هدايت هاي فطري و معنوي
«يا بني آدم قد انزلنا عليكم لباسا يواري سوآتكم و ريشا و لباس التّقوي ذالك خير، ذالك من آيات الله لعلّهم يذكّرون»: ـ اي فرزندان آدم مسلّم است كه ما براي شما پوشش را آفريديم كه زشتي هاي شما را بپوشاند و زينتي باشد و به پوشش تقوي (اهمّيّت دهيد)كه اين بهتر است، اين از آيات خداوند است، شايد متوجّه شوند (26 اعراف) ما قبلاً فرق بشر ـ انسان وآدم را توضيح داده ايم و گفتيم كه نظر قرآن از آدم انسان متكامل است، بخصوص نظر به انساني دارد كه خداوند را بشناسد و لذا وقتي مي فرمايد: «يا بني آدم» منظور از خطاب كساني هستند كه به خدا و رسول و معاد ايمان دارند و لذا خطاب با مهرباني همراه است. خطاب يا ايّها النّاس متوجّه جميع مردم اعم از بشر، انسان و آدم مي باشد و بيشتر در مواردي بكار برده مي شود كه بخواهد مردم را با توجّه دادن به نعمات الهي متوجّه منعم حقيقي بنمايد خطاب «يا ايّها الانسان متوجّه طبقه متوسّط مردم است و تقريباً همان منظوري را در بر دارد كه در خطاب «يا ايّها النّاس» مورد نظر است الاّ اين كه اندكي عتاب آميزتر است. خطاب مستقيمي هم به بشر صادر نفرموده است و احتمالاً علّت اين است كه چون طبقه بشر كساني هستند كه در مرحلة بدويت هستند و قدرت درك و تعقّل كافي ندارند شايسته نمي باشند كه مورد خطاب قرار گيرند ولي اين طبقه فرصت دارند تا تحت هدايت فطري به مقام انسانيّت ترقّي كنند. خطاب هاي ديگري هم در قرآن وارد است كه متوجّه اشخاص بلند مرتبه بخصوص پيامبران مي باشد. مانند «يا آدم، يا نوح، يا ابراهيم، يا ايّها المزمل، يا ايّها المدّثّر و يا ايّها الرّسول» و... كه معلوم است براي آماده كردن پيامبران جهت دريافت وحي صادر گرديده است. جملة: «قد انزلنا عليكم لباسا» به اين معني نيست كه لباسي از آسمان نازل فرموده باشد بلكه نازل كردن به معني آفريدن هم مي باشد چنان كه فرموده است: «و انزلنا الحديد»... يعني ما آن را آفريديم. و نيز آفريدن هم به اين معني نيست كه خداوند بدون دخالت دادن وسائل و عوامل، مستقيماً با دست خود چيزي يا چيزهائي را بيافريند. بلكه او عوامل ديگر را طوري آفريده است تا سبب شوند اشياء جديدي به وجود آيد. مانند اينكه در زن و مرد ميل ازواج را تعبيه فرموده و استعداد فرزنددار شدن را به آنان داده است و لذا اين دو موجود با ازدواج خود فرزند به وجود مي آورند و بدين وسيله افراد ديگري خلق مي شوند كه هر چند والدين واسطه اند ولي آفريننده آفريدگار است. همين گونه است نازل كردن يا خلق كردن لباس: به زمين استعداد رويانيدن گياه را داده است، گياهاني از آن جمله پنبه مي رويد كه الياف دانه هاي آن محكم و قابل تبديل شدن به نخ را دارند، به انسان هم نياز به داشتن لباس را داده است و ناگزير در جستجوي يافتن وسائلي كه بتواند با آن ها خود را بپوشاند به تكاپو مي افتد و رفته رفته به تهيّه و فراهم كردن لباس از پنبه يا پشم و پوست حيوانات و غير آن توفيق پيدا مي كند، و اين درست چنان است كه خداوند خود اين كارها را مي كند زيرا عوامل و اسباب را در اصل خود او آفريده است. اينكه خداوند در اصل انسان را بدون لباس طبيعي مانند مو، پشم و پر آفريده است به اين منظور بوده است كه در معرض اختلالات جوي مانند سرما و گرما قرار گيرد و نياز به پوشش را براي حفظ جان خود احساس كند و ناگزير شود تا به فكر تهيّه پوشش بپردازد و قدرت دفاعي او رشد كند و با رفع نياز لذّت موفّقيّت را درك كند و به تهيّه وسائل مفيدتر بيفتد و متدرّجاً قدرت انديشه و تعلّق او شكوفا شود و مبتكر و خلاّق گردد و نيز عورت او به تبع نياز به پوشش از ديد پنهان شود و رفته رفته احساس حجب و شرم كند و بدين ترتيب مقدّمات تشكيل خانواده و وابستگي و مشخّص شدن روابط نَسَبي فراهم شود و اين جمله موجب ضرورت دفاع از خانواده و نسل شود و به وضع مقررات و قوانين اجتماعي بيانجامد و نياز بشر را به قانون گذار و حاكم و هادي رشد دهد و از اين طريق او را متوجّه ادراكات و عقول و قدرتهاي برتر و نتيجتاً ماوراء الطّبيعه و عالم غيب و خداوند و فرشتگان بنمايد. و به همين جهت است كه فرموده است «و لباس التقوي ذالك خير»: و نتيجه و منظور از لباس تقوي يا خويشتن داري حاصل مي شود، يعني، و همه منظورها از نيازمند كردن بشر به لباس در همين نكته نهفته است و اين است از نشانه ها و هدايتهاي (فطري) خداوند، شايد به آن توجّه نمائيد. پس معني جمله «و لباس التّقوي ذالك خير»: عفاف و خويشتن داري نتيجه و گزيده پوشش و لباس است ـ مي باشد. نكته ديگر اينكه كلمه ريش را كه به معني لباس زيبا و تجمّل است در برابر و قرين جملة «يواري سوآتكم» تا عورتها و زشتي هاي شما را بپوشاند ـ قرار داده است و اين مقابله انداختن به اين منظور است كه بفهماند در نيازمند كردن انسان به پوشش زيبائي و ايجاد ميل تجمّل گرائي هم منظور مي باشد و اين احساس نيز به زيبا دوستي و هنرجوئي و خلاّقيّت مي انجامد و بنابراين پسنديده و شايسته و از لوازم آدم شدن انسان ها مي باشد. جملة «ذالك من آيات الله» علاوه بر اين آيه دربسياري آيات ديگر كه حكايت از امور طبيعي دارند اين معني را مي رساند كه آيات خداوند منحصر به آيات متعارف نازل شده از آسمان ها نيستند بلكه اگر چشم بصيرت باشد همه چيز از آيات خداوند و وسيله هدايت به سوي مبدأ و معاد مي باشد. آيه مورد بحث و آيات مشابه ديگر اشاره به اين دارند كه هدايت دو گونه است يكي هدايت فطري با فشار قهريّه كه در احساس نيازمندي بشريّت را به سوي كمال رهبري مي نمايد و ديگري هدايت آسماني الهي كه با ارسال رسل و انزال آيات انسان را به سوي كمال ارشاد مي نمايد. هدايت فطري قهري و عامّ و شامل هر سه طبقه «بشر، انسان و آدم» مي شود ولي هدايت آسماني خاص است و مستقيماً شامل افرادي بخصوص از انسان ها و آدم ها مي شود و به صورت غير مستقيم شامل عموم مردم مي گرد. به طور خلاصه هدايت هاي طبيعي قهري و اجباري است ولي هدايت هاي معنوي ارشادي و اختياري هستند. چنان كه شخص نمي تواند در مقابل گرسنگي يا سرما و گرما بدون استفاده از غذا و پوشش مقاومت كند امّا مي تواند در برابر رهبران سرپيچي و امتناع نمايد. هدايت هاي فطري بشر را به انسان شدن وتمدّن مي رساند امّا به آدم شدن نمي رسانند متقابلاً هدايت هاي معنوي انسان را با آدم شدن و تديّن و تكامل به درجات بالاتر مي رسانند. خوشبخت مردمي كه بگونه اي سزاوار، قدر هر دو نوع هدايت را بدانند تا هم به اوج كمال مدني برسند و هم به بالاترين درجة معنوي عروج كنند.
|