حال استطاعت و مقتضيّات امروز چگونه است؟
آيا يك شتر و يا يك اسب يا قاطر و يك خورجين غذا و ما يحتاج ديگر كفايت مي كند؟ ممكن است براي بعضي از مردم حجاز به طور ناهنجاري كافي باشد، زيرا معلوم نيست در آن ازدحام ماشيني شترش را كجا تيمار مي كند؟ امّا مسلمانان ساير بلاد جهان چطور؟ استطاعت آنان به چه وسايل و امكاناتي مربوط مي شود؟ آيا هواپيما هم در كار رسانيدن حجّاج به خانه خداوند ضرورت دارد يا نه؟ آيا اگر ضرورت هواپيما محرز است تهيّه هواپيما بدون علم و فنّو ثروت ممكن است؟ همين مسائل با آيه (62 انفال) كه در ارتباط است با آيه (80 انبياء) مطرح مي شود. خداوند در (آيه 80 انبياء) قصد خود را از اينكه بذر علم و صنعت لباس رزمي را در نهاد حضرت داود نشانيده به ما اعلام فرموده است.: - «لتحصنكم من بأسكم» ما بذر علم تهيّه وسيله دفاعي را در نهاد داود نشانيديم تا او آغازگر صنايع جنگي باشد و بتدريج علوم و فنون اين ضرورت تكميل شود تا به شما ملّت مسلمانان بر شد كه شما در زمان خود با عنايت با اشاره (60 انفال) آن چنان خود را با علوم و فنون نظامي مجهّز كنيد كه نه فقط دشمنان شناخته شده خدا و خود را بلكه متّحدان پس برده آنها را هم به هراس افكنيد. اين اشارات را خداوند فرموده است و ارزيابي قدرت نظامي دشمنان و متّحدان آن ها را و نيز چند و چون مقادير تجهيزات دفاعي مورد نياز را به عهده خود ما محوّل فرموده است ولي فرموده است آن چنان و آن مقدار باشد كه: 1 ـ «لتحصنكم من بأسكم»: تا براي دفع دشمن در كارزار كافي باشد. 2 ـ «ترهبون به عدوّالله و عدوّكم و آخرين من دونهم»: از لحاظ كمي و كيفي آن چنان باشد كه دشمنان خدا و شما و پشتيبانان آن ها را هم به هراس افكند. نكته بسيار مهّم اين است كه چنين تجهيزات و تداركات دفاعي را سير الي الله دانسته است: «و ما تنفقوا من شيء في سبيل الله... با اين توضيح مهّم قطعي و مسلّم مي دارد كه علوم و فنون و صنايع دفاعي از مصاديق بارز دين هستند و بدون آنها امنيّت صراط مستقيم فراهم نمي شود؟ حال بعضي كساني كه: 1 ـ قرآن را يك كتاب علمي نمي دانند. 2 ـ علم را با استناد يك روايت مشكوك منحصر به علم دين و علم بدن مي دانند به ما بگويند: 1 ـ آيات مذكور را قبول دارند يا نه؟ 2 ـ چون مسلّماً قبول دارند بگويند، صنايع رزمي دفاعي شامل چند رشته است. 3 ـ آن صنايع به چند رشته از علوم وابسته اند؟ علم فيزيك و ستاره شناسي لازم نيست؟ علوم شيمي، مهندسي در انواع آن، فلز شناسي، معدن شناسي، هواشناسي، رياضيّات، راهسازي، حمل و نقل، صنايع پزشكي، بافندگي، سيمان، آهن، نفت، و هزاران صنعت ديگر. كدام يك براي تداركات و تجهيز سپاه آماده دفاع ـ زيادي و غير لازم هستند؟ 4 ـ آيا اگر گروهي از مسلمانان با استعداد به فراگيري و كاربرد اين علوم و فنون بپردازند غير ديني عمل مي كنند؟ آيا مي توان گفت كه در دنياي امروز كه جهان اسلام با دشمنان مجهّز به سلاح هاي بسيار پيشرفته كشتار جمعي مواجه است، پرداختن مسلمانان به علوم مربوطه به تقويت دنياي اسلام بخصوص با عنايت به ضرورت تجهيزات دفاعي آن، يك كار غير جهادي و غير ديني است؟ اگر چنين است چرا خداوند خود بذر علم آن را در نهاد داود نشانده است و منّت بر ما گذاشته و از ما شكر گزاري خواسته است؟ خود داود كه مي توانست به خوبي از عهده شكر بر آيد! براي ما قطعي و مسلّم است كه علم زره بافتن آن حضرت بذر علوم و صنايع نظامي امروز ما و فرداي فرزندان ما مي باشد. به نظر مي رسد كه وقت آن رسيده و حتّي دير هم شده است كه بعضي حفظه قرآن ذهنيّات موروثي را تخليه و حقايق قرآن را بر اساس رهنمودهاي خود قرآن جايگزين و و دانش مايه تحقيقات و تتبّعات و نظر پردازي هاي خود قرار دهند و با اين كار ارشادات ديني را در يك مسير صحيح قرار دهند. و نيز وقت آن رسيده است كه خيره شدگان به علوم و فنون متداول روز گناه عقب ماندگي مسلمانان را به گردن دين و قرآن نيفكنند و بدانند كه قصور متوجّه مسلمانان نا آشنا به حقايق قرآن است و لذا به خود آيند و خود را يك مسلماني كه بر اساس تذكّرات قرآن موظّف به تحصيل علم و تخصّص براي تقويت دنياي اسلام مي باشند – بدانند. باري، ما از نظر گاهي كه به بالاترين نقطه رأس هرم و به عبارتي مؤثّرترين عامل در اجتماع مسلمانان جهان نظر كرديم به اين نتيجه رسيده ايم كه آيات قرآن عمدتاً براي تبيين آيات طبيعي و فطري و برقراري يك نظا طبيعي بين آنها در رابطه با انسان است و هدايت انسان براي يك زندگي مترقّي دنيوي و سير در صراط مستقيم به سوي سعادت آن جهان است، و اين نظام به نام دين اسلام است كه به تعبير قرآن دين فطري و پايدار مي باشد: «ذالك الدّين القيّم» اگر به تعاريفي كه با عنايت به آيات قبل در خصوص ضرورت تجهيز قواي دفاعي اسلامي عرضه داشتيم دقت كرده باشيد اين آگاهي را بدست مي دهد كه براي تجهيز شايسته نيروي دفاعي، كم يا زياد، به تمام رشته هاي علمي و تخصّصي و صنايع گوناگون متداول روز نيازمنديم و لذا علوم و فنون گوناگون در آخرين حدّ پيشرفته آن از ضروريات دين است و هر كس اين توضيح را قبول نكند حقيقت دين و قرآن را نشناخته است. پس بايد براي فرهنگ دين طبق يك برنامه ريزي دقيق، به نحوي تبليغ شود كه به تدريج در نمودار هرمي شكل دين اشخاص نخبه با علم آموزي حقيقي از سطح زيرين به طبقه بالاتر ترقّي كند تا در رأس به اشخاصي منتهي گردد كه يك درك كامل از آيات آسماني و طببيعي دارند و آن اداراك را بر عكس سير فوق الذّكر از بالا و طبقه به طبقه به پائين هرم سرازير نمايند يعني همان شيوه داد و ستدي برقرار گردد كه خداوند آن را وضع فرموده است: «يدبّر الامر من السّماء الي الارض ثمّ يعرج اليه في يوم كان مقداره الف سنة ممّا تعدون». امور را از آسمان به سوي زمين تدبير مي كند (بر مي گرداند) سپس از زمين به سوي او بالا مي رود در مدت زماني كه به حسابي كه شما شمارش مي كند (تقويم شما) هزار سال به طول مي انجامد (5 سجده) شايد بعضي طرز تقسيم بندي ما را از طبقات اجتماعات اسلامي بد بينانه تلقّي كنند امّا اگر واقعيّت اجتماعات را در قرون گذشته و حال با دقت كافي ارزيابي نمايند و امكانات جهان اسلام را با آسماني بودن قرآن و حقّانيّت دين اسلام منصفانه بررسي نمايند احتمالاً به همين نتيجه خواهند رسيد كه ما رسيده ايم: بي توجّهي به مفاهيم و اشارات آيات و سهل انگاري در انجام تكاليف ديني در ميان اكثريّت افراد طبقات؟ عنوان بحث ما كيفيّت گسترش زمين است و چون ذيل آيه عنوان بحث، درك و فهم اشارات آيات منوط و مربوط شده است به تفكّر مردم: «لقوم يتفكّرون» و معلوم است كه حاصل تفكّر و تدبّر در آيات، بخصوص آياتي كه اشاره به عوامل طبيعي دارند، يك مقدار دانستي هاي طبيعي است كه انسان را سرانجام متوجّه پديد آورنده اصلي مي كند. مي توانيم بر اين دانستني ها نام علم بگذاريم و چون چنين علمي داراي دو جنبه طبيعي و ماوراء طبيعي مي باشد توضيحات نسبتاً طولاني ما چندان خارج از موضوع نمي باشد و لذا خوانندگان بر ما ببخشايند كه گاهي به ناگزير به مطالب زائد بر بحث اصلي مي پردازيم. گفتيم كه گسترش زمين كه (آيه 3 رعد) و آياتي ديگر در تبيين آن نازل شده اند يك گسترش سطحي و دو بعدي نيست بلكه يك گسترش با ابعاد بسيار و داراي كميّت و كيفيّت هاي بي شمار است كه پاره اي ازآنها را بر شمرديم. از جمله كميّت ها و كيفيّت هاي گسترش زمين تابيدن آفتاب و پديدار شدن شبانه روز و جريان بادها و آوردن ابرها و باريدن آنها و نشأت گرفتن رودها و چشمه سارها و رويش گياهان و بر آوردن ثمرات و ميوه ها و پديدار شدن حيات و متنوع شدن حيوانات و سير اجزاء و موجودات زمين به سوي كمال و شكل گرفتن اقوام و قبايل و رشد يافتن افرادي از آنان به عنوان رهبراي و حكام و بعثت انبياء و وضع شرايع و اديان و نيز پديدار شدن افكار و انديشه هاي انحرافي و الحادي و به وجود آمدن اختلافات و سليقه ها و برخوردها و تعارض ها و جنگ و جدال ها و... كه هر كدام از آنها مي توان عنوان بحث و فحص و تتبّعات مفصّل و سر لوحة يك يا چند علم واقع گردند و لذا به آن سادگي نيست كه ما آن گسترش را مطابق نظرات پيروان فلاسفه يوناني مسطح يا مطابق نظرات متّجددان معتقد به تعاريف نيوتني گرد يا كروي بدانيم و ترجمه و تفسير را تكميل و تمام شده تلقّي كنيم. براي مؤمنين به قرآن، قرآن سند و مدرك است. پس بايد وقتي از گسترش، بر افراشتگي كوه ها را نام مي برد: «و جعل فيها رواسي» بررسي كنيم كه كوه ها چگونه به وجود مي آيند و آثار وجودي آن ها چيست. و آنگاه كه پديدار شدن نهرها را ذكر مي كند تحقيق نمائيم كه نهرها چگونه جاري مي شوند و چه نتايجي دارند. و چون به وجود آوردن ثمرات و زوج داشتن آنها را مطرح مي فرمايد به موضوع با عنايت به آيات ديگر قرآن، علمي و تحقيقي برخورد كنيم. همين گونه در مورد پديدار شدن شب و روز در زمين و اختلافات و آثار آنها و در تمام موارد مذكور، به آيات ديگر كه در اين قبيل موارد نازل شده است مراجعه نمائيم و از خدا و ايمان و عقل و علم و عمر مدد بگيريم (هر چند خداوند كافي است) تا راه فهم اشارات را بيابيم و اين است شيوه تفكّر نه اينكه فقط يك نظر اجمالي بكنيم و بگوئيم: «صدق الله العليّ العظيم» و خود را مؤمن هم بدانيم! ايمان عبارت است از اعتقاد قلبي و التزام عملي و با اين فرمول و مقياس ما مي توانيم ايمان خود را با آيات قرآن در هر موردي بسنجيم: ـ 1 ـ تا چه حدّ به آيه قلباً اعتقاد داريم. 2 ـ تا چه حدّ به اعتقاد خود در آن خصوص عمل مي كنيم. براي اين سنجش هم بايد بدانيم اعتقاد چيست. اعتقاد، آن درك و فهم و علمي است كه آن چنان براي قلوب مقبول باشد كه با تار و پود آن سخت گره بخورد به نحوي كه كسي نتواند آن گره ها را باز و آن علم را متزلزل و مشكوك نمايد. التزام نيز آن تعهّد و ديني را گويند كه شخصيّت انسان ضامن اجرا و ايفاي آن باشد و مطمئن باشد كه هر گونه سهل انگاري در خصوص آن عواقبي سخت و هولناك دارد. بنابراين قضيه به اين سادگي نيست كه ما بگوئيم ايمان داريم كار فيصله يابد؟ «احسب النّاس ان يتركوا ان يقولوا آمنّا و هم لا يفتنون». آيا مردم مي پندارند همين كه بگويند ايمان داريم رها مي شوند و مورد آزمايش قرار نمي گيرند؟ (1 عنكبوت).
|