نویسنده جعفر ناظم رعایا-1/3/98
در خصوصوص نظرات جناب آیتالله هادوی تهرانی ودیگران مربوط به مهجوریت قرآن کریم موارد ذیل را عرضه مینماید چناب منتجب نیا نیز علت مهجوریت را پرداختن به بیش از حد به ظاهریا جسم قران (قرائت)و کمتوجهی به روح قرآن دانسته آند در حالی که جناب هادوی تهرانی علت نا ا گاهی مسلمانان به خصوص ایرانیان راعدم تسلط به زبان عربی دانسته و تعلیم زبان عربی را ضرورت درجه اول برای فهم مفاهیم قرآن کریم معرفی نموده اند و با مقداری اغماض میتوان گفت که هر دو نظر مکمل یکدیگر میباشند اما متأسفانه هیچ کدام و حتی متفقاً نیز وافی به مقصود نیستند(هر چند ضرورت هم دارند)زیر ا اگر چنین بود باید عرب زبانها به خصوص آهالی عربستان که خاستگاه اسلام عزیز است و زبان آنها عربی اصیل است بهاضافه ساحلنشینان پیرامون جزیره العرب و نیز کشورهای اسلامی آفریقا و سواحل مدیترانه که زبان اصلی آنان با سابقهای طولانی هم عربی است به خوبی بر فهم رهنمودهای اصیل قرآن کریم مسلط نیستند تا از هدایتهای اصولی آن برخوردار باشند. درصورتیکه چنین نیست و بر مسلمانان غیر عرب مانند ایران و سایر ملیتهای منطقهای وغیرمنطقهای مزیت مدنیتی که حاصل از تعالیم دینی و روحانی باشد ندارند که به جای خود حتی میتوان گفت که کمتر هم برخوردار میباشند. این کاملاً درست است که قرآن به زبانهای عربی نازل شده و این افتخار نصیب آنها شده است اما در حقیقت این افتخار به حضرت محمد صلیالله علیهوآله تفویض شده تا به تمام مردم دنیا ابلاغ گردد که چنین شده است و بهتر هم استقبال کردهاند باید قبول کرد که در قرآن هم در مواردی کرارا به زبان عربی بودن قرآن تصریح شده در حالی که مقید به مبین بودن آن هم هست و مبین و مفید بودن آنرا عربها باید عملی میکردند که نکرده ان و لذا چون خداوند بر همه چیز آگاه است ٬مبین بودن آن را هم بر عهده خود قرآن قرار داده است چنان که فرموده است و نزلناعلیک الکتاب تبیانا لکل شی وهدی وچون خود قرآن هم یک چیز است و خودش نیز تبیان است و چون چنین است همزمان بااینکه باید به فراگیری زبان عربی پرداخت باید به فهم زبان قرآن نیز پرداخت حتی عربها هم این نکته مهم را باید رعایت کنند واگر نکنند هیچگاه هم نخواهند و نتوانند فهمید! چه رسد به عجمها! نیز بصراحت باید گفت که حتی مفسران معروف هم –اعم از عرب یا عجم آنچه ارایه کرده اند در واقع عمدتا ترجمه هایی هستند مفصل در برابر ترجمه های زیر نویسی ولذا نتوانسته اند مفاهیم مورد خواست خداوندوجذاب وکار ساز قرآن کریم برای بندگان را فراخور مقتضیات فطری مسلمانان از رهنمودهای قرآ ن استنباط وتفسیر کنند تا بتدریج متناسب با بلوغ وتکامل طبیعی مسلمانان به وسیله مبلغان تعلیم یافته به مردم برسد و یاخود مردم با استعداد تتبع و تحقیق کنند و مدنیت جهان اسلام را در شکل و رنگی خدایی بنیاد نهند وتوسعه دهند و خود مسلمانان آنسان میشدند که خدا خواسته ودر قران کریم الگو وماکت آن را ارایه ووجوب سازماندهی آن را بصراحت اعلام فرموده است :آیه 30 از سوره 30 :فاقم وجهک للدین حنیف فطرت الله اللتی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذالک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون .وایات و جملات بسیار دیگر –یعنی کل قرآن که هر یک از آیات آن ضمن ارایه وتبیین قوانین ومعا ریف مستقل ومشترک با تمام آیات دیگر مفسر ومکمل آیه مذکور میباشند ودر چنین صورت است که مدنیت جهان اسلام خواهد توانست در مقابل کفر جهانی قامت بر افرازد و مفهوم -و کلمةالله هی العلیا قابل لمس و ادراک سازد .در این خصوص احتیاج به گفتار ونوشتار بیشتر و مفصلتری هست که در این مجال نمیگنجد.