استكبار و اثر فردي و اجتماعي آن
«ساصرف عن اياتي الّذين يتكبّرون في الارض بغير الحقّ و ان يروا كلّ آية لا يؤمنوا بها و ان يروا سبيل الرّشد لا يتّخذوه سبيلا ـ و ان يروا سبيل الغيّ يتّخذوه سبيلا ذالك بانّهم كذّبوا باياتنا و كانوا عنها غافلين». (كساني كه به ناروا، در زمين متكبّر (نادان و خود بزرگ بين) مي شوند، رويشان را از حقيقت بيني (آيات خود) برمي گردانيم. آن چنانكه اگر راه كمال را ببينند، آن را به عنوان راه، نپذيرند. ـ و اگر راه سرگرداني و چالش را ببينند، همان را برگزينند. اين علّت آن است كه حقايق و نظامي را (آياتنا) كه ما برقرار كرده ايم، دروغ مي پندارد و از (آثار) آن غافل اند. (146. اعراف) از دقّت در جملة صدر آيه «الّذين يتكبّرون في الارض بغير الحقّ» كساني كه به ناروا در بين بندگان خدا، نازان و خود بزرگ بين مي شوند، معلوم مي شود كه منظور از «سبيل الرّشد»، همان نظام همزيستي مسالمت آميز بين بندگان خداوند است، كه خود بزرگ بيني سبب مي شود تا شخص اين نظام آفرينش را نپذيرد. و گردن ننهد، و در نتيجه، معلوم مي شود كه معني جملة بعد «و ان يروا سبيل الّغي يتّخذوه سبيلا» چنين است: و اگر دسترسي و توانائي بر هم زدن نظام همزيستي مسالمت آميز بين بندگان خداوند را پيدا كنند، اين كار را خواهند كرد. و نظام زندگي مردم را با بزرگ نمايي، آشفته خواهند نمود. و بدين ترتيب، جملة ذيل آية دوم، «ذالك بانّهم كذّبوا باياتنا و كانوا عنها غافلين» چنين مي شود: اين خصلت بر هم زدن نظام زندگي مسالمت آميز مردم، به اين علّت در آنها پديدار مي شود كه اشارات و راهنمائيها را كه در قرآن و دين به آنها نموده ايم دروغ مي دانند. و از آثار مهمّ آنها، در نظام اجتماعي و سير به سوي كمال بي خبر و ناآگاهند. اما در ابتداي آية اوّل، كه فرموده است «ساصرف عن آياتي الّذين يتكبرون» من (خداوند) مردم متكبّر را از اشارات و راهنمائيهاي آيات قرآن روي گردان خواهم كرد، به اين معني است كه نظامي وضع نموده ام كه اشخاص متكبّر، خواه ناخواه، در نتيجة مداومت به اين خوي ناپسند خود بزرگ بيني و فخر فروشي و زورگوئي به مردم، خود به خود، چشمانشان بر حقيقت بسته خواهد شد. و نادرستكاري را پيشة خود مي نمايند. و طريق رشد را از دست مي دهند. و به راه ناصواب، رو مي آورند. نكتة مهمّ ديگري كه نبايد از نظر دور داشت، اين است كه در جملة صدر آية اوّل، در موارد ناحق و ناروا، تكبّر و خود بزرگ بيني را تقبيح فرموده است. «الّذين يتكبّرون في الارض بغير الحقّ» و لذا اين جمله، اشاره به همان معني دارد كه در آية 29 سورة فتح، به صراحت بيان شده است. (محمد () رسول الله و الّذين معه اشدّاء علي الكفاّر رحماء بينهم..». (محمد ـ ـ پيغمبر خدا و كساني كه با او هستند (به او ايمان آورده و همراه او مي باشند) بر كفار سخگيرند. (متكبّرند). در حالي كه در بين خودشان (با مؤمنان) مهربان و نرم خو هستند. از اين قبيل آيات، چنين نتيجه حاصل مي شود كه خوي تكبّر در وجود مؤمن نبايد سركوب شود. و وجود آن ضرورت دارد. امّا بايد كنترل و مهار گردد. و بجا و روا، از آن استفاده شود. يعني بجا و روا، از بيجا و ناروا، باز شناخته شود. براي روشن شدن موضوع مثالي مي آوريم: اجتماع كه متشكل از افراد بسيار است، عيناً مانند يك فرد است، كه از سلولهاي بسيار، شكل گرفته است. اين سلولها كلاًّ لازم هستند. و يك بدن سالم بدني مي باشد كه تمام آن در همكاري و همزيستي، با همديگر وظايف خود را تحت يك نظام حساب شده، انجام مي دهند. به سهم خود غذا دريافت مي دارند. مطابق حقّ خود، توالد و تناسل دارند. و بر اساس وظيفة خود، كار مي كنند. حال اگر يكي از سلولها شروع به تكثير و تغذية بيش از حقّ خود كرد، ناگزير به سهم ديگران تجاوز كرده، و آنها را تحت فشار و زورگوئي قرار داده. و كم كم، به صورت غدة سرطاني در مي آيد - كه براي رشد نارواي خود، به بلعيدن سهم ديگران و حتّي خود سلولها مي پردازد. و با فشار و زور، آنها را از اطراف خود مي راند. و مرتباً به اطراف چنگ مي اندازد. تا جائي كه اگر فرصت يابد، به سر تا سر بدن، ريشه مي دواند. و آن را به نابودي و هلاكت مي كشاند. و سرانجام، خود هم همراه آن نابود و هلاك مي شود. بدن سالم آن است كه بتواند در همان بدو پيدايش، اين سلول متجاوز را به بند بكشد. و مهار كند. تا از خطر آن ايمن بماند. و اگر نتواند آن را مهار كند، بايد دستي از خارج از بدن، آن غده را قطع و به دور افكند. و بدن را نجات دهد. و گرنه، مرگ بدن، و مرگ خود آن متجاوز، اجتناب ناپذير خواهد بود. شخص متكبّر، همان حالت سلول سرطاني را دارد. او مي خواهد كه بزرگ و بزرگتر بشود. و بزرگي نيازهائي دارد. چون امكانات اجتماع بايد عادلانه به افراد برسد، شخص برتري طلب، اشتهايش تيزتر و نيازمنديهايش بيشتر است. كه سهم عادلانه براي رفع نيازهاي او كافي نيست. ناچار به تجاوز به حقوق ديگران مي پردازد. ولي ديگران هم مي خواهند حقّ خود را دريافت كنند.و ناچار مقاومت مي كنند. متجاوز، هم نياز داردو هم زور. لذا به زورگوئي رو مي آورد. و ناچار طرف ضعيف، آسيب مي بيند. و حقّش و همانگونه حقوق ديگران، توسط متكبّر و زورگو، تصاحب مي شود. ضعفا سركوب مي شوند و زورگو بزرگتر. و بزرگتر شدنها، باز هم نياز بيشتر ايجاد مي كند. تا جائي كه ممكن است زورگو، به سر تا سر حقوق اجتماعي كه در آن زيست مي كند تجاوز كند. و باعث انهدام آن بشود. كه در اين صورت، خود او هم هلاك خواهد شد. با توجّه به همين آثار مخرب مردم حريص و متكبّر است، كه خداوند، با نزول آيات و تشريع دين، خواسته است يك نظام معتدل و فراگير براي مجتمعات انساني وضع كند. تا افراد آن جامعه، بتوانند متّفقاً به سوي كمال رهسپار باشند. و افراد حريص و خاطي، نظام اجتماع را آشفته نسازند.
|