قرآن و رهبري
«و قالوا لو كنّا سمع او نعقل ما كنّا في اصحاب السّعير». (دوزخيان) مي گويند: اگر ما مي شنيديم و يا تعقّل مي كرديم، (اكنون) ميان گروه دوزخيان نبوديم. 11، ملك) اين آيه، وسايل و شرايط رستگاري را يكي از دو چيز، (يا هر دو چيز، (يا هر دو با هم، نور علي نور) معرّفي مي فرمايد: 1 ـ گوش شنوا. 2 ـ قدرت تعقّل. معمولاً گوش شنوا، براي كساني كه قدرت تعقّل كافي ندارند، يك شرط اساسي براي نجات از گمراهي و سقوط است. بسياري هستند كه به علل مختلف، نمي توانند بي واسطه، از منابع اصلي دين، هدايت لازم را كسب، و راه عمر به سوي آخرت را طي كنند. و اطمينان داشته باشند كه در حين گذر از لبة پرتگاه، سقوط نخواهد كرد. و يا در پيچ و خم راه، وارد كوره راه هائي كه به كويرهاي هولناك مي پيوندند، نشوند. و يا راهزنان، ره توشة آنان را نربايند. و آنها را بدون وسايل دفاعي، در ورطه هاي مهلك رها نكنند. براي اين قبيل اشخاص، ضرورت دارد كه يك نفر قافله سالار مورد اطمينان، و آشنا به راه و مقصد و با خود همراه را انتخاب كنند. و در طول سفر، گوش به فرمان و راهنمائيهاي او داده، راه به سوي مقصد را در پيش گيرند و به سلامت ره بپيمايند. پس چنين اشخاص متديّن، كه طالب هدايت و جوياي راه نجات هستند، طبق تصريح آية كريمه «فاسئلوا اهل الذّكر ان كنتم لا تعلمون». (اگر خود نمي دانيد، از اهل قرآن بپرسيد. 45، نحل) مكلّف هستند كه در امور شرعي، به اهل آن، كه همان مراجع دين هستند، مراجعه نمايند. و در شرع به اين قبيل اشخاص، مقلّد گفته مي شود. شرط دوم رستگاري، قدرت تعقّل است. و اطمينان به داشتن قدرت تعقّل، البته به سهولت براي كسي حاصل نمي شود. و هرگونه سهل انگاري در حصول اطمينان، خطرناك و موجب سقوط خواهد شد. عقل، اين نيست كه انسان، يك مقدار دانش، يا مقداري تجربه، يا مقداري انديشمندي و زيركي و تيز هوشي، و يا تدبّر داشته باشد تا عاقل شناخته شود. كلمة عقل را اهل لغت، چنين معني كرده اند: نوريست روحاني كه به وسيلة آن، نفس انساني چيزهائي را درك مي كند. كه با حواس، درك نمي شوند. و عقل از اين جهت، عقل ناميده مي شود، كه صاحب خود را با بندي به جائي مطمئن مي بندد. تا از سقوط در مهالك، ايمن بماند. و حضرت علي ـ ـ عقل را چنين تعريف فرموده است: عقل چيزيست كه به وسيلة آن، خداوند پرستيده و رستگاري آخرت كسب مي گردد. از جملة «و قالوا لو كنّا نسمع...»، (اگر گوش شنوا داشتيم)، كه جهنّميان مي گويند، اين سؤال پيش مي آيد كه شخص، بايد از چه كسي شنوايي داشته باشد، تا رستگار شود؟ جواب در دو آية 8 و 9 از همين سوره، بيان شده است: «... كلما القي فيها فوج سالهم خزنتها الم يأتكم نذير قالوا بلي قد جاءنا نذير ـ فكذّبنا و قلنا ما نزل الله من شيء ان انتم الا في ضلال كبير». (هرگاه گروهي در جهنّم افكنده شوند، خازنان جهنّم، از آنها مي پرسند: مگر هشدار دهنده اي براي شما نيامد؟ مي گويند: آري هشدار دهنده آمد؛ ولي ما آنان را تكذيب كرديم؛ و گفتيم: خداوند چيزي نازل نكرده است، و شما در گمراهي بزرگي هستيد. پس آنچه بايد جهنّميان به آن گوش مي داده اند، آيات منزل از زبان هشدار دهنده، يعني حضرت ختمي مرتبت است، كه آنها گوش نكرده اند. و چون آيات قرآن پيوسته راهنماي انسانها مي باشد، پس از رحلت پيامبر ـ صلوات الله عليه و آله ـ بايد كساني باشند. تا جويندگان راه نجات را، كه خود شخصاً نمي توانند هدايت لازم را از آيات دريابند، از آنان بپرسيد. چنانكه فرموده است: «فاسئلوا اهل الذّكر ان انتم لا تعملون». (7، انبياء). (از اهل قرآن بپرسند، اگر خود نمي دانيد.) و با اين بيان، نظام رهبري وضع و محقّق و لازم الاتباع مي گردد. پس آنچنان كه در آية عنوان بحث، عقل از دو عامل نجات بيان شده، و حضرت علي () نيز عقل را وسيلة پرستش خداوند و كسب بهشت تعريف نموده، عقل سبب مي شود تا كساني شرايط لازم را احراز و رهبري را عهده دار شوند. و نيز عقل سبب مي شود تا سالكان، رهبري را بپذيرند و رستگار گردند.
|