مفاهيم دنيا و آخرت و عذاب و عقاب
«و الّذين كذّبوا بلقاء الآخرة حبطت اعمالهم هل يجزون الاّ ماكانوا يعملون». (كساني كه وارد شدن در سراي ديگر را دروغ بشمارند (يا بيايد كارهاي خود را در نظر نگيرند) ، و به عاقبت كار نينديشند، هر عملي كه مي كنند، بيهوده و بي ثمر خواهد بود. آيا جزا و عواقب اعمال آنان، جز نتيجة كار خود آنهاست؟. 145. اعراف) ما شديداً از اين رنج مي بريم كه مفسرّان هر جا كلمّه دنيا و آخرت، در قرآن آمده است، آنها را به اين جهان و آن جهان ترجمه و نقل مي كنند. ذنب و عصيان و غي و ضالالت و.. را و همچنين صواب و ثواب و حسنه و.. را در يك معنا مي آورند. و جزا و كيفر و هر چه از اين قبيل است را، به آن سراي اختصاص مي دهند. و مردم را از سير طبيعي امور، خارج مي كنند. و به مرحلة نهايي حواله مي دهند. و چون آن مرحله هم براي كساني كه واقعاً مؤمن نيستند، قابل درك و لمس نيست، نتيجتاً، آيات آن اثري را كه بايد در برقراري يك نظام خداپسندانه، در يك اجتماع ديني برخوردار شونده از سعادت دارين، داشته باشند نخواهد داشت. براي مثال آية مورد بحث را ملاحظه بفرماييد. در صدر آن مي فرمايد «و الّذين كذّبوا بلقاء الآخرة حبطت اعمالهم» بي هيچ دقّتي و ارئة طريقي، لقاء آخرت را روز جزا يا رستاخيز ترجمه مي كنند. و فقط تكذيب كنندگان را از آن روز، مي ترسانند. در صورتي كه تكذيب كنندگان، مراحل بسياري را در همين جهان، بايد بگذرانند. تا به آن مرحله برسند. و لذا معني (دنيا) فقط اين جهان نيست. كما اينكه معني (آخرت) هم فقط آن جهان نمي باشد. اعمالي كه ما مرتكب مي شويم، اعم از بد و خوب، در همين عرصة دنيا، يك اثر فوري و نزديك دارند. كه (دنيا) است. يك اثر مداوم و متوسط دارند كه (ذنب) و يا (عاقبت) است. و يك اثر نهايي دنيوي دارند كه آن هم (آخرت) است. و پس از همة اينها به مرحلة رستاخيز و حسابرسي مي رسيم. بنابراين، اگر مفسرّ، اين نكات را روشن نكند، نيمي از دين، ضايع مي شود. مثال مي زنيم: خداوند، در آية 31، از سورة اعراف، فرموده است «يا بني آدم.. كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انّه لا يحب المسرفين». (اي مردم.. بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف مكنيد. كه او (خداوند)اسراف كنند گان را دوست نمي دارد. چون از مهمّ ترين علايم تكبّر اين است كه متكبّر از آيات خداوند سرپيچي مي كند، و آنها را بي اهميّت و يا اصلاً دروغ مي پندارد، و به نهي از اسراف كه در قرآن آمده است، توجّه نمي كند. و همان راهي را مي رود كه دلش مي خواهد و خود انتخاب كرده است. و راه راست را كه «سبيل رشد» است، و در آيه، يكي از خصوصّيات آن، اجتناب از اسراف است، ناديده مي گيرد. مثلاً شخص خود خواه و خود بزرگ بين، كاري به اين ندارد كه خداوند فرموده است (در حدّ ضرورت) بخوريد و بياشاميد و اسراف مكنيد. او دلش خواسته است مثلاً سيگار بكشد. و شروع به كشيدن مي كند. ديگر اينكه كشيدن سيگار اسراف است. و هر اسرافي ممنوع است. و هر ممنوعي به اين علّت است كه هم به خود مرتكب، زيان مي رساند، (زيانهاي فوري و دنباله دار و نهايي) و هم به اجتماع لطمه مي زند. (لطمه هاي فوري و دنباله دار اقتصادي و بهداشتي و غيره، و هم لطمه هاي نهايي). كاري به اين حرفها ندارد. تصوّر مي كند: اوّلاً مال خودش است، كه با آن سيگار مي خرد. دهان و ريه و.. از خودش است، كه دود وارد آنها مي كند. جسم خودش است، اگر زيان مي بيند. و اصل هوس و ميل خود اوست، كه بايد اقناع شود. ـ هر چند هوس و ميل كاذب باشد. ـ همين خودها و خودها هستند كه دليل بارز تكبّر مي باشند. هر چند طرف، ظاهراً هم ضعيف باشد تفاوت نمي كند. يعني اين آدم هم ضعيف متكبّر ايست و چه تكبري از اين نابهنجارتر، كه آدم، در عين ضعيفي و بدبختي، آيات الهي را قبول نداشته باشد؟ و خطرناك ترين آثار اجتماعي، از آن متكبّران مقتدر است. ما اين مثل را از اين جهت بسط مي دهيم و بحث را گسترده مي كنيم، كه هم اثر بي توجّهي به اشارات قرآن مشخّص گردد. و هم مفاهيم (دنيا) و (آخرت) و (ذنب) و (عقاب) و امثال آنها، روشن شود. تا در ترجمه و تفسير، قرآن كريم مورد بي دقّتي قرار نگيرد. باري: 1 ـ سيگار كش، سيگار مي خرد. مبلغي پول را كه بايد صرف ضروريات زندگي كند، از دست مي دهد. ـ ضرر و زيان دنيوي ـ فوري و فردي. 2 ـ سيگاركش مي شود. و عادت مي كند. ـ پس مقدّمه به خطر انداختن سلامتي خود را فراهم مي كند ـ ذنب و دنبالة عمل ـ زيان متوسط و فردي. 3 ـ در نهايت، دستگاه تنفس او بيمار و خون او كثيف و آلوده و عمر او كوتاه مي شود. ـ دنب و دنبالة عمل و عذاب آخرتي ـ فردي و دنيوي. 4 ـ پولي را كه بايد خرج خود و خانواده اش كند، صرف سيگار كرده است. ـ ضرر و زيان اجتماعي ـ دنيوي. 5 ـ جسمي را كه بايد سالم و فعّال باشد، تا در تأمين رفاه خود و ديگران بكار گيرد، بيمار كرده و از فعّالّيت او كاسته است. ـ دنب و دنبالة عمل و مقدّمة عذاب ـ با اثر اجتماعي بد. 6 ـ خود را بيمار كرده. و آثاري نابهنجار در وجودش آشكار شده است. و اينكه مورد نفرت اطرافيان است ـ ذنب و دنبالة عمل عذاب آخرتي ـ دنيوي، اجتماعي. 7 ـ چون تعداد اين قبيل اشخاص، بر اثر شكسته شدن حدود الهي، افزايش پيدا مي كند كه پولهاي خود را صرف سيگار مي كنند.ـ يك قسمت از سرمايه اي كه در اقتصاد جامعه مؤثر است، به هدر مي رود ـ زيان فوري كلّي. 8 ـ براي كشت توتون و استحصال و تبديل آن به سيگار، و تجارت آن، عده اي بسيار به شغلهاي كاذب و مضر مي پردازند. ـ ذنب و دنبالة عمل ـ يعني به هدر رفتن مداوم نيروي كار و توان اجتماعي. 9 ـ چنانكه مي دانيم، بيشتر از پانصد هزار هكتار، از بهترين اراضي كشور ما كه مي توان بيشتر از دو مليون و پانصد هزار تن محصولات ضروري و استراتژيك را از آنها استحصال كرد، زير كشت توتون سيگار مي رود. و اين كمبود توليد كالاهاي غذائي مهمّ، ما را نيازمند كشورهاي ديگر مي كند. و سرماية ملي ما از اين بابت، به آنها منتقل مي گردد. و اقتصاد و سياست ما وابستگي پيدا مي كند. ـ ذنب و عقوبت و عذاب و مكافات ـ زيان مستمر اعمال. 10 ـ چون از طرفي جمعيت اضافه مي شود. و توليد كافي نيست. و از طرفي ارز ما براي خريد كالاي استراتژيك اساسي مرتباً به خارج صادر مي شود، به تدريج قيمت ارز بالا مي رود و روي كالاهاي صادراتي و وارداتي و توليدات داخلي، اثر مي كند. گراني روز به روز بيشتر و همگاني مي شود. و چون سيگاركش و سيگاركشان، يكي از عوامل مؤثر آن بوده اند، سرانجام، گراني كه نتيجة عمل خود آنهاست گريبانگير آنها هم خواهد شد. و از اين طريق گرفتار مشكلات بسيار مي شوند. ـ ذنب و عقوبت همگاني نهايي (آخرتي)، دنيوي ـ و اين يكي از معاني «لقاء الاخرة» است. كه ابتدا مورد تكذيب شخص و اشخاص خودخواهو متكبّر، واقع شده است. و لذا نبايد به محض اينكه به اين قبيل جملات برخورد مي كنيم، آنها را حمل به روز قيامت كنيم. و نيز يكي از معاني «من عمل سوء فلنفسه»، (هر كه بد كند، به خود كرده) همين است. كه در دنياي فعلي هم از ذنب و عقوبت و عذاب اعما معذب خواهيم بود. بلي. مجموع اعمال ما آثار فردي و اجتماعي دارند. كه در روز رستاخيز، آن آثار مورد حسابرسي قرار مي گيرند. و فرد در حدود زيانهاي فردي كه به خود وار آورده است و مهمّ نيست، بلكه مهمّ اثر اعمال ما، در به هم زدن نظم اجتماعي است. كه قوانين آن ضمن آيات، از طرف خداوند تبيين شده است. مثلاً فرضاً يك نفر سيگاري، سبب شده است كه در نتيجة سيگار كشيدن او، هزار متر مربع در هر سال، از اراضي زراعتي، زير كشت گندم و برنج نرود. و مجموعاً سي سال سيگار كشيده، و باعث شده است كه جمعاً پانزده هزار كيلو كالاي اساسي كشاورزي توليد نشود. يعني فقط به علّت اقناع يكي از هوسهاي خود، پانزده هزار كيلو غذا و ما يحتاج بندگان خدا را مانع شد، يا به هدر داده. و آنان را از اين بابت و گران شدن ما يحتاج، گرفتار آسيب كرده است. لذا خداوند، كه قبلاً هشدار لازم را در آيات، به او داده است، و بعلاوه بايد حقّ مظلومان را از ستمگران بگيرد، لازم مي آيد كه از او حساب بخواهد. در اين مرحله است كه به طور نهايي «لقاء الاخرة» مصداق پيدا مي كند، پس مفسرّي كه مي خواهد مفاهيم آيات را براي ديگران تبيين كند، نبايد ديگران را از آثاري فوري و دنباله دار و نهايي دنيوي بي خبر بگذارد. و جست بزند به روز رستاخيز. تا طرف مقابل، از حكمت وضع حدود الهي نا آگاه بماند. و تصوّر كند مورد زورگوئي از طرف خداوند و پيامبران، قرار گرفته است و گفتار آنان را آشكار و نهاني تكذيب كند. بديهي است كه مفسرّان با رويّة فعلي نخواهند توانست كه اين چنين كه ما براي نمونه، مطالبي ارائه مي دهيم، دربارة هر اشاره اي از اشارات تمام آيات، اين همه توضيح بدهند. چون نه عمر آنان كفاف مي دهد، و نه تخصص همه جانبه دارند. و نه كسي توانائي تحمّل اين همه را دارد. راه حل مشكل اين است كه اولاً خود را مكلف به تفسير تمام آيات قرآن نكنند. بلكه هر چه در توان آنان است، بيان كنند. و ثانياً بررسي خود را محدود كنند كه آنچه كه در حدود تخصص علمي آنان است. همان قسمت را انجام دهند. و بدانند كه تفسير قرآن هم بايد طبق مقتضات زمان، كه علمي و تخصصي شده است، تخصصي و علمي بشود. و حتّي در تخصصي شدن هم حتّي المقدور سعي شود براي تفسير آيات، از تكروي بپرهيزند. و به تحقيقات تخصصي گروهي روي آورند و ضمناً خوانندة محترم توجّه داشته باشد كه اين تفصيل، در مورد سيگار كه عرض شد، يك مثال است كه آورديم. و گرنه تمام حركات و رفتار ما و تمام اوامر و نواهي و حدود الهي، مانند شرابخواري، قمار بازي و ربا خواري و.. همين گونه است. و همين آثار و بلكه بسيار مهمّ تر و سنگين تر را به همراه دارند. خداوند، نعمتهاي بي كراني از طرف تو به ما ارزاني شده است. از تو مي خواهيم كه آن بينشي را به ما عطا فرمايي كه بتوانيم انوار درخشان آيات كتاب كريمت را، ادراك كنيم.
|