمان‌ فراهم‌ آورد كه‌ نيازهاي‌ توسيعي‌ فراگير نظام‌ مدني‌ ما را همگام‌ با قله‌ برق‌ آساي‌ تمدن‌ قرن‌ حاضر پاسخگو باشند. زيرا ما در اين‌ مورد كاري‌ در خور ارائه‌ انجام‌ نداده‌ايم‌!
امّا سخن‌ بر سر اينست‌ كه‌ ما تا كجا بايد ريزه‌ خوار خوان‌ ديگران‌ باشيم‌ ؟
تا كي‌ بايد رهنمودهاي‌ كلام‌ خداوند را بي‌ اهميّت‌ و نا كارآ تلقي‌ كنيم‌ ؟
چرا ايمان‌ نداريم‌ وقتي‌ كه‌ خداوند ميفرمايد:... وَنَزّلناعَلَيك‌َ الكتاب‌ تبياناً لكُل‌ّ شي‌ء....:و ما اين‌ كتاب‌ را برتو نازل‌ كرديم‌ كه‌ بيان‌ گر همه‌ چيز باشد....(9116) واقعاً ميتوان‌ براي‌ همه‌ چيز از قرآن‌ كريم‌ راهيابي‌ كرد؟
نگارنده‌ قبلاً مقاله‌اي‌ با عنوان‌ "فرهنگ‌ سياسي‌، مشاركت‌ سياسي‌ و تخرّب‌ در ايران‌ اسلامي‌ " تنظيم‌ و تقديم‌ نموده‌ است‌ كه‌ مراجعه‌ به‌ آن‌ براي‌ اين‌ مقال‌ نيز مفيد ميباشد .
دين‌ اسلام‌ يك‌ نظام‌ موضوعه‌ الهي‌ است‌ كه‌ بر خلاف‌ نظامات‌ دست‌ آورده‌ بشر كه‌ تك‌ بعدي‌ و سريع‌ الانهدام‌ هستند يك‌ نظام‌ بسيار بعدي‌ و دير پا (ذالك‌َالدّين‌ُ القيّم‌) و بطور حيرت‌ انگيزي‌ متكامل‌ و ناظر و نظام‌ بخش‌ امور مسلمانان‌ جهان‌ ميباشد و نيز بر خلاف‌ نظر سهل‌ انگاراني‌ كه‌ ناتوان‌ از پاسخگوئي‌ به‌ مسائل‌ مردم‌ هستند. ديني‌ است‌ فوق‌ علمي‌ و حقيقتاً بيانگر همه‌ چيز، و چرا چنين‌ نباشد كه‌ اين‌ سخن‌ خداست‌ و خداي‌ سخنان‌ است‌ :وَكَلمه‌ُالله هي‌َالعُليا.
امّا ما بايد روابط‌ كلمات‌ را بشناسيم‌ و مفاهيم‌ لغات‌ و آيات‌ را از تعاريف‌ خود قرآن‌ بدست‌ آوريم‌ زيرا با واژه‌ها و مفاهيم‌ قراردادي‌ انسانها نميتوان‌ مفاهيم‌ واقعي‌ كلمات‌ قرآن‌ را شناخت‌ چون‌ همانگونه‌ كه‌ قرآن‌ " تَبياناًلكُل‌َّ شي‌ء" است‌ بيانگر مفاهيم‌ خويش‌ هم‌ هست‌ و هيچكس‌ با هيچ‌ فرهنگ‌ نامه‌ و واژه‌ نامه‌اي‌ نميتواند مانند خود كلمات‌ و آيات‌ قرآن‌ به‌ ترجمه‌ و تفسير آن‌ بپردازد و معاني‌ و مفاهيم‌ مورد نظر رابدست‌ آورد. و چون‌ چنين‌ است‌ براي‌ كسي‌ باور كردني‌ نيست‌ كه‌ ميتوان‌ مثلاًبراي‌ سياستگزاري‌ يك‌ نظام‌ توسيعي‌ كلان‌ جهت‌ امور مسلمانان‌ جهان‌، و حتّي‌ كل‌ّ جهانيان‌، از قرآن‌ راهنمائي‌ خواست‌ .   صفحه بعد>> 

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه