SHAMAMEH.ORG

شرط رسيدن به خواسته ها
«سواء منكم من اسرّ القول و من جهر به و من هو مستخف باللّيل و سارب بالنّهار له معقّبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر الله، انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم و اذا اراد الله بقوم سوءاً فلا مردّ له و ما لهم من دونه من وال!
از طرف شما (براي خداوند) يكسان است كه كسي گفتارش را پوشيده بدارد با آن كساني كه گفتار را آشكار بگويند و نيز كسي در شب نهاني بگويد و يا در روز آشكارا ـ براي آن (گفتار يا دعا) دنباله گيرهائي هست از جلو و از پس آن كه به فرمان خداوند آنان را محافظت مي كنند. مسلّم بدانيد كه خداوند هيچ چيزي را براي قومي تغيير نمي دهد تا اينكه خود، آنان خصوصيّات شخصي خود را تغيير دهند و هرگاه خداوند براي قومي بديي بخواهد هيچ مانعي براي او نخواهد بود و در برابر خداوند هيچ مددكاري نخواهند داشت (11 و 12 رعد).
از جملة «من اسرّ القول و من جهر به» و سياق اين دو آيه معلوم مي شود كه منظور دعا كردن و راز و نياز با خداوند است: يعني وقتي شما با خداوند راز و نياز مي كنيد و رفع حاجت و حل مشكلي را مي طلبيد چه بلند و آشكارا و در روشني روز بگوئيد و چه آهسته و پنهان و در تاريكي شب ـ هر دو نوع براي خداوند يكسان است هر دو نوع را مي شوند و از كيفيّت مطلب آگاه است.
چيزي كه هست آن گفتار و مطلب به دو موضوع بستگي دارد. يكي به اعمال قبلي شما و ديگري به اعمال بعدي : «له معقّبات من بين يديه»: (اعمالي كه پيش از آن خواسته انجام داده ايد) «و من خلفه» و كارهائي كه بعد از بيان و عرضه خواسته خود به پيشگاه پروردگار در دنبال ان انجام خواهيد داد ـ و اين اعمال قبلي و بعدي شما هستند كه به خواسته شما ارزش اجابت مي دهند: «يحفظونه من امر الله». دليل اينكه ما به روشني موضوع را مريوط به دعا و طلب نياز دانستيم و گفتيم كه اجابت آن را خداوند موكول به اعمال قبل و بعد از دعا فرموده است جملة «انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم» مي باشد و جمله به اين معني است كه اگر اعمال قبل از دعا كردن شما خدا پسند بوده است اجابت دعاي شما در صورتي عملي است كه اعمال بعد از دعاي شما هم مورد رضاي خداوند باشد. و اين بستگي دارد به اينكه به هنگام راز و نياز و دعا كردن آدمي قاطعاً مصمّم باشد كه روش خود را با رضاي خداوند همسو نمايد و هرگاه چنين تصميمي نداشته باشد هر چند اعمال قبلي او پسنديده باشند نبايد به قبول دعاي خود اميد و اطمينان داشته باشد.
ما اگر واقعاً مسلمان هستيم بايد قول خداوند را قاطع بدانيم.
او مي فرمايد: اگر شما مي خواهيد در وضعي كه داريد تغييري ايجاد شود بايد در نيّت و قصد و عمل خود تغيير ايجاد كنيد و گرنه دعا كردن بي فايده است:
هر كس مي خواهد چيزي به دست آورد يا به مقصودي برسد بايد بهائي بپردازد يا زحمتي و كوششي متحمّل شود. بهائي كه خداوند از ما مي خواهد تا خواسته ما را عملي كند همان تغييري است كه ما بايد در جهت جلب رضايت او در وجود خويش ايجاد كنيم.
در نظر بگيريم پدري سرمايه اي فراهم نموده است، فرزند او ممكن است گذشته نسبتاً خوبي هم داشته باشد از پدر مي خواهد كه آن سرمايه را (علاوه بر هزينه هاي متداول) به فرزند بدهد. پدر جواب مي دهد: فرزندم من غذا و لباس و مسكن و ساير ما يحتاج تو را به نحو مطلوب تدارك ديده ام. امّا اگر بيش از آن چه مرسوم است مي خواهي بايد از نحو كاربرد آن كه بايد در جهت خير و صلاح باشد مطمئن شوم بنابراين هرگاه اين آمادگي و كارآئي را در تو ديدم خواسته ات را اجابت مي كنم.
فرزندم، قبول خواسته تو بسته به ابراز لياقت تو مي باشد ـ پس اگر ابراز لياقت نكني من هم سرمايه را به تو نخواهم سپرد.
پس ما بايد وضع خودمان را با خداوند روشن كنيم.
مشخص كنيم واقعاً از او چيزي مي خواهيم يا نه:
اگر مي خواهيم توجّه داشته باشيم كه شرايط خداوند كه در كتاب خود آنها را تعيين فرموده است كدامند. ما بنده خدا هستيم، نعوذاً بالله، خداوند كه بنده ما نيست تا ماهر حرفي زديم و هر چيزي خواستيم بي چون و چرا قبول و اجابت كند؟
خود ما در مقام بندگي اغلب به گفته هاي خداوند عمل نمي كنيم و بيشتر اعمال ما خلاف خواست او مي باشد. پس چگونه توقّع داريم كه هر چه را ما بگوئيم و بخواهيم او قبول كند؟
او مي فرمايد در جريان عادي زندگيت تغيير مي خواهي؟ پس در وجود خود تغيير متناسب با خواسته ات ايجاد كن.
نيروي بيشتر مي خواهي و سلامت جسم؟ به ورزش هاي بدني و رعايت بهداشت بپرداز.
دوست مهربان و غمخوار مي خواهي؟ كينه مردم را از دل بيرون كن و غمخوار آنان باش.
نعمات بيشتر مي خواهي؟ بيشتر بكوش.
دانش بيشتر مي خواهي؟ نزد رنج استادش و حرمت او را مرعي دار. درمان بيماري مي خواهي نزد طبيب برو و دارو فراهم كن.
هر چه مي خواهي ما سرمايه آن را وجود تو و در منطقه سكونت تو تدارك ديده ايم اگر در آن منطقه نيست در گوشه ديگري از زمين خدا هست برو و بكوش و بدست آور. «الم تكن ارض الله واسعه فتها جروا»؟ مگر سرزمين خدا گسترده نيست كه برويد (و به چنگ آوريد)؟
آري اين شيوه و سخن پاكيزه اي است كه ما دست بلند كنيم و عرض كنيم: بار الها ترا به ارحم الراحميني ات قسم مي دهم كه..... و اين سخن پاكيزه اي است كه بالا هم مي رود امّا به شرط اينكه با عمل صالح (كار متناسب با خواسته) همراه باشد: «اليه يصعد الكلم الطّيب و العمل الصّالح يرفعه».... سخن پاكيزه به سوي او بالا مي رود ولي عمل نيكوست كه آن را بالا مي برد (1 فاطر). (اگر عمل نيكو نباشد دعا بالا نمي رود)
جمله، «له معقّبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر الله»: علاوه بر آنچه در معني آن قبلاً عرضه داشتيم اشاره دارد به اينكه گفتار يا دعا و راز و نياز انسان كه شامل عبادات شفاهي هم مي شود به وسيله اعمال شخص و به فرمان خداوند حفظ مي شوند و لذا گم شدني نيستند.
(آيه 18 از سوره ق) نيزمؤيّدهمين نكته است: «ما يلفظ من قول الّا لديه رقيب عتيد»: ـ هيچ سخني بر زبان رانده نمي شود مگر اينكه نگهباني آماده مراقبت از آن است جملة «انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم». اين مفهوم را نيز در بر دارد كه خداوند كاري را براي تغيير وضعيت كسي و يا گروهي شروع نمي كند تا اينكه خود آن شخص يا گروه شروع به تغيير وضعيت خود كنند و اين به معني آن است كه كار اشخاص با خداوند همزمان شروع مي شود پس بين خداوند و بندگان يك نوع همكاري تنگاتنگ به وجود مي آيد و آن هم به اين ترتيب است كه انسان ها با عمل خود ابزار و مصالح كار را فراهم مي كنند و به دست خداوند مي دهند و خداوند آنها را با علم و فنون الهي تجزيه و تركيب و تنظيم و قابل استفاده و نتيجه بخش مي كند. برابر صريح آيات خداوند در همكاري با بندگان هم اعم از اينكه اساس كار بد باشد يا خوب فرقي نمي گذارد چيزي كه هست كارهاي بد را برابر خود آنكارهائي كه مي كنند نتيجه بخش مي كند ولي كارهاي خوب را هم از نزد خود جوري مدد مي رساند كه از ده برابر به بالاتر نتيجه بخش شوند، چنانكه مي فرمايد: «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزي الّا مثلها و هم لا يظلمون». هر كس به كار نيكي پرداخت پس او را ده برابر نتيجه است و هر كس به كار بد بپردازد پس پاداشي نخواهد داشت مگر مانند كارش و آن ها مورد ستم قرار نمي گيرند.
آيات ديگر نيز حكايت از پاداش هاي بيشتر از ده برابر تا الي ماشاءالله دارند كه بهتر است خود خوانندگان به قرآن مراجعه نمايند زيرا نظر ما ارائه نمونه و نحوه تدبّر و برقرار كردن رابطه بين آيات و فهم معاني بيشتر از آن ها مي باشند نه افزودن به حجم كتاب.
جملة «و اذا اراد الله بقوم سوءاً فلا مردّ له و ما لهم من دونه من وال». و هرگاه خداوند براي قومي بد بخواهد هيچ كس و هيچ چيز مانع او نتواند بود و آن مردم را در برابر خداوند هيچ مددكاري نيست ـ را اگر به تنهائي در نظر بگيريم يك معناي خشونت آميز خواهد داشت و همين تنگ نظري ها است كه موجب انحراف از حقايق مي شود كه بايد از آن اجتناب شود.
پس ما بايد هميشه براي فهم صحيح اشارات جملات، نظر به تمام آيات قرآن و يا لااقل به جملات قبل و بعد و سياق آيات داشته باشيم تا گمراه نشويم.
در خصوص اين جمله، جمله قبل تفسير و توضيح است، به اين معني كه همه چيز دست خود انسان است. اگر تغييراتي كه در وجود خود پدپد مي آورد در جهت صلاح و درستكاري باشد خداوند هم در همان جهت او را مدد مي رساند، و هرگاه در جهت سوء و فساد باشد مطابق همان روال نتيجه و پاداش مي دهد و لذا جملة آخر آيه به اين معني است كه تصوّر نكنيد كه اگر بديي به شما رسيد از طرف خداوند است كه از طرف خود شما و نتيجه اعمال خود شما مي باشد زيرا كارهاي خداوند را مانعي نيست، پس اگر بدي ديديد به جستجوي علّت آن در وجود خود بپردازيد و خود را اصلاح و تغيير دهيد تا آثار آن هم كه ناگزير از طرف خداوند مي رسد مرتفع گردد چون به محض اينكه شروع به ايجاد آن تغيير در خود كرديد خداوند نيز همان تغيير را ايجاد خواهد كرد: «انّ الله لا يغير ما بقوم حتّي يغيِّروا ما بانفسهم».
ما تا يانجا بيشتر روي فرد تكيه كرديم در صورتي كه آيه اشاره به جمع دارد (قوم) و علّت اين است كه ما افراد را اجزاء اجتماع مي دانيم.
هر تغييري در وضع افراد بوجود آيد در وضع كلّي اجتماع اثر دارد ـ پس اگر تمام يا اكثريّت افراد اجتماع يك هدف مشخّص را دنبال كنند بي شك اجتماع هم به همان سو سير خواهد كرد و نمونه هاي آن را كراراً در اجتماعات ديده ايم كه وقتي اكثريّت خواستند و عمل كردند به نتيجه رسيده اند و بارزترين آن نمونه ها تغيير مهّمي است كه در اجتماع ما اتفاق افتاد و همه شاهد آن هستيم.
در تمام طول تاريخ مردمي كه ستمگري ها را تحمّل كرده اند ستمگرها هم بر آن ها مسلّط بوده اند و هر قوم كه از ستم بستوه آمده و عليه ستمگران قيام كرده اند آن ها را به زانو در آورده اند و يا حدّاقّل برابر اقدامي كه كرده اند در جهت مقاصد خود تعديل به وجود آورده اند.
پس بايد اين را بپذيريم كه برابر مفاد آيه مورد بحث هر چه را از خداوند مي خواهيم تا خود براي كسب آن اقدام نكنيم خداوند آن را به ما نخواهد داد ولي به محض اينكه شروع به كار در جهت تحصيل آن كنيم خداوند هم ما را براي كسب آن ياري خواهد كرد. آنچه تا اينجاي مطلب عرضه داشته ايم نظام فطري امور است كه خداوند تنظيم فرموده است كه مختصر و موجز آن را در آيه(39 نجم) بيان فرموده است: «و ان ليس للانسان الّا ما سعي». و (اين را بدانيد) كه براي انسان هيچ چيز نيست جز نتيجه كار و كوشش خودش. امّا اين را هم بايد در نظر بگيريم كه با وجودي كه خداوند براي تمام امور و از جمله جريان زندگي بشر نظامي استوار فرموده است كه همزمان با كار، نتيجه نيز حاصل مي شود، امّا دست خود را هم نبسته است و گه گاه پديده هائي خلاف نظام رخ مي نمايد تا اوّلاً اين تصوّر را از اذهان خارج كند كه نظام متّكي به عقل و اراده يك قدرت مطلق و فايق است نه يك نظام خود كار و ناشي از فعل و انفعالات عوامل طبيعي صرف، و ثانياً آنگاه كه لازم مي داند پاره اي از مشكلات لا ينحل بعضي از بندگان خالص خود را حل كند و يا پيامبران را با توانائي بخشيدن به انجام اموري خارق العادّه تأييد نمايد تا درب آسمان ها باز و دست بندگان به سوي بالا دراز گردد و رابطة بيچارگان با چاره ساز قطع نشودعليهذا به پيغمبر عزيز خود فرموده است: «و اذا سئلك عبادي عنّي فانّي قريب اجيب دعوة الدّاع اذا دعان فليستجيبوا لي و ليؤمنوا بي لعلّهم يرشدون» و هرگاه بندگان مرا از تو سؤال كردند (بگو) من مطمئناً نزديك هستم دعاي دعا كننده را آنگاه كه دعا مي كند اجابت مي كنم پس بايد مرا اجابت كنند و به من ايمان داشته باشند شايد ايشان به صلاح برسند (حاجت روا شوند). (186 بقره).
اين آيه و آيات بسيار ديگري كه در قرآن وارد است دعا را لازم و اجابت آن را محتمل دانسته امّا شروطي براي اجابت وضع فرموده است: يكي اينكه بنده هم خدا را اجابت كند (فليستجيبوا لي) ديگر اينكه گرايش و ايمان به خداوند داشته باشد «و ليؤمنوا بي» و دراين صورت نيز روا شدن حاجت و رفع نياز را محتمل بيان فرموده است نه حتمي و مسلّم: «لعلّهم يرشدون».
با در نظر گرفتن آيات قرآن بخصوص آيات عنوان بحث (11 و 12 رعد) مي توانيم بگوئيم كه بنده چگونه بايد خداوند را اجابت كند تا متقابلاً خداوند هم خواسته او را اجابت نمايد: ـ
آن چنان كه فرموده است: «ان الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم»، بنده بايد تمام امكانات و تجهيزاتي را كه خداوند در دسترس و در اختيار او قرار داده است با تمام توان براي رفع نيازمنديها و انجام خواسته هاي خود از مجراي طبيعي بكار بگيرد و در صورتي كه عمل كرد و مؤثّر واقع نشد آن وقت از مجراي غير طبيعي يعني به وسيله دعا كردن از خداوند بخواهد.
پس اجابت كردن بنده، خداوند خود را، عبارت است از قبول گفتار او كه در قالب آيات بر پيغمبر اكرم نازل شده و در قرآن كريم تدوين و تأليف شده است.
پس بايد مفاهيم آيات را دقيقاً شناخت و كاملاً عمل كرد تا خداوند اجابت شده باشد
ايمان به خداوند هم به اينگونه است كه، جزا و معبودي نگيريم و خلاف فرمان او عمل نكنيم، هر چه راه است از طرف او و روان به سوي او بدانيم و آنچه را فرموده است بصلاح خود و ديگران بشناسيم ـ مانند اينكه فرموده است: تا قومي يا كسي تغييري در امور خود ايجاد نكند خداوند تغييري در امور او انجام نمي دهد اين مطلب را يك اصل بدانيم، نه اينكه آن را سهل انگاريم و امكانات خدادادي را معطّل گذاريم و براي هر كاري كه از خودمان يا بندگان ديگر او ساخته است دست به دعا برداريم:
بدتر اين است كه خداوند را كنار گذاريم و رو به بندگان آريم كه در اين صورت مي توان گفت كه اساساً ايماني نداريم!
اشاره ديگري كه جملة: «انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بانفسهم» دارد اين است كه خواست مردم در امتداد خواست خداوند تعريف شده است و حقي بي نهايت بزرگ است كه آفريدگار به خلق و آفريده خود داده است و به بندگان فرموده است كه اگر شما بخواهيد من هم مي خواهم و علاوه بر اين تقدّم تصميم گيري را به بندگان تفويض فرموده: اگر شما تصميم به تغيير خود بگيريد من هم كه آفريننده هستم در جهت تصميم و عمل شما اراده خواهم كرد.
نكته ديگر اشاره به توانائيهاي عظيم انسان ها است زيرا در نقل جمله حدّ و مرزي براي تغيير در امور مطرح نگرديده است و به طور مطلق حكايت از اين دارد كه وقتي انسانها تصميم بگيرند كه هر گونه تغييري كه مايل هستند «ما بقوم» در امور خود به عمل آورند خداوند هم آن را امضاء خواهد كرد.
پس چه بهتر كه انسان ها بخصوص مسلمانان بجاي روي آوردن به مسائل غير طبيعي، توانائي هاي فطري خدادادي خود را بشناسند و آن ها را بكار بگيرند و در صورتي كه پس از بكارگيري تمام امكانات طبيعي خدادادي مشكل حل نشد آن زمان دست به دعا بر دارند نه اينكه بي هيچ گونه فعّاليّتي براي استفاده از نعمات در دسترس به تن آسائي خو كنند و براي رفع نياز و مشكلات به دعا و ذكر و او را درو كنند.
احتمالاً با عنايت به همين اشارات آيات بوده است كه حضرت علي() فرموده است (اي انسان گمان مي كني كه تو همين جرم به ظاهر كوچك هستي در حاليكه وجو تو شامل جهاني بزرگ است)؟
(آيه 20 شوري) نيز در همين معني نازل شده است: «و من كان يريد حرث الاخرة نزد له في حرثه و من كان يريد حرث الدّنيا نؤته منها و ما له في الاخرة من نصيب» . هر كه مي خواهد براي تحصيل آخرت كشت و كار كند ما هم كشت و كار او را افزايش مي دهيم و هر كه تحصيل دنيا را مي خواهد از دينا به او مي دهيم ولي در آخرت سهمي ندارد ـ به خوبي بيان مي دارد كه ملاك اراده و عمل خود انسان است، از جملة «نزد له في حرثه» كه خداوند به خواستاران آخرت مژده داده است اين معني حاصل مي شود كه آن چه خداوند افزايش مي دهد اضافه كردن نعمات دنيوي بر طالبان آخرت است زيرا آخرت به طور مطلق ذكر شده است و چون افزايش آخرت بر آخرت مطلق معقول نيست پس معني افزايش بر آخرت دنيا مي باشد كه طالب آخرت آن را هم به تبع اعمال نيك خود تحصيل خواهد كرد «و سعد الدّنيا و الاخرة» مي شود.
در همين معني است آيات (201 و 202 و203 بقره) كه مي فرمايد:... «فمن النّاس من يقول: ربّنا آتنا في الدّنيا و ما له في الاخرة من خلاق ـ و منهم من يقول: ربّنا آتنا في الدّنيا حسنة و في الاخرة حسنة و قنا عذاب النّار ـ اولئك لهم نصيب ممّا كسبوا و الله سريع الحساب»... پس، از مردم كساني مي گويند: پروردگارا در دنيا به ما (مال) ببخش، براي او در آخرت سهمي نخواهد بود (چون خودش نخواسته است) ـ و از آنان (مردم) كساني مي گويند: پروردگارا در دنيا به ما نيكي بسيار عطا كن و در آخرت نيز نيكي بسيار و ما را از عذاب آتش نگاهدار ـ به چنين كساني (هم گروه اوّل و هم گروه دوم) بهره اعمال آنان تأديه مي شود زيرا خداوند سريع الحساب است (حساب همه چيز را نگاه مي دارد)، بدين ترتيب ملاحظه مي گردد كه همه چيز در دست خود انسان است.
هر كس به اين قبيل مطالب توجّه كند و ملاحظه نمايد كه خداوند فرموده است «لا اكراه في الدّين» (آية الكرسي) و نيز ياد آوري هائي را كه به پيغمبر خود كراراً فرموده است «و ما علي الرّسول الّا البلاغ» و هم چنين: «فانّما عليك البلاغ و علينا الحساب»: جز اين نيست كه فقط رسانيدن (آيات به مردم) وظيفه تو است و حسابرسي مردم با من است (40 رعد) متوجّه خواهد شد كه قرآن چه ارزش والائي را براي بشر قائل است و خداوند و پيغمبر او چه آزادي ها و آزاد انديشي هائي را به رهروان و پيروان دين اسلام تعليم فرموده اند و چه مسائلي را براي تحريك و فعّاليّت استعداد و توانائي هاي انسان ها به كار گرفته است! پس قرآن در حقيقت اعلاميه و آئين نامه آزادي بشر است كه به وسيلة خداوند تنظيم و تنفيذ و به وسيله پيغمبر عزيز او تبليغ شده است.
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه