SHAMAMEH.ORG

مفاهيم آيات دهگانة سورة جنّ
«و انّا لمسنا السّماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا و شهبا ـ و انّا كنّا نقعد منها مقاعد للسّمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا». (ما با آسمان تماس گرفتيم. و دريافتيم كه پر شده است از نگهباناني نيرومند. و شهابها و ما (سابقاً) در نشيمنگاهها يا كمينگاههائي براي استراق سمع مي نشستيم. ولي اكنون هر كس دزدكي به گوش نشيند، در مي يابد كه شهابي به سوي او نشانه گيري شده است. 8 و 9،جنّ).
بعضي ازمفسّران، با توجّه به ظاهر آيات فوق، و نيز آيات ديگري كه در سوره هاي ديگر، در همين زمينه، نازل شده است، به عمق مطلب توجّه ننموده، و تفاسيري از آيات ارائه داده اند، كه باعث خرافات، در بين مسلمانان، و تقويت حس بد بيني دانشمندان و متفكّران، نسبت به دين اسلام و قرآن شده است. دانشمنداني كه دانسته اند شهابها قطعات سنگهاي متلاشي شدة باقي مانده از ستاره هاي منفجر شدة قديمي هستند، كه در آسمان سرگردان اند، و در مسير خود هرگاه به جوّ زمين نزديك شوند، تحت تأثير جاذبة زمين قرار مي گيرند. و به طرف زمين كشيده و جذب مي شوند. و در نتيجة سرعت زياد و استكاك با جو زمين، آتش مي گيرند. و نوراني مي شوند. و قطعات كوچك، كاملاً مي سوزند. و از بين مي روند، ولي قطعات بزرگتر، به زمين سقوط مي كنند. كه گاهي موجب ايجاد خسارت و آتش سوزي مي شوند. و اين وضعيت را، يك امر كاملاً طبيعي مي دانند. و ارتباط دادن آن را، به امور غير طبيعي، مانند هدف گيري آنها به سوي شياطين، و راندن آنها، از استراق سمع، به اخبار آسمانها را، يك مسئلة خرافي مي شمارند. و نقل آن را در قرآن، فاقد هرگونه ارزش علمي و ديني، به حساب مي آورند. و نتيجتاً به كلّ قرآن، بي اعتنا و بي باور مي گردند!»
اشخاص ظاهراً متديّن و ساده انديش هم، بيشتر به قدرت خارق العادة شياطين و جنّ عقيده مندتر مي شوند. و آنان را يك نوع موجودات نيرومند و فعّال ما يشاء و مسلّط بر انسانها و امور غير طبيعي مي شناسند. و در برابر آنها خود را ضعيف و ناتوان مي بينند، و بيشتر به سوي جادو و جنبل، و پناه بردن به خود آنها، از شر آنها، متمايل مي شوند، كه در قرآن هم به آن اشاره شده. و اين عقيده، مورد تقبيح قرار گرفته و مردود و موجب هلاكت شناخته شده است. «و انّه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجنّ فزادوهم رهقا». (و چنين است كه مردماني از آدمي، (براي ايمن ماندن از شر شياطين و جنّ)، به مرداني از جنّ، پناه مي برند. (در حالي كه اين) بيشتر باعث هلاكت آنان مي شود. 6، جنّ) بدون هيچ ترديدي، پيش آمدن و جريان يافتن چنين اوضاعي، و ديدن خساراتي، به علّت عدم تعمّق به حقايق امور، و مقيد داشتن خود، در چهار چوب، و قيد و بند محافظه كارانه، و ترس از اجتهاد و به كارگيري قدرت تفكّر و تدبّر و تعقّل، در تفسير قرآن، و اكتفا كردن به عقايد و تفاسير قدما، حادث و گريبانگير دين و دينداران شده است.
ما در مباحث قبل كراراً اشاره و تأكيد كرده ايم، كه غوامض و متشابهات قرآن، با در نظر گرفتن مفاهيم كلّ قرآن، و محكمات آيات، قابل حل است. و لذا مفسّر، بايد براي هر فرازي از آيه، كلّ قرآن را در نظر بگيرد. يا حدّاقّل، اصولي را پيوسته مدّ نظر قرار دهد، تا گرفتار انحراف نشود. و مسائل خسرانبار، عارض دنياي اسلام نگردد.
در اين خصوص هم، اصول متعددّي حاكم و كار ساز است. كه يكي از آنها كه با عبارات مختلف، در جابجاي قرآن تكرار شده است، اصل تسلّط نداشتن شياطين و جنّ بر مؤمنان مي باشد. «انه ليس له سلطان علي الّذين امنوا و علي ربّهم يتوكّلون». (مسلّم بدانيد كه شيطان، هيچگونه تسلّطي بر مؤمناني كه بر پروردگار خود توكّل مي كنند، ندارد. 99، نحل)
حال وقتي شياطين، بر مؤمناني از بشر، تسلّط نداشته باشند، چه تسلّطي مي توانند بر ساكنان ملأ اعلا داشته باشند؟ كه به آسمانها بالا بروند و به جاسوسي بنشينند؟ و اخبار آسمانها را به چنگ آورند؟ و مورد سوء استفاده قرار دهند؟ مگر اينكه بگوييم: نه. از اخبار، سوء استفاده اي نمي كنند. در اين صورت، منظور از مطرح شدن اين مطلب چيست؟ و اگر خبري را به دست آورند، كه از آن سوء استفاده اي نشود، چه ضرري به جائي مي رساند. كه با تير شهاب هدف گيري و رانده شوند؟
چرا موضوعي را كه مفهوم ديگري دارد، ندانسته، اينگونه پر و بال كاذب مي دهند؟ كه شياطين به صورت يك لشكر، و صف مخالف، در برابر لشكر خداوند، قرار گيرند؟ كه براي راندن و دور كردنشان، از تجاوزات مكرّر به آسمانها، اقدام به انباشتن آسمان از نگهبانان قوي، و صدور فرمان تيراندازيهاي هميشگي، به سوي آنها بشود؟ و هجوم و دفاع و گريز، همچنان ادامه پيدا كند؟
پس بايد چشم از ظاهرنگري برگرفت. و به حقيقت جويي گرائيد. و قدرت تعقّل و تدبّر و تحقيق را، بكار گرفت. و پردة اوهام و خيالات و خرافات را از روي قرآن كشيد. و دريد. و به دور افكند. و اين حقيقت جامع الاطراف الهي را، كه موجب سعادت دو جهان است، بي هيچ گونه پيرايه اي، در دسترس مسلمانان قرار داد. و آنها را از وضع نا مناسب موجود رهانيد!
باري ما به شيوة خود، آيات را با آيات، ترجمه و تفسير مي كنيم. و لذا براي روشن شدن مفهوم واقعي آيات مورد بحث، بعضي از آياتي را كه در همين زمينه در قرآن است، استخراج و كنار هم مي نشانيم. به اميد اينكه با هدايت و تأييد خداوند، معني درست را استنباط كنيم.
متن آيات ترجمة ظاهري آيات به اختصار
1 ـ «و انّا لمسنا السّماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا و شهبا» ما با آسمانها تماس گرفتيم. و آگاه شديم كه از نگهبانان نيرومند و شهابها پر شده است. (8، جنّ)
2 ـ «و انّا كنّا نقعد منها مقاعد للسّمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا». و ما سابقاً در كمينگاه هائي براي استراق سمع و سخن چيني مي نشستيم. ولي اكنون اگر كسي به سخن چيني و جاسوسي بپردازد مي بيند كه شهابي به سوي او نشانه گرفته اند. (9، جنّ)
3 ـ «و لقد زيّنا السّماء الدّنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشّياطين و اعتدنا لهم عذاب السّعير.» مسلّم بدانيد كه ما آسمان دنيا را با (ستارگاني) زينت داديم. و آنها را تيرهائي (نشانه گرفته) براي شياطين قرار داديم. و براي آنها عذاب آتش تدارك ديده ايم. (5، ملك)
4 ـ «انّا زيّنا السّماء الدّنيا بزينة الكواكب ـ و حفظا من كلّ شيطان مارد ـ لا يسمّعون الي الملأ الا علي و يقذفون من كلّ جانب ـ دحورا و لهم عذاب واصب ـ الا من خطف الخطفة فاتبعه شهاب ثاقب.» ما آسمان دنيا را با زيبائي ستارگان زينت داديم. و حفاظت مخصوصي براي آسمان، در برابر شيطان متمرد قرار داديم. ديگر به هيچ وجه نتواند از ساكنان عالم بالا، استراق سمع كند. زيرا از هر سو مورد هدف قرار گرفته اند. اين (هدف گيري) براي راندن آنهاست. و براي آنان، عذابي دائمي و قطعي است مگر كسي كه سخن مختصري را بربايد. در اين صورت، نيز شهابها برق آسا او را دنبال مي كند. (6 تا 10، صافات)
5 ـ «و لقد جعلنا في السّماء بروجا و زيّناها للنّاظرين ـ و حفظناها من كلّ شيطان الرّجيم ـ الّا من استرق السّمع فاتبعه شهاب مبين» مسلّم بدانيد كه ما، در آسمان بروجي قرار داديم. و آن را براي بينندگان آراسته كرديم. و از هر شيطان رجيمي، مورد نگهباني و مراقبت قرار داديم. مگر كسي كه دزدكي به گوش بنشيند. كه در اين صورت، او را شهابي آشكار، دنبال خواهد كرد. (16 تا 18، حجر)
از آيات مذكور، و بخصوص آيات اوايل سورة جنّ، نتيجه گرفته مي شود كه:
1 ـ «شهابا» و «مصابيح» و «كواكب» و «نجوم»، همه به يك معني و در ظاهر، براي اوّلاً زينت دادن آسمان. و ثانياً براي هدف گيري و راندن شيطان، كه براي استراق سمع به آسمان نزديك شده است، بيان گرديده. امّا چرا؟
2 ـ آيات 8 و 9 از سوره، اشاره دارند كه قبلاً، عمليات مورد نظر شياطين، آسان بوده. ولي واقعه اي اتّفاق افتاده، كه فعّاليت آنها شديداً محدود گرديده است. و هرگاه مختصر توفيقي هم بدست آورند، شهابي برق آسا، آنها را هدف گيري، و دنبال خواهد كرد، و جائي هم ذكر نشده كه آن شهاب، از تعقيب شيطان يا شياطين، باز ماند. و اين بدان معني است كه سرانجام موفّقيّت مختصر آنها هم، خنثي و بي اثر خواهد شد.
3 ـ آيات 8 و 9 سورة جنّ، حكايت از اين دارند كه تا زماني، بسياري از جنيّان به عمل مذكور مبادرت مي كرده اند. ولي از تاريخ وقوع حادث اي جديد، اغلب از آن عمل دست برداشته. و ادامة آن به بعضي از جنيّان (شياطين) محدود شده است.
4 ـ آية 7، اشاره به اين دارد، كه بعضي از شياطين، به عمل مذكور ادامه خواهند داد. زيرا صراحت دارد، كه عذاب آتش، براي آنها تدارك ديده شده است. و اين به مفهوم آن است، كه بعضي از شياطين، دست بردار و پشيمان شونده نيستند. و همين موضوع، و اشارات آيات ديگر، اين معني را مي رساند، كه حادثه اي جديد، موجب شده است، تا بعضي از جنيّان، متوجّه حقيقتي بشوند. و دست از عمل خود بردارند. يعني از كردار باطل خود پشيمان و حقّ گرا شوند.
5 ـ اين معني كه حادثة جديدي سبب شده است، تا بعضي از جنيّان، متوجّه حقيقت بشوند، و دست از عمل نكوهيدة خود بردارند، ما را متوجّه مي كند، كه بايد راز را در آياتي پيدا كنيم، كه موجب تغيير رويه جنيّان شده است. و به اين موضوع در سورة جنّ صريحاً اشاره شده است:
«فل اوحي اليّ انّه استمع نفر من الجنّ فقالوا سمعنا قرانا عجبا». (اي رسول ما، به مردم) بگو: به من وحي رسيده است. كه گروهي از جنّ كه به قرائت قرآن گوش داده اند، (به همنوعان خود) گفتند: كه ما قرآني شگفت انگيز شنيده ايم. (1، جنّ). آيه اشاره دارد كه به گوش نشستن جنيّان، چگونه چيزي بوده است. «يهدي الي الرّشد فآمنّا به و لن نشرك بربّنا احدا». (اين قرآن) به سوي راستي و رستگاري هدايت گر است. پس ما به آن ايمان آورده ايم. و پس از اين، ديگر هرگز براي پروردگارمان شريكي قرار نمي دهيم. (2، جنّ)
6 ـ آيات اوّل سورة جنّ، اشارة صريح دارند، به اينكه عادت شياطين و جنيّان پرسه زدن در بين آدميان، و گوش دادن به وضعيت ديني و اخلاقي، و آگاهي يافتن از فرهنگ آنان، به منظور استفاده از نقاط ضعف فرهنگي آنان، براي اغواگري بوده، و در جريان چنين تجسّساتي، به خانة حضرت رسول، و احياناً اماكن رفت و آمد آن حضرت، برخورد مي كنند. و آيات قرآن را كه آن حضرت، بر مردم مي خوانده. يا فرشتة وحي بر پيغمبر مي خوانده است، مي شنوند. و در نتيجة مداومت به اين گوش دادنها، به حقيقت آگاه مي شوند. و گروهي، به اسلام مي گروند. و دست از تجسّس در امور آدميان، و كينه توزي با آنان، بر مي دارند. و به ميان قوم خود، به اشاعة اسلام مي پردازند.
7 ـ آية 9 از سورة جنّ، نيز صراحت دارد. به همين مطلب، كه جنيّان در دين و فرهنگ آدميان، به تجسس و سخن چيني مي پرداخته اند. زيرا همين جنيّاني كه ايمان آورده اند، به جنيّان ديگر خبر مي دهند كه «و انّا كنّا نقعد منها مقاعد للسّمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا». (كار هميشگي ما اين بوده، كه (در دين و فرهنگ آدميان) به گوش بنشينيم. ولي (اكنون كه پيغمبر اسلام ظهور كرده. و قرآن نازل شده است) هر كس از اين به بعد، به گوش بنشيند، (در برابر عقيده و هدف و مقصود خود) جوابي دندان شكن (از آيات قرآن خواهد شنيد). «يجد له شهابا رصدا».
و بدين ترتيب، جنيّاني كه ايمان آورده اند، شياطين و جنيّان ديگر را، از ادامة راه شرك آلود و كفرآميز و اغواگري ديگران، بر حذر مي دارند.
8 ـ از دلايل مذكور، اين نتيجه حاصل مي شود كه:
1 ـ «و انّا لمسنا السّماء» يعني: ما با دين و فرهنگ آدميان، تماس گرفتيم.
2 ـ «فوجدناها ملئت حرسا شديدا»و شهبا» يعني: دريافتيم كه در دين و فرهنگ آنان، قرآن، كه پر است از سوره ها و آيات محكم و مبرهن و هدايت گر، حاكم شده است.
3 ـ «فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا» يعني: هر كس از اين پس، كه قرآن حاكم شده است، باز هم به تجسس و اغواگري بپردازد، با آيات شهاب مانند قرآن، پاسخ دندان شكن خواهد شنيد. (اغواي هدايت يافتگان از قرآن، يعني مؤمنان راستين، عملاً بي اثر شده است.) خلاصه اينكه، تشبيهات ادبي، ملحوظ در آيات مورد بحث، جانشين مفاهيمي هستند. كه ذيلاً ارائه مي گردد:
آسمان = دين مردم، با بعثت حضرت رسول اكرم. و نزول قرآن.
كواكب، مصابيح، نجوم و شهابها = آيات قرآن.
ملأ اعلي= فرشتگان وحي. و نيز مسلمانان مؤمن و عاملان به قرآن.
قذوف و دحور = راندن جنيّان و شياطين به وسيلة ايمان، و عمل به آيات قرآن.براي بيشتر روشن شدن دلايل مذكور، توجّه فرمائيد كه آيات 16 تا 18 حجر: «و لقد جعلنا في السّماء بروجا و زينّاها للنّاظرين ـ و حفظناها من كلّ شيطان رجيم...». كه ظاهراً مربوط به آسمان، و راندن شياطين به شهابها است، عيناً مشابه و هماهنگ و همارش است با آية نهم از همين سوره كه مي فرمايد: «انّا نحن نزّلنا الذّكر و انّا له لحافظون. (خود ما قرآن را نازل كرده ايم. و خود ما مسلماً آن را نگاهدار خواهيم بود).
و آوردن آية نهم، براي تعريف قرآن و تأكيد براي حفاظت و نگهداري آن، به وسيلة خود خداوند، ما را هدايت مي كند، تا وقتي به آيات 16 تا 18، برخورد كنيم، كلمات سماء و بروج و شهاب و.. را يك نوع وجوه تشابه، براي دين و قرآن و آيات و.. بدانيم. و گرفتار انحراف و سرگردان كردن اوهام و خيالات خود، در آسمانها نشويم.
بنابراين، در آيات مورد بحث، يك نوع تشبيهات ادبي بسيار رفيع، براي آيات و سور مورد نظر مي باشد. و چون مفسّران، به علّت مشغول داشتن اذهان خود به تعاريف قدما، به اين نكتة مهم، توجّه ننموده اند، براي توجيه نظر خود، به ظاهر امر پرداخته و گفته اند كه تا زمان بعثت پيغمبر اكرم، درب آسمانها، بر روي شياطين باز بوده. و آزادانه در آسمانها رفت و آمد مي كرده اند. و اخباري را از ملأ اعلا، بدست مي آورده اند. ولي پس از بعثت پيامبر، دربهاي آسمانها بر روي آنها بسته شد. و نگهبانان فراوان و بسيار نيرومندي براي نگهباني از آسمانها، گمارده شد. و از آن پس، هرگاه شيطاني قصد آسمان كند، با شهابي مورد هدف قرار خواهد گرفت!!
حال اين شياطين، از اخبار ملأ اعلا، چه استفاده اي مي برده اند، معلوم نيست. امّا آنچه ما از اشارات قرآن مي دانيم، اين است كه شياطين، فقط (آن هم به خواست خداوند)، براي اغواي انسانهاي سست باور، كمر بسته اند. و نه با ملأ اعلا خصومت و ستيزي دارند، و نه قدرت و توانائي گمراه كردن مسلمانان مؤمن راستين را.
با عنايت به توضيحات و دلايل مذكور، ترجمة آيات اوّل سورة جنّ، از يك تا ده، به شرح زير مي باشد:
«فل اوحي اليّ انّه استمع نفر من الجنّ فقالوا انّا سمعنا قرانا عجبا». (اي پيغمبر ما، به مردم) بگو: به من وحي رسيده است، كه گروهي از جنيّان (قرائت ايات قرآن را) شنيده اند. و(به همنوعان خود) گفته اند كه ما قرآني شگفت انگيز را شنيده ايم
2 ـ «يهدي الي الرّشد فامنّا به و لن نشرك بربّنا احدا». (چون آن قرآن كه آيات آن را شنيده ايم) به راه راست و رستگاري هدايت مي كند، ( به نحوي كه ما هم اطمينان يافتيم). پس به آن ايمان آورديم. و پس از اين، هرگز براي پروردگار خود، شريك قرار نخواهيم داد.)
3 ـ و انه تعالي جد ربّنا ما اتّخذ صاحبة و لا ولدا». (و اينكه پروردگار ما، بلند مرتبه و بزرگ است. (چون بزرگ بي نياز مطلق است) نه همسري برگزيد. و نه فرزندي را.
4 ـ «و انّه كان يقول سفيهنا علي الله شططا». (و اينكه هر چه همنوعان بيخرد ما، دربارة خداوند مي گويند، ناروا و ناحقّ است.
5 ـ «و انّا ظننّا ان لن تقول الانس و الجنّ علي الله كذبا». (و اينكه ما، گمان مي كنيم كه (اگر آدميان و جنيّان، به حقايق قرآن توجّه كنند، ديگر) هرگز، بعد از اين، بر خداوند، دروغي نخواهند بست.
6 ـ «و انّه كان رجال من الانس يعوذون برجال من الجنّ فزادوهم رهقا». (و اينكه مردماني از آدميان، (بر اثر خرافات و نابخردي و خدا ناشناسي) به مرداني از جن پناهنده مي شوند، (نتيجه اي ندارد. جز اينكه) بيشتر موجب هلاكت و بدبختي آنان مي شود.)
7 ـ «و انّهم ظنّوا كما ظننتم ان لن يبعث الله احدا». (و اينكه آدميان هم، مانند شما جنيّان، گمان مي كردند كه ديگر هرگز خداوند، كسي را به پيغمبري مبعوث نخواهد كرد. (در حالي كه اكنون، حضرت محمد بن عبداله ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ را، به رسالت مبعوث فرموده است.)
8 ـ «و انّا لمسنا السّماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا و شهبا». (و اينكه (ما كه تاكنون، آزادانه با دين و مذهب مردم در تماس بوديم، و نقاط ضعف ديني و اخلاقي آنان را مي يافتيم. و دستاويز رار مي داديم، و آنان را گمراه تر مي كرديم، اكنون با رسالت اين پيامبر و نزول قرآن)، دين آدميان را مورد بررسي قرار داديم. دريافتيم كه با آيات محكم و ميرهن، سخت اصلاح و تقويت شده است. و به وسايل دفاعي مطمئن (شهب) براي دفع شياطين، مجهّز شده است.)
9 ـ «و انّا كنّا نقعد منها مقاعد للسّمع فمن يستمع الان يجد له شهابا رصدا». (و اينكه روية ما (سابقاً چنين بود) كه كمينگاههائي در دين آنان انتخاب مي كرديم. تا دستاويزهائي پيدا كنيم. (و آنان را بيشتر اغوا نماييم، اكنون ديگر منتفي شده است). و هر كس (از شياطين) اكنون به اين قبيل اعمال ادامه دهد، متوجّه خواهد شد كه آيه اي محكم و روشنگر، مانند شهاب ثاقب، وسيلة ناكامي و شكست او خواهد شد.
10 ـ و انّا لا ندري اشرّ اريد بمن في الارض ام اراد بهم ربّهم رشدا». (و اينكه ما نمي دانيم (با انقلابي كه در نتيجة بعثت رسول اكرم و نزول قرآن، در دين و فرهنگ بني آدم، حادث شده است)، شرّ و بدبختي، براي مردم روي زمين خواهد بود، يا پروردگارشان وسيلة رستگاري آنان را خواسته است. (براي ما جنيّان معلوم نيست كه مردم روي زمين، مانند اسلاف خود دست رد بر سينة پيامبر خدا خواهند نهاد، و همچون پيشنيان، گرفتار عذاب خواهند شد، يا به او و كتاب او ايمان مي آورند، و رستگار مي شوند). بر سر دو راهي قرار گرفته اند).
ده آيه اي كه از سورة جنّ، ترجمه گرديد، براي رفع برداشتها و توهمّات ناروا، از اين سوره، كافي به نظر مي رسد. زيرا باقي آيات آن، در همان سياق عمومي و كلي قرآن است. ولي حكايت از اين داردا كه نژاد جنّ نيز، مانند بني نوع بشر، داراي دين و مذهب، و مؤمن و كافر است. و پس از بعثت پيامبر اكرم، گروهي از آنان، به دين اسلام گرويده اند. و به ارشاد همنوعان خود پرداخته، و قبل از بعثت آن حضرت، نيز تقريباًَ با بشر از لحاظ دين و فرهنگ، مشابه بوده اند. زيرا آية هفتم از سورة جنّ، كه از قول جنّيّاني كه اسلام آورده اند مي فرمايد: «و انّهم ظنّوا كما ظننتم ان لن يبعث الله احدا». (اي جنيّان) آدميان هم همانگونه كه شما گمان مي برديد (قبل از پيامبر اسلام) گمان مي كردند كه خداوند ديگر پيغمبري را مبعوث نخواهد كرد.
اين آيه صراحت دارد، كه قبل از بعثت حضرت رسول اكرم، بعضي از مؤمنان آنها، هم بر دين حضرت عيسي و ساير پيامبران بني آدم بوده اند. و آية 11، كه از قول خود جنيّان است مي فرمايد: «و انّا منّا الصّالحون و منّا دون ذالك كنّا طرائق قددا». (و اينكه، از ما، گروهي درستكار، و گروهي نادرستكار هستند. و ما بر مذاهب و طريقه اي مختلف مي باشيم). و آيات بعد، تطبيق وضع ديني و اخلاقي برخي از آنان را، با آدميان مسجّل مي نمايد.
بطور كلّي مي توان گفت كه وضع جنّ، نسبت به انس، مانند وضع شب، نسبت به روز است. و همانطور كه شب، در تعقيب روز، براي امحاء آن است، «.. يغشي اللّيل النّهار يطلبه حثيثا» شب، مرتباً در تعقيب و جستجوي روز است. تا بر آن پرده افكند. 25. اعراف) جنّ هم (بخصوص شياطين جنّ)، در دنبال آدميان سست ايمان هستند. تا آنها را اغوا و گمراه و جهنّمي كنند. امّا همانگونه كه شب، عليرغم تكاپوي هميشگي خود، نمي تواند بر روز فايق آيد، جنّ هم با تلاشهاي مداوم خود، نمي تواند انس را مقهور نمايد. اينها اضدّادي هستند، كه خداوند، براي ادامة وجود، آنها را آفريده، و در برابر هم قرار داده است. كما اينكه هر آفريدة ديگري هم ضدّي دارد. و اين همه ضدّ و نقيض و وجود و عدم، حكايت از اين دارد، كه هر آفريده اي قريني، و ضدّي دارد. و دلالت دارد بر اينكه، فقط آفريننده است كه بي شريك و بي ضدّ است. «لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد».
تاكنون، ما به اين نتيجه رسيده ايم، كه جنّ، نيز يك مخلوق و نوعي است مانند انسان. ولي قرينة منفي آن. و چون چنين است، لازمة آن اين است كه از بين خود آنها هم پيامبراني برانگيخته شود. تا به ارشاد آنها بپردازند. زيرا آيات متعددّ قرآن اشاره به اين دارد، كه بايد پيغمبر هر خلقي، از نوع خود آنها باشد. «قل لو كان في الارض ملائكة يمشون مطمئنّين لا نزلنا عليهم من السّماء ملكا رسولا». (اي رسول ما) بگو اگر در زمين فرشتگاني آرام قدم مي زدند، (زندگي مي كردند) مطمئنّاً، براي آنها، فرشته اي به عنوان پيغمبر مي فرستاديم. كه از نوع خود آنان باشد. 95، اسراء)
آية 130، از سورة انعام، نيز اشاره به همين معني دارد، كه بايد پيغمبر جنّ، از نوع خود آن باشد: «يا معشر الجنّ و الانس الم ياتكم رسل منكم يقصّون عليكم آياتي..». (اي گروه جنّ و انس، آيا پيامبراني از نوع شما (بر انگيخته نشد و) نزد شما نيامده، تا آيات مرا بر شما بخواند..؟ كه چون خطاب متوجّه جنّ و انس است، و فرموده «رسل منكم»، مسلّم مي نمايد كه بايد پيغمبران جنّ، از نوع خود آنان. و پيغبران انس، از خود آنان باشند.
امّا دو نكته هست كه نبايد از نظر دور داشت: يكي اينكه، خطاب در طي آيات قرآن صادر شده است. و ديگر اينكه، آيات دهگانة سورة جنّ، كه قبلاً دربارة آن تا حدّي بحث كرده ايم، حكايت از اين دارند، كه گروهي از جنيّان، به قرآن و پيغمبر ما، ايمان آورده اند. و به ارشاد قوم خود نيز پرداخته اند.
در مورد اول كه با مورد دوم هم ارتباط پيدا مي كند، مي توان گفت كه چون خطاب از طريق آيات قرآن نازل شده، بيشتر منظور اين است كه ما متوجّه وجود جنّ، و كيفيّت فرهنگ و دين و رابطة آنها با خودمان بشويم. و به تدريج، به اسرار خلقت آگاه گرديم. در مورد دوم هم، به طوري كه در سابق بيان داشتيم، چون جنيّاني كه با بشر نزديك تر بوده اند، به علّت تماسها، و توجّه به حوادث، و وقايعي كه در عالم انسانيّت، اتّفاق مي افتد، آگاه شده اند، كه حضرت رسول اكرم، به پيامبري مبعوث شده. و قرآن، بر او نازل مي شود. و بر حقانيّت آن، آگاه شده اند و به آن ايمان آورده اند. و به اشاعة آن نيز پرداخته اند. و اين معني و مفهوم آن نيست، كه خود آنان ايمان آورده و نمي توانند پيغمبر و كتابي داشته باشند. چنانكه قبلاً نيز بيان كرديم، كه هر چيز در عمق و مركز خود، تا حدّي خصوصيّات فطري خود را ثابت، و دست نخورده دارد. ولي در كناره ها و حواشي، از خصوصيّات و آثار همسايگان و نزديكان متأثّر مي گردد. چنانكه مرزنشينان هر كشوري، از لحاظ نژادي، فرهنگي، اخلاقي، ديني، سياسي، اقتصادي و.. از مرزنشينان كشور همسايه، متأثر. و با آنان هماهنگ مي باشند.
اجسام طبيعي و هر چيز ديگري هم كه به تصوّر آيد، از اين قاعده مستثني نيست. پس، جنّ هم چون نوعي است مشخّص، كه خصوصيّات فطري خود را دارد، در حواشي، از خصوصيّات انسانها هم متأثّر مي گردد.
آية 8، جنّ، دلالت بر همين معني دارد. «و انّا لمسنا السّماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا و شهبا». (و اينكه ما چون با آدميان، و دين و فرهنگ آنان، تماس گرفتيم. و دريافتيم، كه قرآن نازل شده. و دين و آئين آنان اصلاح شده. و در جهت صحيح قرار گرفته است. معلوم مي دارد كه در تماس نزديك با انسانها بوده اند، از رسالت پيامبر متأثّر گرديده، و ايمان آورده اند. و بالطبع، آنهائي كه در عمق بوده، و نزديك نيامده اند و تماسي نداشته اند، بي نصيب مانده اند. حال دين و فرهنگ خودآنها چه بوده است، بحثي است كه خارج از اين مقال مي باشد. شايد هم همزمان، در ميان خود آنها نيز پيغمبري برگزيده شده بوده است.
ده آية اوّل سورة جنّ، علاوه بر آنچه فوقاً بيان نموده ايم، اين اشارة ظريف را نيز دارند، كه اگر مايل هستيد از آثار فرهنگي، ديني، دانشي، تمدّني، حرارتي، برودتي، نوري، ظلمتي، گلستاني، و به طور كلي هر چيز ديگر، كه خداوند آفريده است، برخوردار شويد، به آن وارد، يا حدّاقل بدان نزديك شويد. «نقعد منها مقاعد..» از آن جاي پائي، يا نشيمنگاهي بدست آوريد. يا با آن تماس برقرار كنيد. يا بگو: دستي از دور بر آن آتش داشته باشيد.
پس گروهي از جنيّان علاقه مند به تجسس در مذاهب و فرهنگ انسانها بوده اند. وبين آنان رفت و آمد مي كرده اند. و به گوش مي نشسته و در نتيجه، آيات قرآن را شنيده اند. و تدبّر و تعقّل كرده و رستگار شدند. چون تدبّر آنان از ذيل آية اوّل همان سوره، نتيجه مي شود. كه گفته اند: «انّا سمعنا قرانا عجبا» كه مسلماً تعجّب آنان بر اثر تدبّر و تفكّر است. زيرا اگر موضوع را سرسري مي گرفتند، يا كينه توزانه برخورد مي كردند، تعجّب آنان برانگيخته نمي شد. بلكه خشمگين تر هم مي شدند. يعني در واقع به مصداق آية 10 از سورة ملك كه مي فرمايد: «و قالوا لو كنّا نسمع او نعقل ما كنّا في اصحاب السّعير». (دوزخيان) مي گويند: اگر ما مي شنيديم و يا تعقّل مي كرديم، (اكنون) ميان گروه دوزخيان نبوديم. آنان توجّه نموده خود را نجات بخشيدند. ولي آنان كه با نيّت و قصد ناپاك، به منظور جاسوسي و آگاهي از نقاط ضعف آدميان، و براي استراق سمع و اغواگري، به ميان آنان مي رفته اند، مصداق آية 18، از سورة حجر واقع مي شده اند. و مي شوند. كه مي فرمايد: «الّا من استرق السّمع فاتبعه شهاب مبين». (دين اسلام و ايمان مؤمنان راستين، از آسيب شياطين رجيم، محفوظ است. و دست آنان از آن كوتاه) اگر هم يكي از آنان (شياطين) دست آويز مختصري بدست آورد، شهابي ثاقب، او را هدف خواهد گرفت. (جواب دندان شكن دريافت خواهد كرد).
داستان حضرت موسي از ديدن آتش، و بقية ماجرا، همين معني را افاضه مي كند، كه بايد به آتش نزديك شد. يا در آتش رفت. تا از حرارت آن گرم شويم. يا از لهيب آن بسوزيم. «و اذ قال موسي لاهله انّي آنست نارا سآتيكم منها بخبر او آتيكم بشهاب قبس لعلّكم تصطلون ـ فلما جاءها نودي ان بورك من في النّار و من حولها و سبحان الله رب ّالعالمين». (به اين واقعه، توجّه نمائيد. كه) چون موسي به خانوادة خود گفت: من به راستي آتشي مي بينم. و به زودي برايتان از آن خبري و يا فروزه اي مي آورم. (كه با آن برايتان آتشي بيفروزم)، تا گرم شويد ـ پس چون به آتش نزديك شد، ندا داده شد، كه به هر كس در آتش باشد، و كسي كه اطراف آن بيايد، بهره و خير بسيار داده مي شود. و منزه است خداوند پروردگار جهانيان. (7 و 8، نمل) يعني اگر مي خواهيد آتشي شويد، بايد در داخل آتش برويد. و اگر مي خواهيد داغ يا گرم شويد، نزديك آتش رويد. چنانكه اگر مي خواهيد الهي شويد، بايد خود را در خداوند محو كنيد يا حدّاقل، به او نزديك شويد. و اين (اشاره ايست عظيم عرفاني، كه تعمّق بسيار مي طلبد.) در اينجا بايد به اين نكتة مهمّ نيز توجّه شود، كه جملة «و سبحان الله ربّ العالمين»، ذيل آيه، صراحت دارد، كه داستان آتش طور هم يك تمثيل است. و خداوند، منزه است از اينكه در شكل آتش يا چيز ديگري تجلّي كند.
بنابراين، مي توان گفت كه حضرت موسي با چشم آتشي، نديده است. او در دل احساس كرده، كه آتشي در وجود او در حال شعله ور شدن است. و احتمال داده است كه به رسالت مبعوث خواهد شد. به همين جهت، به خانوادة خود گفته: من در وجود خود آتشي احساس مي كنم. و به زودي، از آن آتش، به شما چيزها و خبرهائي خواهم گفت. كه ممكن است (اگر لياقت و قابليّت آن را داشته باشيد) شما هم از حرارت آن گرم شويد. و نيز اين نتيجه را ما با تأييد جملة «بورك من في النّار و من حولها» مسجّل دانسته ايم، كه معلوم مي دارد، سخن از آتش گفتن، يك تمثيل است. و به معني اين است كه كسي كه در مركز يك حادثه، و انقلاب الهي باشد، مانند حضرت موسي، و ساير پيامبران خدا، كه در مركز بوده اند، بركت و خير عظيم، از طريق وحي دريافت مي داشته اند، و كساني كه اطراف آن مركز بوده اند، به نسبت نزديك بودن به خير و بركت، نصيب و بهره مي گرفته اند. چون اگر آن آتش، مظهر تجلّي خداوند بوده، ضرورتي نداشت كه بفرمايد:
«ان بورك في النّار و من حولها».
همين گونه است حال ما، كه اگر در ژرفاي درياي وحي (قرآن) فرو رويم، ممكن است گوهرهاي گرانبها به چنگ آوريم. و اگر اطراف آن باشيم، از منظرة زيبايش، از طراوتي كه به محيط مي بخشد، از نوشيدن آب گوارايش، از مشاهدة شناوران واله و شيدايش، از شنيدن آهنگ امواج جان افزايش... بهره مند مي شويم. و احياناً غوّاصاني كه جيبها و دامنها از گوهرهاي اعماق آن انباشته اند، يك يا چند دانة گرانبها هم به تصدّق و تزكي در دست ما بگذارند. پس نبايد از كنار آتش دور شد. و نه از كنار دريا.
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه