SHAMAMEH.ORG

فرهنگ،تمدن،دین و ارتباط متقابل آنها

در مقدمّه‌ تعاريفي‌ مختصر از واژگان‌ فرهنگ‌، تمدن‌ و دين‌ عرضه‌ ميداريم‌ تا بيان‌ روابط‌ آنها آسانتر شود.
1ـ فرهنگ‌ منش‌ و شخصيّت‌ يك‌ فرد و يا يك‌ اجتماع‌ است‌ و معمولاً بطور موروثي‌، تجربي‌، تعاليم‌ و روابط‌ اجتماعي‌ شكل‌ ميگيرد و داراي‌ حدّاقل‌ّ دو بعد مادي‌ و معنوي‌ ميباشد.
2ـ تمدّن‌ دو مفهوم‌ دارد. يكي‌ مفهوم‌ اصطلاحي‌ و متداول‌ زمان‌ و ديگري‌ مفهوم‌ واژگاني‌ و ريشه‌اي‌ آن‌ .
تمدّن‌ در مفهوم‌ اصطلاحي‌ متداول‌ زمان‌، يعني‌ شهر نشيني‌ در زبان‌ فارسي‌ حضارت‌ در لغت‌ عرب‌ و سيويليزاسيون‌ در زبان‌ غربي‌ است‌، و آن‌ بمعني‌ همزيستي‌ پويا و توسعه‌ طلب‌ در مجتمعات‌ مسكوني‌ بزرگ‌ تحت‌ نظام‌ و قوانين‌ موضوعه‌ بشر، با تحمّل‌ عقايد و اخلاقيات‌ مختلف‌، و با اهداف‌ حد اكثر بهره‌گيري‌ از امكانات‌ طبيعي‌ با بكارگيري‌ علوم‌ و فنون‌ و صنايع‌ ميباشد و خلاصتاً همكاري‌ و همياري‌ تلاشگرانه‌ براي‌ بهينه‌ زيستن‌ است‌، امّا تك‌ بعدي‌ ميباشد .
امّا، تمّدن‌ در مفهوم‌ واژگاني‌ آن‌، بمعني‌ وابستگي‌ به‌«مدينه‌» است‌ و مدينه‌ مؤ نث‌ كلمه مدين‌ است‌ كه‌ اسم‌ مكان‌ از واژه دين‌ ميباشد - و لذا تمدّن‌ يعني‌ وابستگي‌ به‌ يك‌ جامعه بزرگ‌ شهر نشين‌ كه‌ نظامات‌ اجتماعي‌ آن‌ اساساً بر پايه «دين‌» استوار ميباشد. در تمدّن‌ (شهر نشيني‌ دين‌ مدارانه‌) انسان‌ متديّن‌ نيز از طرف‌ خداوند مكلّف‌ به‌ قانون‌ گذاري‌ براي‌ امور خود ميباشد .
اگر ما بخواهيم‌ معادلي‌ براي‌ كلمه مدينه‌ در فرهنگ‌ غربي‌ پيدا كنيم‌ جمله‌ هاي‌CITY OF GOD ياHeaveneY CITY تا حدودي‌ بيانگر مفهوم‌ ميباشند، و كلمه تئو كراسي‌، منهاي‌ جنبه‌هاي‌ منفي‌ آن‌، تقريباً مثال‌ كلمه تمدّن‌ است‌ .
در يك‌ نظام‌ مدنيّت‌ به‌ مفهوم‌ واقعي‌ كلمه آن‌، اگر تعهّد و التزام‌ مراعات‌ گردد، هدف‌ بهره‌ مندي‌ تام‌ و تمام‌ از امكانات‌ طبيعي‌ و معنوي‌ محيط‌ كه‌ شامل‌ زمين‌ و آسمان‌ است‌ - خواهد بود و در عين‌ برخوردار شدن‌ از نعمات‌ اين‌ جهان‌ ذخاير و تداركات‌ لازم‌ براي‌ رستگاري‌ در سراي‌ ديگر تحت‌ يك‌ سلسله‌ نظامات‌ و قوانين‌ موضوعه الهي‌ انساني‌ فراهم‌ ميگردد.
با اين‌ بيان‌ خلاصتاً تمدّن‌ يعني‌ يك‌ جامعه بزرگ‌ شهرنشين‌ و توسعه‌ يافته‌ و در عين‌ حال‌ تلاشگر و پويا با يك‌ فرهنگ‌ ديني‌ و بسيار بُعدي‌ ميباشد .
3- دين‌ عبارت‌ است‌ از يك‌ نظام‌ موضوعه‌ الهي‌ شامل‌ رهنمودهاي‌ عقيدتي‌ / عبادتي‌ / سياسي‌ / اجتماعي‌/ اخلاقي‌و شرايع‌ و قوانين‌ مدني‌ كه‌ ضمن‌ آياتي‌ از آسمان‌ نازل‌ گرديده‌ تا بشريت‌ را به‌ انسانيت‌ و انسانيت‌ را به‌ درجه "آدميت‌" برساند تا در اين‌ جهان‌ با سعادت‌ و عزّت‌ زيست‌ كنند و در سراي‌ ديگر به‌ لقاءالله به‌ پيوندند.
براي‌ اينكه‌ بتوانيم‌ نقش‌ دولت‌ را در توسعه فرهنگي‌ مشخص‌ نمائيم‌ نخست‌ بايد عوامل‌ مؤثر در ايجاد فرهنگ‌ را بشناسيم‌ و جنبه‌هاي‌ ضعف‌ و قوّت‌ فرهنگ‌ را مشخص‌ نمائيم‌ تا برنامه‌ ريزي‌ براي‌ برطرف‌ كردن‌ ضعفها و توسعه قوتها ميّسر گردد .
در صدر مقال‌ بيان‌ كرديم‌ كه‌ فرهنگ‌ از صفات‌ موروثي‌، امور تجربي‌، تعاليم‌ (ديني‌ و غير ديني‌ )و روابط‌ اجتماعي‌ شكل‌ ميگيرد و اين‌ خصوصيّات‌ عموماً در اجتماعات‌ ،اعّم‌ از اجتماعات‌ ديني‌ يا اجتماعات‌ مدني‌ در مفهوم‌ مصطلح‌ آن‌ متمركز ميباشد.
در بحث‌ ما اجتماعات‌ نيز تابع‌ همان‌ عواملي‌ هستند كه‌ افراد ميباشند، بنابراين‌ اجتماعات‌ نيز" موجوداتي‌ " زنده‌ ،پويا و تغييرپذير و متاءثر از صفات‌ موروثي‌ و تجارب‌ و تعاليم‌ و امور و فنون‌ و صنايع‌ و روابط‌ اجتماعي‌ ميباشند .
براي‌ نمونه‌ يكي‌ از شاخصه‌هاي‌ فرهنگ‌ موروثي‌ زبان‌ است‌ كه‌ هم‌ به‌ لحاظ‌ واژگاني‌ و گويش‌ و هم‌ به‌ لحاظ‌ آوائي‌ و تكيه‌ كلام‌ و هم‌ به‌ لحاظ‌ دخالت‌ ظرائف‌ ادبي‌ و ضرب‌ المثلها و اشتقاقها - ازمادر و پدر و خانواده‌ به‌ ارث‌ ميرسد، چنانكه‌ آهنگ‌ كلام‌ عرب‌ از حلق‌ و كام‌ و زبان‌ و دندان‌ شكل‌ ميگيرد ،آهنگ‌ كلام‌ فرانسويها از خيشوم‌ وبيني‌ و كام‌ و زبان‌ و دندان‌، و كلام‌ انگليسها از كام‌ و زبان‌ و دندان‌ و....و همينگونه‌ است‌ حركات‌ مخصوص‌ در راه‌ رفتن‌ ،نشت‌ و برخاست‌ و ايماءو اشاره‌ و نحو غذا خوردن‌....كه‌ ممكن‌ است‌ بعضاًتا پايان‌ زندگي‌ بروز و ظهور داشته‌ باشند. امّا بسياري‌ از صفات‌ موروثي‌ بتدريج‌ در ظرف‌ اجتماع‌ به‌ تبعيّت‌ اصلاح‌ و تكميل‌ ميگردد يا تغيير پيدا ميكند .
صفات‌ معنوي‌ مانند دين‌، هنر، خشونت‌، ملاطفت‌، سخاوت‌، ذكاوت‌ و.... نيز فطرتاًمتأثر از ميراث‌ است‌ امّا در ظرف‌ اجتماع‌ دست‌ خوش‌ تغيير قرار ميگيرند و متكامل‌ ميشوند و يا احياناً به‌ ضعف‌ ميگرانيد.   صفحه بعد>>

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه