اصول و مباني نظام اقتصادي اسلام
تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد در طول تاريخ گذشته هيچ يك از ملل و فرق اسلامي هيچگاه يك نظام اقتصادي منظّم و مدوّن اسلامي كه يك برنامه و هدف مشخصّي را مدّ نظر قرار داده باشد تنظيم ننموده است و وضع اقتصادي ملل و مجتمعات اسلامي متناسب بوده است با وضع سياسي/ نظامي و اقتدار خلفاء، سلاطين، و حكّام كه به صورت متمركز يا پراكنده بر جهان اسلام حكمراني داشتهاند. در علوم و فنون و صنايع و سياست كه عملاً از امور عبادي (در معناي مصطلح آن) مجزّا بوده و هنوز هم نزد اكثريت مجزّا شناخته ميشود نيز، هيچگونه هدف و برنامه ريزي مراعات نگرديده و اصولاً اشارات و هدايتهاي قرآن كريم در امور غير عبادي تا كنون بطريق علمي تعريف و تدوين و طبقه بندي نگرديده است. فقها و محققان اسلامي نيز در تحقيقاتي كه پيرامون معاملات، عقود، مكاسب و امثال اينها بعمل آوردهاند بيشتر پاسخگويي به مسايل مبتلا به مسلمانان و حلال و حرام و مستحب و مكروه و مباح بودن و روابط فيمابين آنانرا مدّ نظر داشتهاند و به اصول و مباني يك اقتصاد اسلامي فراگير از نظر اهداف و برنامه ريزي حكومتي / اجتماعي عنايت نداشته¬اند زيرا عملاً پيوسته دين از سياست جدا بوده است و بين حكام و سلاطين و كاربه دستان با علماء و محققان همكاري و هماهنگي وجود نداشته است و بدين ترتيب چيزي كه بتوان آنرا نظام اقتصادي اسلامي ناميد عملاً موجود نگرديده است و لذا اقتصاد و اسلام اجزائي متلاشي و پراكنده و وابسته به اشخاص بوده و در بخش حكومتي نيز وابسته به انفال و صدقات و مالياتها و جزيه¬ها و اراضي و املاك خالصة حكومتي و امثال اينها بوده و آن هم باستثناي دوران خلفاء راشدين با نظر فردي و خود كامگي اعمال ميشده است - بهرگونه ميتوانستهاند بچنگ ميآورده و به هر نحوي ميخواسته¬اند مصرف ميكردهاند! در عصر جديد نيز كشورهاي اسلامي نظر به كشورهاي صنعتي داشته و دارند و در سياست كشورداري و نظامات آن سعي ميكنند آنها را الگو و نمونه قرار دهند امّا چون خود را مقيّد به قيود و مقررّات ديني ميدانند از اين بابت نيز توفيقي به دست نميآورند و بنابراين كشورهاي اسلامي عموماً جزو كشورهاي عقب افتاده و جهان سوّمي شناخته ميشوند و اين هم در حاليست كه جهان اسلام سرشار از منابع طبيعي غني و ملل اسلامي مدعّي در دست داشتن بهترين كتاب هدّايتي است كه نازل شده از سوي خداوند براي سعادت بشر در هر دو سراي ميباشد!
چرا چنين است؟ بنظر نگارنده علّت پيش آمدن چنين وضعيتي اينست كه دين اسلام دانسته و ندانسته از مجراي «فطري» آن كه خواست خداوند است خارج گرديده و به صورت تك بعدي در آمده است. براي نمونه به طبقه بندي كه از فروع دين در دست است توجّه فرمائيد : نماز، روزه، حج، جهاد، خمس، زكات، امر بمعروف، نهي از منكر، تولاّ و تبريّ، كه همه از مسائل عبادي (در معناي مصطلح هستند) و اگر در حاشية تحقيقات فقهي مربوط به آنها، به مسائل ديگري هم پرداخته شده است از بابت تضمين صحت انجام امور عبادي ميباشند و نه از بابت بر قرار كردن يك نظام ديني كه با فطرت مطابقت داشته باشد - هر چند بنظر نگارنده تنظيم نظام فطري / معيشتي مسلمانان نيمي از پيكرة دين است و لذا عين عبادت است كه ما قريباً به بيان دلائل آن مي پردازيم - و عليرغم اين همه تأكيدي كه در قرآن كريم پيرامون تفكّر، تدبّر، علم و حكمت، فنّ و صنعت، شورا و عدالت، اقتصاد و فطرت شده است اينقبيل مسائل جزو فروع دين هم به شمار نيامده و مهمل گذاشته شدهاند چنانكه گوئي مجتمعات اسلامي نه نيازي به سياست و سياستمداري، نه علم و صنعت و اقتصاد دارند و نه براي امور فطري آنها بايد نظم و ترتيبي وضع و اجرا گردد! و نه احتياجي به سلاح و ابزار دفاعي دارند. اكنون كه به همّت پژوهشكده دانشگاه تربيت مدرّس تحقيق پيرامون اصول و مباني نظام اقتصاد اسلامي بعنوان يك فتح باب و ايجاد يك رشته علمي دانشگاهي مطرح گرديده، اميد است در اين خصوص تحقيقات كافي، تا حدّ ريشه يابي و شناخت اصول و مباني اقتصاد اسلامي، صورت پذيرد و توضيحات و تعاريف علمي قابل ارائه به دانشگاهها و دانش پژوهان فراهم و به جهان دانش عرضه گردد، درعين حال براي شناخت و تعريف علمي موضوعات ديگر نظام اسلامي مانند سياست، علم، هنر، صنعت، مدنيّت، و امثال اينها الگو و نمونه اي به دست آيد. ما براي اينكه بتوانيم اصول و مباني نظام اقتصاد اسلامي را بشناسيم در بادي امر بايد خود اسلام را بشناسيم. شايد اين نظر ما كه مدعّي هستيم در بادي امر بايد خود اسلام را شناخت براي بسياري شگفت آور باشد در صورتي كه جاي هيچگونه شگفت زدگي نيست زيرا اگر اسلام به درستي شناخته شده بود مؤلفّه¬هاي نظام آن مانند اقتصاد، سياست، علم و صنعت و بطور كلّي مدنيّت اسلامي شناخته و تعريف شده بودند و لذا اكنون نيازي به تحقيق پيرامون اصول و مباني اقتصاد اسلامي نداشتيم و به علاوه، بر اساس تعريفي كه خداوند از مسلمانان مؤمن به دست داده است : «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ»، امروز مسلمانان جهان از عزتّي كه مناسب مسلمانان مؤمن باشد برخوردار بودند، نه اينكه جزو جهان سوّميها و عقب ماندگان علم و صنعت و مدنيّت بشمار آيند!
|