SHAMAMEH.ORG

تعاريف قرآن كريم از اقتصاد
بعضي با توّجه به حجم و كميّت آيات قرآن كريم و مقايسه آن كه شامل تقريباً 6336 آيه متضمن 77400 كلمه است با كتبي كه در حجمهاي بسيار در علوم گوناگون تأليف گرديده است نمي‌توانند بپذيرند كه قرآن نه فقط يك كتاب علمي است بلكه يك كتاب آسماني فوق علمي‌ مي‌باشد و ندانسته منكر مفهوم و «وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا» مي‌شوند اينان نمي‌توانند تصّور كنند كه عظمت كلام خداوند متناسب است با عظمت خود خداوند او جلّ جلاله خود به تنهايي هستي را آفريده و در حال گسترش و تدبير امور آن و تسلّط و تقدير و تكميل آنست و در اين كار نه از كسي مايه و كمك گرفته است و نه از جايي الگو و نمونه و و نه خستگي و ملال بر او مي‌رسد و نه نياز و ناتوانائي بر او عارض مي‌شود.
كلام خداوند نيز خداوند كلمات است. كلام خداوند مي‌ آفريند و عينيّت مي‌ بخشد. كلام خداوند عين هستي است كه در عين واحد بودن بخشي از آن به صورت قرآن كريم براي هدايت، بظهور رسيده است اين بخش از كلام خداوند كه ظاهر آن در حيطة نظر بندگان در آمده صراط مستقيمي است كه از ازليّت بي اولويّت آغاز گرديد و تا ابديّت بي انتها امتداد دارد و عرض نامحدود آن انسانيت را از بدو پيدايش تا انقراض و پس از انقراض از رستاخيز تا مادامت السّموات و الارض شامل مي‌شود و مفاهيم آن از علم خداوند نشأت مي‌گيرد و در تدبرات و تعلقات انسانها صورت مي‌پذيرد و بر صفحات قلوب مردم با ايمان مستقيماً، و بر انديشه هاي مردم محقق و مدبّر جهان غير مستقيم و تا انتهاي تاريخ نقش مي¬بندد.
ما بايد با تعقّل و تدبّر با اين ريسمان محكم الهي رابطه برقرار كنيم و بوسيلة آن با منبع وحي مربوط شويم تا مفهوم «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ» بودن آن را ادراك نمائيم.
چون يقين داشتيم كه قرآن كريم نازل شده است تا همه چيز را تبيين نمايد و آگاه شديم كه مثلاً اقتصاد هم يك «شي» است با اطمينان خاطر به يافتن رهنمودهاي قرآن در موضوع اقتصاد مي پردازيم.
مانبايد منتظر باشيم تا خداوند در موضوعي بسيار گفته باشد تا ما مختصري عمل كنيم او كلام خود را هدايت قرار داده است و بنابراين راه را نشان مي‌دهد ولي اين ما هستيم كه بايد در آن صراط مستقيم قدم گذاريم و پيش برويم تا به مقصد برسيم. براي نمونه در 14 قرن پيش خداوند اساسي ترين اصل مدنيّت مترقي را در سه كلمه بيان فرموده است :«وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ»: حال تصّور نمائيد كه اگر مسلمانان در سيزده يا چهارده قرن پيش اهميّت اين هدايت را مي‌شناختند و نظام امور خود را بر اساس شورايي بودن بنا مي‌نهادند امروز جامعه هاي اسلامي در چه مرحله اي از مدنيّت بودند و اين در حالي است هم امروز هم عمق مطلب و قصور خود را نمي شناسند و نظام شورايي را ابتكار غرب مي دانند همين گونه‌اند هدايتهاي ديگر قرآن كريم منجمله هدايتهاي اقتصادي آن كه مورد بحث ما مي‌باشد.
براي مثال اگر، طبق رهنمود «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» هم اكنون كه امر اقتصاد اسلامي را پژوهشگدة دانشگاه تربيت مدرس مطرح تحقيقات قرار داده است و با فراخوان نظرات انديشمندان و دانشمندان خوشبختانه به يك نوع فرآوري مقدمات شورايي دست يازيده است - بطور شورايي در اين امر از نظر قرآن كريم به تحقيق و تدبير بپردازيم مسلم اينست به بهترين راهيافتها نائل خواهيم شد.
امّا تا رسيدن به آن مرحله, نگارنده عليرغم بضاعت ناچيز خود مقدمتاً به بعضي رهنمودهاي قرآن كريم در امر اقتصاد اشاره مي نمايد :
بدواً بايد توجّه داشت كه قرآن كريم بسياري از هدايتها را در ضمن مثلها و داستانها بيان مي‌فرمايد و بطريق مقتضي حق و واجب الرّعايه بودن مفاهيم مثلها و داستانها را بيان و تأكيد مي‌فرمايد چنانكه ايمان به كتب آسماني پيشين را همانند ايمان به قرآن كريم قرار مي‌دهد : «وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ» و يا در جاي ديگر با بيان رهنمودهائي با ذكر اسامي‌ بعضي از انبياء مانند ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، اسباط (كه شامل انبياء آل يعقوب مي‌شوند) موسي، عيسي و همة انبياء ديگر مي‌فرمايد : «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» بايد آنچه بر پيامبران ديگر نازل شده است ايمان داشته باشد و آنان را نيز همانند حضرت رسول الله(*) اُسوه و نمونة اعمال خود قرار دهد كه از جمله نام اسباط را هم ذكر فرموده است كه انبياء آل يعقوب مي‌باشند كه در رأس آنان يوسف قرار دارد.
با اين بيان يوسف يكي از انبياء است كه بايد براي ما اسوه باشد يعني در انجام اعمال به او هم بايد اقتداء كنيم.
حال در نظر مي‌گيريم كه يكي از سوره هاي بزرگ قرآن كريم به داستان يوسف اختصاص داده شده است و چون مفاد سوره را در نظر مي‌گيريم به اين نتيجه مي‌رسيم كه خداوند مخصوصاً حضرت يوسف را با آن تفاصيلي كه همگان مي‌دانند به نبوّت برگزيده است تا پس از طي مراحلي شگفت انگيز به عزيزي مصر برسد تا آن ملّت را كه ظاهراً مشرك هم بوده‌اند از تنگناهاي اقتصادي بگذراند و به امور معيشتي آنها كه همان اقتصاد است سر و سامان بخشد!
در بيان ديگر قرآن كريم كلاًّ هدايت لازم الرّعايه است و سورة يوسف نيز يك بخش مهّم از آن است. همينگونه است داستان سيل عرم، داستانهاي داود و سليمان و صنايع ذوب فلزات و تشكيل سلطنتهاي با شكوه و ايجاد شهرهايي عظيم و قصرهاي حيرت انگيز و داستان ذي القرنين و سفرهاي او به شرق و غرب و ترويج صنعت و سد سازي كه بيان تحسين آميز آنها در قرآن كريم براي هدايت مسلمانان به تبعيت از سنّت آن بزرگواران است نه داستانسراي و احياناً نتيجة اخلاقي گرفتن!
چون همگان از داستان يوسف آگاهي دارند ما در اين مختصر فقط به تحليل مفاد بعضي آيات آن كه به تبين امور اقتصادي اختصاص دارند مي پردازيم :
« قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ »1 (يوسف پس از شنيدن خواب فرعون به قاصد گفت) هفت سال (كه بعلّت بارندگي بسيار پر محصول خواهد بود) با كوشش بسيار كشاورزي كنيد و آنچه را ميدرويد عمدتاً در خوشه هاي خود انبار كنيد مگر مقدار مختصري كه از آن تغذيه مي‌نمائيد.
« ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ »1 پس از آن هفت سال سخت پيش مي آيد كه از آنچه براي تنگناها ذخيره كرده ايد مي‌خوريد مگر مقدار كمي از ذخيره را (كه براي بذر بايد نگاهداري شود).
« قالَ اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ »2 يوسف (پس از مصاحبه با فرعون و رهنمودهائي كه براي بهره گيري از فراخناها براي آمادگي در برابر تنگناها به او داد) گفت : به من در امور مالي كشور اختيار تام بده زيرا من نگهدارندة امين و كاردان هستم.
بعضي رهنمودهاي اقتصادي آيات مذكور بشرح زير است :
1- بايد در فراخناها از رفاه و آسايش دوري كرد و برعكس به كوشش هر چه بيشتر همّـت گمارد تا از فرصت مناسب و مساعد حدّآكثر بهره برداري شود و در آمدها عمدتاً اندوخته گردد تا در تنگناها مصرف شود : «تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً».
2- آنچه را در فراخناها به دست مي آوريد عمدتاً دست نخورده ذخيره نمائيد: فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ.
3- در تنگناها تمام اندوخته خود را بمصرف نرسانيد - ذخيره را با صرفه جوئي كامل مصرف نمائيد و مقداري را براي سرمايه گذاري نگاه داريد : إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ.
4- براي روبرو شدن و رفع مشكلات اقتصادي و تنگناهاي عمومي آماده باشيد، اختلاف عقيده و دين و مذهب را با مسئولان امور كنار بگذاريد و پيشنهاد همكاري بدهيد - آنچنانكه يوسف صديّق و موّحد در برابر مشكلات عمومي بي آنكه پيش شرطي عقيدتي مطرح نمايد به فرعون متكّبر و غير موّحد پيشنهاد همكاري داد :«قالَ اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»: مرا به اين مسئوليت بزرگ بر گمار.
5- تخصصها و آمادگيهائي را كه داريد و براي رفع مشكلات عمومي كارساز هستند اعلام نمائيد : إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ.
6- تا كسي را نيازمائيد و از قابليت و شايستگي و علم و تخصص و امانت داري او اطمينان پيدا نكنيد امور مهّم را بخصوص امور عمومي و اقتصادي را به او واگذار نكنيد : «فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ أَمِينٌ».
7- از كّل داستان بخوبي دانسته مي‌شود كه رسالت و نبوت منحصر به هدايت مردم به معنويّت نيست بلكه هدايت نظم اقتصادي و معيشتي مردم نيز از وظائف انبياء و پيامبران است، بنابراين هدايت مردم مسلمان به بهره گيري هر چه بيشتر از مواهب و امكانات طبيعي و رسيدن به بالاترين مدارج مدني به لحاظ ماديّات نيز جزو تكاليف رهبران و مبلغان و مروجان دين اسلام است و به همان مقداري كه به معنويت مي پردازند بايد به ماديّات نيز اهتمام نمايند.
بطوريكه قبلاً توضيح داديم دين اسلام يك نظام مطابق با فطرت است و در صورتي ناب و پايدار است كه تطابق آن با فطرت هميشه استوار و ثابت نگاه داشته شود و نيز با استدلال به آيات قرآن كريم ثابت كرديم كه ناموس آفرينش چنين است كه هر نوع آفريده شده اي متشكل از يك زوج است و افراد نوع نيز مركب از جسم و روح مي‌باشند و نظام مزدوج بودن بر تمام اجزاء خلقت و افراد و كليّات آن حاكم است و محال است چيزي غير (از ذات پروردگار) وجود داشته باشد كه منفي و يا قرينة آن آفريده نشده باشد. بنابراين، نظام اقتصاد اسلامي بايد بر دو اصل «ماديّات» و «معنويات» پايه گذاري شود تا مطابق با فطرت باشد و بين هر دو اصل نيز بايد پيوسته توازن و تعادل برقرار باشد.
8- كشاورزي و دامداري بايد از پايه هاي اقتصاد درجه اوّل شناخته شود : «تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً» چون كسي كه نان و غذاي خود نتواند حفظ كند محكوم به مرگ و نابودي است : «إِنِّي أَرانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ» …«وَ أَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ».
9- براي داشتن يك اقتصاد اطمينان بخش بايد در كشاورزي و دامداري سرمايه گزاري «كلان» نمود : «اجْعَلْنِي عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ»:: مرا در خزائن كشور اختيار تام بده (تا آن را بطور كلان در امر كشاورزي سسرمايه گزاري كنم و براي سنوات خشكسالي و تنگناها ذخيره نمايم)
در داستان سبأ و سيل عرم دقيقاً اهميّت كشاورزي را از بعدي ديگر به تصوير و نمايش در آورده است :
سرزميني داشته‌اند كه رود خانه اي در آن جاري بوده است و پيشينايان براي كنترل و تنظيم آب آن سدّي احداث كرده بوده و در سواحل چپ و راست رود دو كشتزار حاصلخيز (بلدة طيبة) ايجاد كرده بودند. نسلي كه مورد مذمت قرار گرفته از سد مراقبت نمي كنند، سيلابي سد را منهدم مي‌كند و كشتزارها از آب مي‌ افتد و به شوره زارهائي تبديل مي‌شوند كه جز درختچه هاي گز و كنار و خس و خار در آنها نمي‌رويد. آب رودخانه به اراضي پائين دست سرازير مي‌شود و مردم آن از فرصت استفاده مي‌كنند، آبرا مهار مي‌كنند و بر اراضي خود مي‌گيرند و به تأمين و رفاه مي‌رسند بنحويكه مردم سبأ كه بر اثر سهل انگاري كشاورزيشان نابود مي‌شود نيازمند خدمتگزاري به مردمي‌ مي‌شوند كه در نتيجه بهره برداري مناسب از آب رودخانه تمدّني جديد را پايه گزاري مي‌كنند. مردم سبأ حتي از رفتن به كاريابي در شهرهاي جديد و برقراري رابطه و دادو ستد با آنها هم خودداري مي‌كنند و لذا نسل آنها هم منقرض مي‌شود بنحويكه فقط داستاني از آنها باقي مي‌ ماند : …«وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْناهُمْ أَحادِيثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»1 : آنها (بعلّت اينكه ارزش آب و كشتزارهاي خود را نشناختند و آنها را از دست دادند) بر خويشتن ستم كردند، پس ما هم آنها را به صورت داستان در آورديم و آنها را كلاً پراكنده كرديم آنچنان پراكنده كردني (كه جز افسانه اي از آنها باقي نماند) همانا كه در بيان اين داستان رهنمودهائي است براي هر بردبار قدر شناسي.
ما براي رعايت اختصار به تحليل جزئيات اين داستان عبرت آموز نمي پردازيم امّا حيف مي‌دانيم كه به يكي از آموزه هاي كلان آن اشاره نكنيم : هر ملّت و قومي كه از امكانات خود استفاده فراخور نكنند آن امكانات را اساساً از دست مي‌دهند و كساني ديگر كه مترّصد استفاده از چنين فرصتهايي هستند، بهر گونه اي كه ممكن باشد، آن امكانات را دراختيار خود مي‌گيرند «و رمز استعمار و مستعمرات در همين نكته است» سهل انگاري ملّتي و فرصت غنيمت شماري ملّتي ديگر! و اين طبيعي است كه اگر آنانكه به سرچشمه نزديكترند از آب بهره نگيرند يا پائين دستها از آن بهره برداري مي‌كنند و زبر دست مي‌شوند، و يا لاجرم آب به مردابي يا كويري يا دريائي فرو خواهد ريخت و هرز خواهد رفت!
ما هم اكنون كم و بيش با يك چنين مشكلاتي كه خود باعث آن بوده ايم مواجهيم، بعلّت نداشتن يك هدف و برنامة مشخص نتوانسته¬ايم امكانات بالقوّه خود را به بهره دهي برسانيم. نيروي انساني فراوان و ارزان و منابع طبيعي سرشار و گرانبها داريم امّا چون اقتصادمان بيمارو ضعيف است نمي‌ توانيم سرمايه گزاري كنيم و از آنها بنفع بيكاران بسياري كه داريم و تقويت بنياد علم و صنعت و تمدّن سياست و عزّت و … خود بهره برداريم. ناگزير خود از موضع ضعف به فراخواني يكنوع استعمار نو روي آورده ايم : جلب سرمايه هاي خارجي با عناوين فاينايس، باي بك و امثال اينها! - كه در اجابت اين خواستة محقر هم به ما ناز مي‌فروشند!
ما هم اكنون سالانه، اگر در شرايط عادّي هم باشيم چهار ميليون تن غلّه وارد مي‌كنيم1 و اگر خشكسالي هم داشته باشيم كه اين مقدار به نسبت افزايش پيدا مي‌كند و از اين بابت وابسته ايم - در بخش دانش و فن و صنعت كه وابستگي تأسف آور است.
اين در حاليست كه توسعة كشاورزي، بخصوص اگر صنعتي و بسته بندي گردد بهترين و بيشترين صرفه را در بر دارد. چون به اين رشته بها نمي‌دهيم مختصر صادرات كشاورزي ما هم يا در بنادر بارگيري يا در مبادي بازارهاي خارجي فاسد مي‌شوند و يا بعلّت عدم رعايت استانداردها و شرايط بازرگاني بين المللي واپس فرستاده مي‌شوند. و اين در حاليست كه خداوند در قرآن كريم بما مي‌فرمايد : در ضمن آموزش امور صنعت دفاعي كه به داود دادم تأكيد كردم : «أَنِ اعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»1 : پوشش دفاعي بساز، در حلقه ها و نسوج و نظام فنّي آن اندازه نگاهدار (استاندارد) كارها را شايسته انجام دهيد زيرا من ناظر و بيناي كارهائي كه مي‌كنيد هستم.
قبلاً عرضه داشتيم كه دين قابل قبول خداوند اسلام است و آن هم اسلامي‌ است كه بر اساس اعتدال و اقتصاد استوار باشد و ملّت مسلمان بايد در مقياس جهاني يك ملّت و يا امّت «وسط» باشد چنانكه خداوند تعريف فرموده است : «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً»2 : و بدينگونه ما شما را امتّي وسط (ميانه رو و مقتصد) قرار داديم تا براي مردم جهان الگو و نمونه (شهيد) باشيد آنچانكه پيغمبر براي شما اُسوه و نمونه مي‌شود.
«وسط نقطة اعتدال هر چيزي است. وسط، محل اتصّال دو نيمة متساوي يك خط است كه نه جزو چپ آنست نه جزو راست و در عين حال هم با چپ و هم با راست ارتباط دارد. وسط راست و چپ هر خطي را بهم پيوند مي‌زند، وسط، از چپ و راست يك خط مي‌سازد كه نه چپ دارد نه راست!
وسط، مركز دايره است كه از تمام نقاط مدار آن در يك فاصله است وسط، مركز ثقل و لبّ و مغز احجام و هر چيز ديگري است كه بتصّور درآيد - آيا امّت اسلام در جهان امروز در يك چنين موقعيتي قرار دارد كه خداوند براي آن تعيين كرده است؟
چون امّت اسلامي‌ بايد مركز اعتدال مردم جهان باشد نظام ديني ما هم بايد چنين باشد و چون نظام اقتصادي هر مجتمعي بخشي از نظام كلّي آن اجتماع است پس بايد نظام اقتصادي اسلامي‌ بر اساس يك «مركزيّـت جهاني» بنياد شود، بعبارت ديگر نظام اقتصادي اسلامي بايد براي جهانيان نمونه و الگو باشد، و ما مي‌دانيم كه چنين هدفي در شرايط موجود بسيار دور از دسترس مي نمايد امّا چون پژوهشكدة دانشگاه تربيت مدرس فراخواني را براي شناخت و تعريف اصول و مباني اقتصاد اسلامي ترتيب داده است، ما اين شناخت و تعريف را از تعاريف كلام الله اقتباس مي‌كنيم و حقيقتي است كه نمي‌توان كتمان كرد، در عين حال يقين داريم كه با ايمان و يك برنامه ريزي متناسب با دين اسلام ناب دستيابي به چنين اهداف با شكوهي ميّسر و ممكن خواهد شد، امّا خود اقتصاد اسلامي چه تعريفي دارد؟
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه