سيل عرم به ما چه مي آموزد؟
«لقد كان لسبأً في مسكنهم آية جنّتان عن يمين و شمال كلوا من رزق ربّكم و اشكروا له بلدة طبية و ربّ غفور ـ فاعرضوا فارسلنا عليهم سيل العرم و بدّلناهم بجنّتيهم جنّتين ذواتي اكل خمط و اثل و شيء من سدر قليل ـ ذالك جزيناهم بما كفروا و هل نجازي الا الكفور ـ و جعلنا بينهم و بين القري الّتي باركنا فيها قري ظاهرة و قدّرنا فيها السّير سيروا فيها ليالي و ايّاما امنين ـ فقالوا ربّنا باعد بين اسفارنا و ظلموا انفسهم فجعلناهم احاديث و مزّقناهم كلّ ممّزق انّ في ذالك لايات لكلّ صبّار شكور». (براي مردم سبا، آيتي يا نعمتي در منطقة سكونتشان، دو كشتزار، در كناره هاي چپ و راست (رودخانه و سد) آنان بود. (به آنان فرموده بوديم) از آنچه بر شما روزي كرده ايم، بهره گيريد. و خداوند را شكر گزار باشيد. سرزميني و شهري آباد داريد. و پروردگاري بخشنده. قدر نعمت نشناختند. پس سيل (عرم) را، بر آنان فرستاديم. و كشتزارهاي (حاصلخيز) آنان را، به كشتزارهائي تبديل كرديم، كه حاصلي تلخ و شوره گز داشتند. و تعداد كمي درخت كنار. اين، پاداش و سزاي كفران نعمت آنان بود. آيا ما جز ناسپاسان را (چنين كيفر مي دهيم؟ و بر سر راه آنان با شهرهائي كه به آنها بركت داديم، قريه هائي به وجود آورديم. و سفر كردن بين آنها را (براي ايشان) مقرّر نموديم. (و گفتيم) كه در امنيّت، شبانه روز، بين آنها سفر كنند. (و روزي خود را تأمين نمايند) پس گفتند: پروردگارا، سفرهاي ما را كمتر كن. (از سفر كردن به شهرهاي آباد، به منظور تأمين معيشت خود هم طفره رفتند. و خودداري كردند). و بر خود ستم كردند. پس ما آنان را به صورت افسانه درآوريم. (آنها را نابود كرديم) و جمعيّتشان را پراكنديم. پراكندني سخت. به درستي كه در اين واقعه، هشدارها و عبرتهائي براي هر بردبار ثابت قدم و حقّ شناس هست. 15 تا 19، سبا). منظور از آيات فوق، كلّاً تعليم و تدير معيشت، هشدار از سهل انگاري و تن پروري است. كه عواقب شوم آن، نابودي حرث و نسل و بلاد است. و ما فرازها و اشاراتي از آن را ذيلاً به نظر مي رسانيم: 1 ـ كشتزار، آيت و نعمت است. 2 ـ روزي گرفتن از پروردگار، يعني بهره گيري از كار و تلاش، بخصوص در استفاده از كشتزارها. 3 ـ شكرگزاري از پرورگار، يعني بهره گيري شايسته، از امكانات درست و صحيح آنها، در مورد و محل ضروري. 4 ـ شهرهاي پاكيزه، و مساكن آباد، و مورد اعتماد، آنهائي هستند، كه وابسته به نيروي خلّاق ابناء، و ساكنان و توليدات منطقة خود باشند. 5 ـ عدم مراقبت دقيق، و سهل انگاري در حفظ كشتزارها، يا امكانات ديگر، كه در دسترس است، موجب خرابي و تباهي آنها مي شود. چنانچه به علّت سهل انگاري آن مردم، بندها و سدّها و نهرهاي آنان را سيلاب شكست. و كشتزارهايش را به ريگزار و شوره زار مبدّل كرد. چنانكه جز گز و كنار و گياهان وحشي و تلخ، در آنها نمي روييد. چون بندها و سدها و نهرهاي خود را مجدّداً بنا نكردند، آب رودخانة آنها، به سمت پايين جريان يافت. و مردم پايين دست، از آن بهره گرفتند. و شهرها و قرات آباد و پر بركت به وجود آوردند. «و جعلنا بينهم و بين القري الّتي باركنا فيها..» و مرفّهان سهل انگار بالا دست، به علّت سهل انگاري، نيازمند زير دستان فعّال خود شدند. «و قدّرنا فيها السّير سيروا فيها..» 6 ـ آن تن پروران سهل انگار، از سفر به نقاط آباد جديد، براي كسب معيشت هم خودداري مي كردند. «فقالوا ربّنا باعد بين اسفارنا» و با همان وضع تنگي معيشت، و خواري سر مي كردند. «و ظلموا انفسهم». و خود ستم روا داشتند. 7 ـ و نتيجتاً از صفحة روزگار محو شدند. به طوري كه جز افسانه اي از آنان باقي نماند. «فجعلنا هم احاديث». بعضي از اشارات را كه در آيات مذكور هست، مختصراً به شرح زير، بيان مي داريم: 1 ـ جريان عادّي چندين سالة آب و هوا را، هميشگي و تثبيت شده تلقي نكنيد. و بدانيد كه ممكن است بر اثر انقلابات جوي پيش بيني نشده، سيلابها و طوفانهاي عظيم، حادث شود. و سدها را بشكند. و كشتزارها را نابود كند. لذا سدها را در نهايت استحكام بسازيد. و رعايت نكات لازمه را براي حفظ آنها، در برابر سيلابهاي بي سابقه، از نظر دور نداريد. و همين طور ساير امور را جدّي بگيريد و، محكم و استوار و اساسي بنا كنيد. چون مسلمان مؤمن، بايد هميشه آمادة مواجهه با خطرات، و حفظ خود و ديگران از آسيبها، و نيز بهره گيري كامل از نعمات الهي باشد. 2 ـ اگر خويشتن را تقويت نكنيد، و از امكانات استفاده نبريد، و داشته ها را به درستي حفظ و نگهداري نكنيد، آن امكانات به دست ديگران مي افتد. و شما به دريوزگي افتاده، يا زير يوغ آنها خواهيد رفت. 3 ـ تمدّنها، به علّت ضعف و سستي و سهل انگاري و تن پروري افراد آن، نابود مي شوند. و بر اثر فعّاليت ديگران، و استفاده از امكانات، بخصوص از امكانات تمدّنهاي قبلي، تمدّنهاي جديد به وجود مي آيد. 4 ـ اگر سرزمين شما، مستعمره يا خود شما بردة ديگران شديد، علّت سستي خود شماست. نه گناه ديگران. زيرا بشريّت، براي فعّاليّت و تلاش و پيشرفت آفريده شده. و فعالان، به حكم فطرت، فعّاليت مي كنند. و به نتيجه مي رسند. تن پروران، بر خلاف فطرت، مي آرامند. و زيان مي بينند. و اين گونه اند همه بلاها و مصائب و ابتلاآت ديگر.؟ «افامنتم ان يخسف بكم جانب البرّ او يرسل عليكم حاصبا ثمّ لا تجدوا لكم وكيلا». (آيا خود را ايمن مي دانيد، از اينكه قسمتي از زمين، شما را در خود فرو ببرد؟ يا بر شما ريگ روان فرستاده شود؟ و پس از آن، براي خود، چاره اي و كارگزاري نيابيد؟ 68، اسراء اين قبيل آيات هم، مانند همة آيات ديگر قرآن، و نيز هماهنگ با فطرت و سنّت الهي، در آفرينش بشر، داراي دو جنبة مادّي و معنوي، يا بگو دنيوي و اخروي هستند. اينكه خداوند مي فرمايد: «افامنتم..» اين سؤالها را دارد: اي بندة من، آيا به امنيّت خود اطمينان داري؟ اگر داري، چه كسي اين اطمينان را به تو داده است؟ اگر بگويي خدا داده است، من كه خدا هستم، قبلاً به تو گفته ام كه هر چيزي ضدّي دارد. به تو گفته ام كه تو را آفريده ام ولي چون سنّت افرينش را چنين وضع كرده ام كه در برابر هر چيزي، ضدّي باشد، در برابر تو هم كه آدمي، ابليسي هست. كه از جنّ و ناپيداست. و دائم بايد با تو در ستيز باشد. و وسيلة دفاعي تو هم ايمان، يعني عمل كردن به قوانين نظامي الهي است كه من وضع كرده ام. و به تو نيز ابلاغ شده است. آيا مطمئنّي كه در برابر ابليس، ايمن هستي و نمي تواند به تو آسيب برساند؟ به تو جسم داده ام. و براي جسم تو هم فطرتاً اضدادي معيّن كرده ام. كه به صورت عوامل نامرئي بيماريها هستند. و به تو گفته ام كه راه حفظ بدن، از بيماريها، تقويت آن است. آيا از اين بابت، مطمئن هستي كه بدنت در برابر بيماريها سالم مي ماند؟ به تو گفته ام كه اگر مانند مردم سبا، سست عنصر و سهل انگار باشي، و در صدد حفظ نعماتي كه به تو بخشيده ام، نباشي. و قدر آنها را نداني. و از آنها سخت حراست نكني. و در حفظ نعماتي كه به تو بخشيده ام، نكوشي و از آنها مراقبت نكني، در خطر سيل هستند. آيا اطمينان داري كه مي تواني كشتزارها را در برابر سيل، ايمن نگاهداري؟ به تو گفته ام كه زمين بعضي اوقات از زلزله مي لرزد. به تو گفته ام كه بعضي اوقات، قسمتي از پوستة زمين مي شكند. و افراد و خانه هائي را كه روي آن هستند، فرو مي برد. آيا اطمينان داري كه تكرار نمي شوند؟ و اگر شد، تو در برابر آن امنيِّت لازم را داري؟ اينها و هزاران اشارة ديگر، كه در كلمة «افامنتم» خوابيده و واضح است. فقط منحصر به جنبة معنوي موضوع نيست. كه جنبة مادّي زندگي انسانها نيز ملحوظ است . ديگران، از سدها مراقبت نكردند. سيلاب آنها را شكست. و كشتزارها نابود شد. از آب رودخانه و چشمه سارها، كه نعماتي الهي هستند، به طور صحيح استفاده نكردند، تا درخت و كشتزار به وجود آورند، به هدر رفت. و يا خاكهاي زمين را قسمتي شست و با خود به درياها ريخت. و يا زمين خشكيد. و بوته هاي گياه نابود شدند. نه سايه اي بر زمين افتاد، تا آن را خنك نگه دارد. و نه ساقه هائي و شاخه هائي بالا رفتند، كه از سرعت بادها بكاهند. تغييرات برودتي زمين، افزايش يافت. خاكها، سست شدند. و مقاومت خود را، در برابر باد، از دست دادند. و باد هم خاكها را به حركت در آورد. و روي چشمه ها و قنوات ريخت. و آنها را مسدود كرد. يا خاكها و شنها را بر سر خانه ها ريخت. و خانواده و لوازم زندگي آنها را نابود كرد. «و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثّت من فوق الارض ما لها من قرار ـ يثبّت الله الّذين امنوا بالقول الثّابت في الحيوة الدّنيا و في الآخرة و يضلّ الله الظّالمين و يفعل الله ما يشاء ـ الم تر الي الّذين بدّلوا نعمت الله كفرا و احلّوا قومهمّ دار البوار ـ جهنّم يصلونها و بئس القرار». (مثل حرف بد (كفر) و عمل بد و نادرست (ناشايست)، مانند درختي پليد و بي اصل است. كه از زمين بركنده شده باشد. ديگر پا بر جا نمي ماند. (و زمين هم بي قرار مي شود). سنّت الهي اين است، كه دارندگان ايمان به فرامين و قوانين الهي، و رعايت كنندگان و عمل كنندگان به آيات، هم در دنيا، ثبات و آرامش دارند. (سعادتمند هستند) و هم در آخرت رستگار. و نيز سنّت الهي اين است، كه ستمگران (بر خويشتن) گمراه مي شوند. (و مردم بايد بدانند)كه خداوند، هر كاري كه بخواهد مي كند. (و چون كارهاي خداوند حقّ است و مصلحت، پس بايد مردم به آنها ايمان داشته باشند. و مطابق آنها عمل كنند. نه به دلخواه خود.) مگر نمي بينيد كساني را كه به ناسپاسي، موجب تغييرات نعمات الهي شدند. (مانند مردم سبا) و ملّت وو نسل خود را به هلاكت كشانيدند. (اين وضع دنيوي آنان است) قرارگاه اصلي آنها جهنّم است. كه بد جايگاهي است. 26 تا 29، ابراهيم). آيات مذكور درست همان را بيان مي فرمايد، كه ما، در صدد اثبات آن هستيم. اوّل دنيا. و با اصلاح دنيا، تأمين آخرت. «يثبّت الله الّذين امنوا بالقول الثّابت في الحيوة الدنيا و في الآخرة». فرزانگان، بلاها را به رحمت مبدّل مي كنند. و نابخردان، نعمات را به مصيبت. پروردگارا، ما را از نابخردان گسسته، و به فرزانگان پيوسته دار.
|