SHAMAMEH.ORG

فصل دوازدهم ـ اصل تفقير

والله هو الغني : تنها خداوند است كه بي‌نياز است، و اين جمله اشاره به اين موضوع دارد كه هر مخلوقي نيازمند است.
پس نيازمندي منحصر به حيوانات و گياهان كه ما آنها را در حال رشد مي‌بينيم نيست، تظاهر اين اصل را ما در تمام اجزاء آفرينش كه به آنها دسترس داريم مشاهده مي‌كنيم، مانند اين كه:
طبق اصل تزويج هر چيزي نياز به زوج دارد، و يا اين كه گياهان و حيوانات كه از تركيبات گوناگون عناصر به وجود آمده و مراحلي را پشت سر گذاشته‌اند نيازمند تغذيه و چيزهاي ديگر هستند.
عناصر بسيط نيازمند بيرون آمدن از حصار تنهايي و هميار شدن با عناصر ديگر هستند، و اين نياز اصطلاحاً ميل تركيبي ناميده مي‌شود، مانند اين كه آهن ميل تركيبي شديد با اكسيژن دارد كه در شرايطي برطرف مي‌شود، و اوّلين قدم را براي ورود به راه تكامل برمي‌دارد. شبه فلزات آنچنان نياز به تركيب شدن با عناصر ديگر را دارند كه در طبيعت كمتر به صورت خالص باقي مي‌‌مانند.
زمين و سيارات و ثوابت، نياز به جاذبه يكديگر دارند و في المجموع نياز به جاذبه عمومي و حركت در مسير كمال: وكلّ في فلك يسبحون : تمام در مدارهايي شناور و در حركت‌اند. ما اگر به خواهيم نياز و اثرات آن را در هدايت اشياء به سوي كمال تشريح، و براي هر يك نمونه‌اي عرضه بداريم، مثنوي هفتاد من كاغذ شود.
در ذيل اصول ديگر، ما گاهي تعاريفي از ورود عناصر و اشياء به مسير كمال عرضه داشتيم كه براي اين بحث هم مفيد است.
به طور خلاصه مي‌گوئيم كه نياز در وجود عناصر آنقدر شديد است كه آنها را تا پاي مرگ مي‌كشاند. مانند اينكه اكسيژن نياز شديد به تركيب شدن با ئيدروژن را دارد، ولي همين نياز شديد كه اين دو عنصر را به مرحله مرگ مي‌كشاند، باعث به وجود آمدن آب مي‌شود كه مايه حيات است، و مهمترين قدم براي ورود به مراحل عالي حيات، زيرا اگر براي مثال، مغز آدمي را بهترين نمونه يك شيء متكامل بدانيم كليه حجم آن را عمدتاً آب، و نيز عناصر ديگر تشكيل مي‌دهند كه مراحلي را از مردن‌ها و زنده شدن‌ها در اشكال گوناگون طي كرده‌اند تا اكنون در قدرت دماغي ما توانايي تفكّر پيرامون اصول آفرينش ناشي از اشارات كلام خداوند را فراهم نموده‌اند!
پس نياز، برخلاف تصوّر عامّه بزرگترين نعمت است كه خداوند به آفريدگان خود منجمله انسان تفويض و انعام فرموده است.
نياز انسان را مجبور به فعاليّت براي رفع نياز مي‌كند. فعاليّت‌ها و تكاپوها با موانعي برخورد مي‌كنند كه انسان ناگزير مي‌شود راه رفع آن موانع و دسترسي به مقصود را پيدا كند، و از اين بابت تجاربي حاصل مي‌كند كه تكرار و افزايش آنها زمينه كسب دانش مي‌شود.
از طرفي رفع موانع و توفيق در راه رسيدن به مقصود، لذت موفقيّت را به انسان مي‌چشاند، و كسب لذّت‌ها نيز مشوّق انسان‌ها به فعاليّت بيشتر و كسب تجارب و افزايش به دانسته‌ها مي‌شود ـ در برابر موانع بزرگ، ناگزير از كمك گرفتن ازديگران مي‌گردد، و اين نياز نيز او را در ارتباط با ديگران قرار مي‌دهد و با آنان پيوند مي‌زند.
و مقدّمات زندگي انساني و اجتماعي و تمدنّهاي عظيم را فراهم مي‌كند و ... همين گونه‌اند تمام اجزاء عالم آفرينش:
يك قطعه آهن نياز به جذب اكسيژن دارد ـ در اوّلين امكان با آن تركيب مي‌شود و از انزواي بسيط بودن وارد زندگي اجتماعي مي‌شود ـ با آب و اشياء ديگري تركيب مي‌شود و قابل جذب به گياهان مي‌شود، و وارد مرحلة حيات مي‌گردد، و بتدريج پله‌هاي نردبان كمال را مي‌پيمايد، تا حدّيكه هر حركتي و فعاليّتي را به قصد و نيّت نزديك شدن به خداوند انجام مي‌دهد، يعني آن قطعه فلز بظاهر جامد و خاموش مي‌رسد به مرحلة تفكّر و تعقّل آشكارا، و انجام عمل با قصد و ارادة تقرّب به آفريدگار!
خورشيد هم همين گونه است ـ او مي‌سوزد و به تدريج قسمتي از وجودش به نور و حرارت تبديل مي‌شود و در فضا پراكنده مي‌گردد. قسمتهايي از آن وارد زمين مي‌شود و با حرارت بخشيدن به آن در امر ايجاد حيات و قدرت تعقّل و تدبّر موجودات همكار و شريك مي‌شود ـ اگر ما فرصت داشتيم با دليل قاطع بيان مي‌كرديم كه تمام غلاّت و دانه‌ها و ميوه‌ها و مواد حيواني ديگر كه به مصرف تغذيه و رشد ما مي‌رسند به مقدار زياد از اجزاء جرم خورشيد بهره‌مند شده‌اند؟ اگر خورشيد نبود، و يا بود و در جريان تكامل نبود ما هم نبوديم.
اين چنين است، چون خورشيد هم نيازمند است كه چنين مسيري را به پيمايد، و نيز نيازمند است تا به سوي مقصدي و هدفي كه خداوند برايش مشخّص فرموده است ره بسپارد. 38 تا 40 از سوره 36 : والشّمس تجري لمستقرّ لهاد ذالك تقدير العزيز العليم و القمر قدّرناه منازل حتي عاد كالعرجون القديم ـ لاالشّمس ينبعي لها ان تدرك القمر و لاالليل سابق النهار و كلّ في فلك يسبحون : و خورشيد به سوي قرارگاهي كه دارد روان است، اين تقدير خداوند غالب داناست ـ و براي ماه منازل مقدّر فرموديم تا آن كه به شكل چوب كهنة خوشه خرما برگردد ـ نه آفتاب را مي‌سزد كه ماه را جذب كند و نه شب بروز سبقت مي‌گيرد، و هر يك بر روي مداري شناور و روان‌اند. (توجّه فرماييد كه فرموده است و هر يك روي مداري شناورند، و از جمله آنها شبانه روز هستند كه آنها هم روي مداري شناورند. اين تعريف چه چيزي را مي‌فهماند؟)
آية چنين مي‌فرمايد : فاطرالسّموات و الارض جعل لكم من انفسكم ازواجاً و من الانعام ازواجاً يذروكم فيه ليس كمثله شيء و هو السّميع البصير : (خداوند) پديد آورنده آسمان و زمين است، براي شما از نوع و نژاد خودتان جفت‌هايي آفريد، و از چهارپايان نيز جفت‌هايي داد، (در نظام تزويج كه هر چيزي وجودش بستگي به زوج دارد) شما را افزوني مي‌بخشد، «هيچ چيزي مانند او نيست» و او شنوا و بينا است.
قلب اين آيه جملة «ليس كمثله شيء» است: يعني هيچ چيزي مانند او نيست و يا او جلّ جلاله مانند هيچ چيزي نمي‌باشد و فرازهاي ديگر آيه به شرح زير است.
1ـ فاطر السموات و الارض : پديد آورنده يا ابداع و آغاز كننده آفرينش آسمان‌ها و زمين خداوند است ـ در اين جمله كه آسمان‌ها و زمين را به منزلة يك موجود معرّفي فرموده كه خداوند آن را ابداع نموده و پديد آورده است، با عنايت به جملة ليس كمثله شيء باين معني صراحت دارد كه چون آسمان‌ها و زمين يك پديده‌اي است كه پديد آرندة آن خداوند است و گفتيم كه خداوند مانند چيزي نيست پس خداوند «پديده» نيست و پديد آورنده ندارد.
2ـ جعل لكم من انفسكم ازواجاً : براي شما از نوع و نژاد خودتان زوج‌هايي قرار داد ـ در اين جمله هم بني نوع انسان را «يك چيز» تعريف فرموده است كه در عين يك نوع بودن، نوع آن را بر اساس زوج بودن قرار داده است. (اصل تزويج). كه چون نوع در زوج بودن محققّ مي‌شود و بشرح جملة ليس كمثله شيء : ـ خداوند مانند هيچ چيزي نيست، پس خداوند كه آفريننده انسان‌ها است ماندن انسان‌ها نيست و لذا مخلوق نيست و زوج هم ندارد:
3ـ و من الانعام ازواجاً : و نوع چهارپايان ( و هر موجود ديگري را هم بر اساس داشتن) زوج آفريد ـ كه در اين مورد نيز جملة ليس كمثله شيء تأكيد مي‌كند كه آفريننده مانند آفريدگان نيست لذا زوج ندارد.
4ـ يدرؤكم فيه : شما را به نفسه در نظام داشتن زوج افزايش مي‌دهد و چهار پايانتانرا هم در نظام داشتن زوج (نر و ماده) برايتان افزايش مي‌دهد ـ پس طبق اصل ليس كمثله شيء خداوند كه همسر ندارد و مانند شما و موجودات ديگر هم نيست پس توالد و تناسل ندارد و متعدّد نمي‌شود.
5ـ ليس كمثله شيء : هيچ چيزي مانند او نيست يا او مانند هيچ چيزي نيست. اين جمله مغايرت كلّي آفريننده را با آفرينش و آفريدگان بيان مي‌دارد، بدين معني كه وقتي مي‌فرمايد : والله هو الغني به اين معني است كه چون آفريدگان با خداوند كه آفريننده آنها است فرق دارند و مانند نيستند چون خداوند غنّي و بي‌نياز است پس تمام آفريدگان فقير و نيازمند او هستند (اصل تفقير).
6ـ و هو السميع البصير : و او شنواي بينا مي‌باشد اين جمله شنوائي و بينائي را به طور مطلق به خداوند اختصاص مي‌دهد ‌ـ يعني اگر انسانها و موجودات ديگر شنوايي و بينائي محدودي دارند امّا شنوائي و بينائي خداوند هيچ گونه حدّ و حدودي ندارد. هر صدائي را و نجوائي را از كلّ آفرينش مي‌شنود و هر ذرهّ‌اي از ذرات خلقت را هميشه مي‌بيند و لذا هيچ چيز از شنوايي و بينايي خداوند پوشيده نمي‌باشد.
7‌ـ بر اساس توضيحاتي كه عرضه داشتيم، علاوه بر معني ظاهري، آية مورد بحث بيانگر مفاهيم سوره اخلاص مي‌باشد : قل هو الله احد ـ الله الصّمد ـ لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً احد : بگو خداوند يگانه است ـ بزرگ و برتر و فرمانروا است ـ نه فرزند بوجود مي‌آورد و نه فرزند كسي است ـ و هرگز او را مانند و همسري نيست ـ اگر يك بار ديگر و با توجّه بيشتر توضيحات مذكور ملاحظه گردد يقيناً تصديق مي‌شود كه بطن آيه با سوره اخلاص دقيقاً هم معني و هماهنگ است و اين از جملة معجزات بي‌شمار قرآن مجيد است كه آيات آن همديگر را معني و تفسير مي‌نمايند : و هر آيه‌اي در عين استقلال با آيات ديگر نيز مربوط مي‌باشد.
از آيات ديگري كه دليل اصل تفقير است آيه مي¬باشد: و ان من شيء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم : و هيچ چيزي نيست مگر اين كه گنجينه‌هاي آن نرد ما مي‌باشد و آن را (تدريجاً) نازل نمي‌كنيم مگر به اندازه معيّن. اين آيه اصولاً در تعريف اصل تنزيل صراحت دارد، امّا مانند ساير آيات ديگر قرآن مجيد جامع الجهات است و منجمله بيانگر اصل تفقير و تكامل مي‌باشد. توضيح مطلب اين كه هيچ چيز را خداوند در حدّ كمال، خلق نمي‌فرمايد. مانند اين كه اگر حدّ كمال انسان را در سن چهل و پنجاه سالگي بدانيم، هيچ انساني در چنين حدّ كمالي آفريده نمي‌شود، بلكه در اوّل خلقت، كه آن هم پس از طّي مراحلي و مقدّماتي مي‌باشد، در شكل يك كودك آفريده مي‌شود تا به تدريج از مواهب آفرينش برخوردار شود و مراحلي را طي كند تا روحاً و جسماً تقويت شود و به بلوغ برسد و از رشد جسمي و رواني برخوردار گردد. و بودن در جريان چنين نظام آفرينشي به معني اين است كه پيوسته نيازمند است تا از مواهبي كه از گنجينه‌هاي رحمت خداوند نازل مي‌گردد سهم خود را دريافت نمايد و كامل تر شود، مانند اينكه در طفوليت نيازمند شير و مراقبت مادر و پدر و ديگران است و هر چه رشد بيشتري پيدا كند نيازمندي‌هاي او متنوع‌تر و بيشتر مي‌شود. وقتي راه رفتن را به او بياموزند نيازمند كفش مي‌شود ـ به شش هفت سالگي كه برسد به آموزگار و آموزشگاه نيازمند مي‌شود و هر چه بياموزد مجهولات در برابرش بيشتر مي‌شود. به بلوغ روحي و جسمي كه برسد نياز به همسر و زوج پيدا مي‌كند چون زوج را انتخاب كند نيازمند فرزند مي‌شود و آن گاه كه فرزند پيدا كرد نيازمند درآمد بيشتر براي رفع نيازهايي مي‌شود كه از بابت فرزند دار شدن با آنها مواجه مي‌شود، با يك نظر اجمالي روشن مي‌شود كه تمام انسانها از ابتداي تولد تا آخرين لحظات عمر به همديگر كه آفريدگان خداوند، و براي همديگر به منزله گنجينه‌هاي رحمت خداوند هستند نيازمندند (اصل تفقير) و اين نياز بر كلّ اجزاء جهان آفرينش حاكم است، امّا موجودات در عين اين كه خود نيازمند هستند در عين حال ازگوهرهاي گنجينه‌هاي خداوند هم هستند، مانند اين كه انسان نيازمند خياط براي تهيه تن پوش و نيازمند كفاش براي تهيه پاپوش و ... است و كفّاش و خياط و امثال آنها در عين اين كه خود وسيلة رفع نياز ديگران هستند خود آنها نيز بنوبه خود نيازمند همكاري ديگران مي‌باشند و لذا نيازمندي متقابل است و به همين دليل است كه ما آن را اصل تفقير ناميده‌ايم يعني نيازمندي متقابل. و همين گونه است اصل تزويج كه مثلاً مادّه نيازمند نر است و نر نيازمند ماده و هر دو نيازمند آب و آب نيازمند باد و هوا و نور و حرارت و خورشيد و ... الي غيرالنهايه. پس خداوند نيازمندان را جوري آفريده است كه خود در عين نيازمندي گوهرهاي گنجينه‌هاي خداوند هستند و براي رفع نيازهاي ديگران ارزش‌هاي غيرقابل محاسبه و شرح و بيان دارند.
زمين نيازمند ماه است و ماه نيازمند زمين و مجموعه منظومة شمسي نيازمند همديگر و در عين حال نيازمند مجموعه مجمع الكواكب راه شيري يا به عبارت ديگر كهكشان و كهكشان‌ها و ... كه نه مجال پرداختن به شرح و بيان آنها هست و نه ما دانش كافي براي اين كار را داريم. امّا با اتكّا و ايمان به «اصل توحيد نظام آفرينش» كه بر اساس آيات قرآن كريم قبلاً بياناتي در آن خصوص عرضه داشتيم يقين داريم كه اصل تفقير آن چنانكه بر ما انسان‌ها و كلّ موجودات ديگري كه در منطقه مسكوني ما وجود دارند ـ حاكم است، اين اصل و ساير اصول بر كلّ اجزاء عالم آفرينش حاكم مي‌باشد : ما تري في خلق الرّحمن من تفاوت فارجع البصير هل تري من فطور : در نظام آفرينش خداوند مهربان تفاوتي نخواهي ديد. (اگر ترديد و شك داري) نگاه بر گردان (پياپي تحقيق و تفحّص كن و ببين كه آيا) اختلافاتي و يا شكست و نقصي مي‌بيني؟ (3 ملك)


تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه