SHAMAMEH.ORG

جواز انسان براي بهره گيري از زمين و آسمان ها
«هو الّذي خلق لكم ما في الارض جميعاً ثمّ استوي الي السّماء فسويهنّ سبع سموات و هو بكل شيء عليم» او كسي است كه هر چه را در زمين است براي شما آفريد و سپس پرداختن به آسمان ها را (؟) و آنها را هفت آسمان معتدل و محكم قرار داد زيرا او به همه چيز دانا است (27 بقره).
بعضي از ساده انديشان به محض مواجه شدن با آياتي از قبيل آيه فوق بدون اندك تعمق و تدبّري خود را گُل سر سبد عالم آفرينش مي پندارند و اشرف مخلوقات خداوند مي شمارند و به آياتي از قبيل(70 سوره اسراء) «و لقد كرّمنا بني آدم و حملناهم في البرّ و البحر...» ما به تحقيق بني آدم را كرامت بخشيديم و آن را در خشكي و دريا پراكنده ساختيم...- استدلال مي كنند ولي توجّه ندارند كه فرموده است بني آدم را كرامت بخشيديم كه گروه خاصّي از انسان ها هستند نه همه انسان ها اگر چنين ظرافت گوئي منظور نبود مي فرمود: بني بشر يا بني انسان را كرامت بخشيديم تا شامل تمام افراد اين نوع باشد ثالثاً خود نعمت آفرينش كه شامل بشر شده است نعمتي است عظيم كه مي توان آن را كرامت هم شمرد كه در اين صورت اكرام چنين كرامتي منحصر به بشر به تنهائي نيست و تمام موجودات از اين كرامت بر خوردار هستند و چنين كرامتي يك دليل عقلائي نيست تا ما خود را اشرف مخلوقاتي بپنداريم.
بلي. از ميان انسان ها آناني كه به درجه آدميّت مي رسند نسبت به سايرين داراي شرافت مي شوند امّا چنين كساني داراي آن چنان خلق و خوئي مي شوند كه به هيچ وجه صفات خود را به رخ ديگران نمي كشند و خود را اشرف مخلوقات نمي دانند.
ما انشاءالله در مورد آدم و كرامت در جاي خود بحث خواهيم كرد.
جمله صدر آيه هم حكايت از اين دارد كه همه چيزهائي كه در زمين آفريده شده براي انسان است بايد تحقيق كرد كه آيا فقط فوايد آنها براي انسان است يا زيان هاي آنها هم شامل انسان مي شود، مانند ابليس و شياطين و عوامل بيماري زا و حوادث خطرناك؟ ثانياً بايد توجّه داشت كه خود انسان چه طور؟ درست است كه خداوند در اين آيه نفرموده است كه انسان ها را هم براي اشياء و موجودات ديگر آفريده است امّا في الواقع چنين نيست؟
در آيه (13 سوره سجده) چنين فرموده است: «و لو شئنا لآتينا كلّ نفس هديها و لكن حقّ القول منّي لا ملئنّ جهنّم من الجنة و النّاس أجمعين» اگر مامي خواستيم راه رستگاري را بهر كسي مي نموديم و ليكن اين گفته ثابت من است كه جهنّم را محقّقاً از جنّيان و انسان ها انباشته خواهم كرد.
اين آيه صراحت دارد كه بسياري از انسان ها به علاوه بسياري از جنّ براي پر كردن جهنّم آفريده شده اند مگر اين كه بگوئيم جهنّم جاي كوچكي است و با چند تن از جنّ و انس پر مي شود؟! و يا بگوئيم جهنّم جاي بسيار خوبي است كه آن هم براي اشرف مخلوقات آفريده شده است؟!
ذيل آيه( 119سوره هود) نيز چنين آمده است «و تمّت كلمة ربّك لا ملئنّ جهنّم من الجنّة و النّاس اجمعين» (بي چون و چرا) كلام قاطع پروردگارت اين است كه به طور مسلّم جهنّم را از جنّيان و انسان ها انباشته مي نمائيم.
علاوه بر آيات مذكور كه صراحت دارند بسياري از انسان ها را هم آفريده است تا در نهايت طعمه جهنّم باشند در همين دنيا هم ما شاهديم كه موجودات بي حدّ و شمار مانند انگل ها و ويروس ها نيز از بدن انسان ها تغذيه مي كنند و از بدن ها مسكن مي گيرند و در آنها تولد و تكثير دارند، در بدن هاي انسان متولد مي شوند و در سراسر بدن پراكنده مي شوند و زندگي مي كنند و مي ميرند- گويا همان جا دنياي آنهاست، آن چنان كه دنياي ما زمين است- شايد هم خداوند به آنها به نحوي وحي فرمايد كه «هو الّذي خلق لكم ما في الابدان جميعاً؟ كسي چه مي داند؟
آيا كسي مي تواند بگويد كه مثلاً براي ميكروب ها و ويروس ها هم از بين خود آنها پيامبراني مبعوث نمي شود و آنها مؤمن و كافر و شرور و نيكو كار ندارند؟
به نظر حقير، مطابق اصل توحيد نظام آنها هم موجوداتي هستند عيناً مانند ما و از مواهب ربوبيّت عام برخوردارند كه يكي از اسباب ربوبيّت، ارسال رسل و انزال كتب و هدايت به سوي كمال است. هر چه را خداوند بيافريند مشمول رحمت خويش قرار مي دهد چنان كه فرموده است: «و رحمتي وسعت كلّ شيء...» و رحمت من شامل تمام موجودات است (155 اعراف) و مي دانيم كه پيامبر عظيم الشّأن ما هم يكي از مظاهر رحمت است؟ «و ما ارسلناك الّا رحمة للعالمين».
بنده هم يكي از مخاطبان آية مورد بحث هستم كه مي شنوم خداوند فرموده است: «خلق لكم ما في الارض جميعاً» امّا نه مي توانم و نه كسي اين حقّ را به من مي دهد كه تمام اشياء را به تصرّف و انحصار خود در آورم- نوع بشر نيز چنين است، براي كلّ انسان ها هم ممكن نيست كلّ اشياء زمين را به تصرّف و مصرف خود در آوردند، فقط مجاز هستند و آيه نيز به منزلة جواز است تا از هر چيزي كه به نحوي در رفع احتياج آنان مفيد است بهره بگيرند نه اين كه فرضاً تصوّر كنند كه همة آبهاي درياها مال آنها است و مي توانند موجودات ديگر را محروم كنند و همه آنها را خود به مصرف برسانند.
ما از همه چيز حتّي المقدور استفاده مي بريم كما اين كه هر چيز ديگر هم به نحوي از همه چيز استفاده مي برد. «ثمّ استوي الي السّماء» سپس به كار آسمان پرداخت ( يا سپس پرداختن به آسمان را براي شما قرار داد). بعضي ها با توجّه به ظاهر امر تصوّر مي كنند كه خداوند اوّل زمين را نظام بخشيده است و بعد از زمين آسمان ها را. بعضي هم كلمه استوي را به معني استقرّار يافتن گرفته و مي گويند خداوند پس از نظام دادن به زمين بر آسمان استقرّار يافت كما اين كه جملة «ثمّ استوي علي العرش» را در آيات (52 سوره 6)- (9 سوره 11) (59 سوره 25) (4 سوره 32) و... نيز به همين معني گرفته و تصوّر كرده اند كه خداوند پس از خلقت زمين و آسمان ها بر عرش مستقر شده است و بحث ها و مجادلات بسياري هم در مورد اين كه خداوند اوّل زمين را آفريده است و بعد آسمان ها را به راه انداخته اند كه همه ناشي از سهل انگاري نسبت به اشارات ديگر قرآن و اصول آفرينش و بي دقّتي در اثر حروف مانند «و» و «في» مي باشد كه ما تا حدودي در جلد اوّل اين كتاب بحث كرده ايم و بعداً نيز در جاي خود مورد بحث قرار خواهيم داد.
باري، به نظر مي رسد كه به قرينه صدر آيه كه مي فرمايد: «هو الّذي خلق لكم...»جملة «ثمّ استوي الي السّماء» يعني «ثمّ لتستووا الي السّماء» سپس به آسمان مي پردازيد- مي باشد. بدين معني كه شما حقّ داريد و مي توانيد كه از تمام اشيائي كه در زمين آفريده ايم كمال استفاده را ببريد و سپس كه آمادگي لازم را كسب كرديد به بهره گيري از آسمان بپردازيد و جمله «فسويهنّ سبع سموات» پس آنها را هقفت آسمان را قرار داد و معتدل كرد – به اين معني است كه امكان استفاده بشر را از هفت آسمان فراهم نمود و كلمه «عليم» در ذيل آيه كه مي فرمايد «و هو بكل شيء عليم» مؤيّد همين استنباط است كه خداوند چون خود انسان را و محيط زيست و امكانات زندگي و فطرت و استعدادهاي او را آفريده و مقدّر فرموده است «مي داند» كه سر انجام به چه مرحله اي از علوم و فنون و سطح زندگي خواهد رسيد.
و اگر معني جمله و آيه آن گونه بود كه ديگران پنداشته اند كه خداوند پس از خلقت زمين و اشياء آن به كار آسمان پرداخت يا بر آسمان مستولي شد حق اين بود كه به جاي كلمه عليم كلمه قدير به كار مي رفت و آيه را با جملة «و هو بكل شيء قدير» پايان مي بخشيد.
پس بر اساس توضيحات مذكور از نظر ما ترجمه آيه مورد بحث «هو الّذي خلق لكم...» به طور خلاصه چنين مي شود خداوند كسي است كه تمام چيزهائي را كه در زمين است آفريده تا شما حتّي المقدور و در حد نياز از آنها بهره بگيريد و به كار ببريد و آماده شويد تا به بهره گيري از آسمان بپردازيد و بهره گيري از آسمان به هفت آسمان كشيده مي شود (و به هفت آسمان محدود و متوقّف مي گردد).
اين محدود و متوقّف شدن را ما از عدد هفت آسمان استفاده كرده ايم زيرا اگر چنين نبود مي فرمود: «ثمّ استوي الي السّموات» و حدود را ذكر نمي فرمود؟
همين محدود كردن به هفت آسمان نيز خود دليل بر اين است كه «ثمّ استوي الي السّماء» منظور اين نيست كه خداوند خود به آسمان مستولي شد و آن را هم به هفت آسمان محدود كند؟
اگر منظور خود خداوند بود چون قدرت مطلق و مسلّط مطلق است مي فرمود: «ثمّ استوي الي السّموات» و عددي هم در دنبال نمي آورد تا تسلّط خود را محدود نمايد؟ دليل ديگر آيه بعد است كه سخن از خليفه قرار دادن آدم به ميان آورده است كه مي فرمايد... «اني جاعل في الارض خليفة...» و معلوم است كسي كه به مقام خليفة الهي برسد دست يازيدن او بر آسمان ها امكان پذير خواهد شد؟
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه