شناخت ناموس خلقت و فطرت مردم
چون در بادي امر بنظر ميرسد كه شناخت ناموس خلقت يا رازهاي آفرينش مشكل است خداوند خود به تعريف موضوع پرداخته و نمونة محدود و ملموسي از اسرار آفرينش را براي مطالعه و شناخت ما در اختيار قرار داده و آن افراد مردم هستند: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها. بنابراين مفهوم دين همان مفهوم آفرينش و مفهوم آفرينش همان مفهوم مقتضيّات وجود مردم ميباشد و لذا دين هم عيناً مشابه يك مخلوق است و در قرآن كريم در موارد ديگر نيز به اين نكته اشاره شده است كه نازل شدن به همان معني خلق كردن و آفريدن ميباشد مانند اينكه فرموده است : وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ يعني ما آهن را آفريديم. پس دين هم در حقيقت يك مخلوق الهي ميباشد و بخصوص بر حسب استدلالهاي مختصر بعدي معلوم خواهد شد كه دين هم داراي همان خصوصيات اجزاء آفرينش ميباشد. ما از علوم تجربي / طبيعي مانند فيزيك، شيمي، جغرافي و … بعّلت اينكه فقط موجودات را به لحاظ جنبه هاي مادّي مورد توجّه قرار دادهاند نميتوانيم قرائت كاملي از خلقت و فطرت به دست آوريم و همينگونه از تعاريف علماي ديني كه به جنبه هاي مادّي خلقت با نظر تحقير نگريستهاند و بيشتر به جنبه هاي معنوي و ملكوتي موجودات و انسانها پرداختهاند نميتوانيم استناد كنيم زيرا هر دو گروه تعاريف ناقصي از خلقت به دست ميدهند و لذا به قرآن كريم متوّسل ميشويم كه كلام خداوند و «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» ميباشد تا ببينيم چه تعاريفي از خلقت و فطرت بيان ميدارد. نگارنده 12 اصل از اصول آفرينش را از كلام الله مجيد اقتباس نموده و طبق تعاريف خود قرآن كريم به تفسير و تفصيل آنها پرداخته و در كتابي با نام «اصول آفرينش» تأليف و چاپ و منتشر كرده و اميدوارست توفيق يابد مورد توجه جهان علم و دانش دين اسلام قرار بگيرد. اصول 12 گانة مذكور تماماً براي شناخت هر چه بيشتر ناموس خلقت ضرورت كامل دارند امّا مطرح كردن آنها در اين بحث محدود ممكن نيست امّا از آن ميان دو اصل اساسي براي روشن شدن بحث ما كاملاً مؤثر و كارساز ميباشند كه بشرح زير و بطور خلاصه مطرح ميگردد : يكي از آن اصول، اصل هماهنگي نظام آفرينش يا «توحيد نظام آفرينش» است كه از آيه 3 سوره ملك اقتباس گرديده كه ميفرمايد : «ما تَرى فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ...»، در نظام آفرينش خداوند مهربان هيچگونه تفاوتي نمي بيني. مطابق اين اصل هر نظامي كه بر خلقت مثلاً يك انسان حاكم باشد بر كلّ عالم وجود و بر هر جزء از اجزاء آن نيز حاكم است و هر خصوصيّتي كه در وجود يك شيء تعبيه شده باشد در وجود اشياء ديگر هم تعبيه شده است هر چند بنظر ما عجيب و باور نكردني باشد - كه جاي استدلال در اين مختصر نيست. اصل ديگر «اصل تزويج» است كه از آيه 51 سوره زاريات اقتباس شده (و آيات ديگر) كه ميفرمايد : «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»: هر چيزي را بر اساس داشتن زوج آفريديم باشد كه شما متذكّر (اهميّت موضوع) بشويد. مطابق اين اصل هر چه آفريده شده يا بشود اوّلاً نوعاً از زوج تشكيل ميشود، مانند زن و مرد، شب و روز، مثبت و منفي، زندگي و مرگ (كه مجموعاً زندگي را تشكيل ميدهند) و ثانياً، فرداً هم از دو چيز تشكيل ميشود مانند جسم و روح كه متفقاً يك موجود زنده را شكل ميدهند، ثالثاً تمام اجزاء و اعضاء متشكلة آنها هم از زوج تشكيل ميشود مانند دو دست، دو پا، دو چشم، دو گوش، دو سوراخ مدخل، دو سوراخ مخرج، دو كليه، دو كبد، دو بطن در قلب، دو لپ در مغز و… ثوابت و سيارات، مركز يا هستة الكترونها در اتمها و ذرّات و خلاصه تمام اجزاء هستي و حتي خود هستي نيز كه از عالم غيب و عالم مشهود تشكيل شده است - و تنها ذات باريتعالي است كه به صورت «فرد مطلق» ميباشد چون او آفريننده است نه آفريده شده : «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ». از استدلات فوق كه بر اساس تعاريف قرآن كريم بيان گرديد خلاصه گيري ميكنيم كه : 1- انسان يك مخلوق است كه از دو بخش مادّي و معنوي يا بعبارتي از جسم و روح بوجود آمده است. 2- دين اسلام نيز يك مخلوق است كه براي نظام بخشيدن بر زندگي انسان بوجود آمده ولذا متشكل از دو بخش مادّيات و معنويّات ميباشد و هر دو بخش آن نيز بايد متوازن و معتدل باشد. 3- بر اساس اصل توحيد نظام بايد خصوصيات دين بر مقتضيات انسان قابليت تطابق داشته باشند، آن هم به صورت متعادل و متوازن و بدور از هر گونه افراط و تفريط! اميد است خوانندة ما از تفصيل كلام ملول نگردد. ما ميخواهيم اصول و مباني اقتصاد اسلامي را بشناسيم و چون اقتصاد براي مردم است بايد مقتضيّات فطري مردم را رعايت كنيم و چون اساس نظام مدني ما اسلام است و اساس اسلام قرآن كريم است لزوماً بايد تعاريف لازم را از كلام خداوند به دست آوريم تا بتوانيم اصول اقتصاد را بر اساس آن تعاريف بنا نهيم تا استوار بماند، و بهر طريق ديگري كه دنبال كنيم به هدف مورد نظر نخواهيم رسيد.
|