SHAMAMEH.ORG

فرعون‌ و اشاراتي‌ در تأويل‌ رؤياي‌ او

براي‌ بهين‌ نقل‌ اين‌ داستان‌يكي‌ نكته‌ بايد نمايم‌ بيان
كه‌ يك‌ قرن‌، در روزگاران‌ پيش‌ز سي‌ سال‌ شمسي‌ نبود است‌ بيش‌
بسي‌ حوزه‌ها بوده‌ هر هفت‌ سال‌هوا بيش‌ و كم‌ رو به‌ تغيير حال‌
به‌ عهد كهن‌ بوده‌ از اين‌ قبيل‌به‌ هر هفته‌ اوضاع‌ درياي‌ نيل‌
بدينسان‌ كه‌ يك‌ دوره هفت‌ سال‌هوا بوده‌ در حالت‌ اعتدال‌
به‌ دور دگر، بوده‌ بارندگي‌ مداوم‌ به‌ حال‌ فزايندگي‌
سپس‌ بوده‌ دور دگر خشكسال‌وز آن‌ خلق‌ در قحط‌ و رنج‌ و ملال‌
بر اين‌ نظم‌، مردم‌ نظر كي‌ كنندبه‌ غفلت‌ بسا عمر خود طي‌ كنند
هم‌ اكنون‌ كه‌ دوران‌ دانش‌ بوداز اين‌ نظم‌ آيا كس‌ آگه‌ شود؟
كه‌ اين‌ دوره‌ها را نمايد حساب‌چه‌ دوراست‌ خشك‌ و چه‌ دوراست‌آب‌؟
به‌ هر دوره‌ برنامه‌ ريزي‌ كندبه‌ دانش‌، طبيعت‌ ستيزي‌ كند
نمايد نظام‌ طبيعت‌ مهار خلافت‌ نمايد ز پروردگار؟
به‌ هر حال‌، در روزگار قديم‌ز قحطي‌ شه‌ مصريان‌ داشت‌ بيم‌
همي‌كرده‌ در ذهن‌ خود جستجو كه‌ با تنگنا چون‌ شود روبرو
از اين‌ روي‌ از انديشه‌ها بازتاب‌چو گاوان‌ و آن‌ خوشه‌ها شد به‌ خواب‌
ز تأويل‌، چون‌ يوسف‌ آگاه‌ بودره‌ كارها را به‌ سلطان‌ نمود
چه‌، دانست‌ احوال‌ مصر است‌ چون‌وز آن‌ تنگنا چون‌ توان‌ شد برون‌
چرا شاه‌ ديد است‌ آن‌ خواب‌ راچه‌ رهبر ضروريست‌ رهياب‌ را
ز درباريان‌ چون‌ اميدي‌ نبود خود آن‌ كار سنگين‌ تقبل‌ نمود
چو بد مشكلات‌ عمومي‌ ميان‌ ببايست‌ كوشيد در حل‌ّ آن‌
چه‌ آنان‌ كه‌ در نعمتند و رفاه‌نگيرند درمانده‌ را در پناه‌
چه‌ آن‌ كس‌ كه‌ بر خود نپوشيده‌ رخت‌كجا مي‌تواند كند كار سخت‌
نديدي‌ كه‌ آن‌ مردم‌ بخت‌ دار به‌ خدمت‌ در آرند يك‌ رخت‌ دار
مگر تا به‌ دستش‌ كشد آستين‌ بپوشد بر او رخت‌ ابريشمين‌
ولي‌ دستها گر بود پينه‌ داربه‌ هنگام‌ سختي‌ بيايد بكار
رخ‌ سايه‌ پرورده‌ در آفتاب‌اگر شد، همان‌ لحظه‌ گردد كباب‌
خردمند كوشا به‌ دربار به‌ در اصطبل‌ها گاو پروار به‌
زمين‌ كي‌ زند شخم‌ خيش‌ دروغ‌به‌ مسلخ‌ ببر گاو ناديده‌ يوغ‌
نديدي‌ كه‌ چون‌ شاه‌ آن‌ خواب‌ گفت‌نيامد به‌ گوشش‌ مگر حرف‌ مفت‌
همان‌ شيرهاي‌ سلاسل‌ گسل‌ بماندند همچون‌ حماران‌ به‌ گل‌!
نمايشگه‌ دانش‌ و عقل‌ و هوش‌چو يك‌ دير بي‌راهبان‌ شد خموش‌
همان‌ كاو ز تهمت‌ به‌ زنجير شدبه‌ حكمت‌، به‌ زحمت‌، جهانگير شد
ز قحطي‌ رهانيد يك‌ ملك‌ را به‌ ساحل‌ رسانيد آن‌ فلك‌ را
ز حكمت‌ به‌ شاهان‌ گيتي‌ نمود كه‌ چون‌ مي‌شود مملكت‌ دار بود
ببايد كه‌ توليد گيرد رواج‌ سپس‌ از مولد بگيرند باج‌
ز تدبير افزون‌ در اين‌ داستان‌شود نكته‌هاي‌ فراوان‌ عيان‌
كه‌ گفتيم‌ از آنها در اشعار پيش‌به‌ تفصيل‌ از اقتباسات‌ خويش‌
كه‌ چون‌ دم‌ ز گفتار قرآن‌ زنم‌روا نيست‌ دانسته‌ كتمان‌ كنم‌
چه‌، تصريح‌ فرموده‌ او در كتاب‌كه‌ كتمان‌ دانش‌ بود ناصواب‌
- س‌. 2، آ. 74
از آيات‌، كتمان‌ دانش‌ مكن‌ ز كتمان‌، شكم‌ را پر آتش‌ مكن‌
كه‌ هر كس‌ بدانست‌ اما نگفت‌در انباره سينه‌ آتش‌ نهفت‌
به‌ خاموش‌ از حق‌، خداوند نيزنگويد سخن‌، هيچ‌ در رستخيز!
به‌ بازار، دين‌ را چو كالا بَرَدهدايت‌ فروشد ضلالت‌ خرد
دهد مغفرت‌ را، بگيرد عذاب‌در آتش‌ چگون‌ دارد او صبر و تاب‌
بلي‌، ما نكرديم‌ كتمان‌ حق‌ نموديم‌ اظهار در هر ورق‌
اگر يار ما بود پروردگاراز اين‌ بعد هم‌ مي‌كنيم‌ آشكار
ز قولي‌ كه‌ در كار فرعون‌ بودبگويم‌ كه‌ احوال‌ او چون‌ بود
همو بوده‌ شاهي‌ عدالت‌ مداردر انديشه مردم‌ روزگار
چه‌، پيداست‌ از ديدن‌ خواب‌ اوكه‌ تدبير ملك‌ است‌ و اسباب‌ او
كه‌ از خشكسالي‌ دوران‌ پيش‌بسي‌ بوده‌ افكار و حالش‌ پريش‌
همو داشت‌ از آبسالي‌ خبركه‌ ديده‌ است‌ آن‌ خوشه‌ها سبز و تر
كسي‌ گر ز آب‌ و علف‌ آگه‌ است‌بداند كه‌ حيوان‌ چرا فربه‌ است‌
وگر آب‌ و آذوقه‌ كمتر بود از آن‌، جانور كم‌ و لاغر بود
چنين‌ دوره‌ها مي‌دهد انعكاس‌در انديشه‌ نخبگاني‌ ز ناس‌
مگر تا وسايل‌ كند جستجوكه‌ با تنگناها شود رو برو
كسي‌ كز فراخي‌ نشد بهره‌وربه‌ سختي‌ برد جان‌ ز تنگي‌ به‌ در
نشان‌ مي‌دهد حال‌ فرعون‌ و خواب‌كه‌ او بوده‌ بر تنگنا راهياب‌
ولي‌ گر نبود اهل‌ تأويل‌ و كارز رؤياي‌ صادق‌ نمي‌بست‌ بار
ز رؤيا و درباريانش‌ چه‌ سود اگر يوسف‌ آگاه‌ و آنجا نبود
كتب‌ را برآور ز خورجين‌ خروز آن‌ حكمت‌ و فضل‌ و دانش‌ ببر
گمانم‌ كه‌ فرعون‌ يكي‌ شاه‌ بودكه‌ از ملت‌ و ملك‌ آگاه‌ بود
وليكن‌ دريغا كه‌ نسپرد كار به‌ شايستگان‌ سياستمدار
بسا اينكه‌ بُد دوره‌، دوران‌ جهل‌نمي‌يافت‌ بر كار حساس‌ اهل‌
خداوند يوسف‌ به‌ آنجا رساندكه‌ فرعون‌ به‌ رؤياي‌ خود در نماند
به‌ كشور به‌ طرزي‌ نوين‌ بُن‌ نهادكشاورزي‌ و شيوه اقتصاد
توجه‌ به‌ فرهنگ‌ و آيين‌ نكرد شروط‌ پذيرفتن‌ دين‌ نكرد
فقط‌ خواست‌ گنجينه‌ و اختيار كه‌ باشد مخيّر در انجام‌ كار
در آنجا كه‌ موضوع‌ مردم‌ بود ببايد همه‌ قيدها گم‌ شود
نبي‌ّ خدا گشت‌ با شاه‌ يار مگر تا فراهم‌ شود خوار و بار!
از اين‌ روي‌ فرعون‌ گران‌ سنگ‌ بودكه‌ با او پيمبر هماهنگ‌ بود

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه