همزاد انقلاب صنعتي غرب و علّت العلل عقب افتادن شرق
وُلتر كه يكي از فلاسفه و نويسندگان معروف قرن هفدهم فرانسه بود تحت تأثير سياهكاريهاي قرون وسطائي آباء كليسا و آغاز رنسانس به هيجان آمد و پيش بيني كرد كه تا صد سال ديگر مسيحيّت به گورستان اديان مرده و منقرض سپرده خواهد شد و اين پيش بيني مورد قبول عموم نيز قرار گرفت1 زيرا تاريخ دانان و دانشمندان از تمدن باستاني بابل و نينوا اگاه نبودند و لذا روايات كتاب مقدس را از شكوه و عظمت تمدنهاي آن سرزمينها افسانه ميپنداشتند. مسيحيان و پيروان كتاب مقدّس كه در معرض حملات و انتقادات اين دسته از مردم قرار گرفته بودند پاسخي به ايرادات آنان نداشتند …… اصرار ميورزيدند كه كتاب مقدس از اين روي كه كلام خدا است بايد صحيح و مستند باشد و از آن سوي دانشمندان نيز معتقد بودند كه چون اين كتاب مجموعهاي از اساطير است نميتواند كلام خدا باشد2. پيشرفت باستانشناسي كتاب مقدس شكافي را كه در بين دانشمندان و پيروان كتاب مقدس پديدار شده بود پر ساخت3 زيرا علاقه مندان و پيروان راستين كتاب مقدس تصميم گرفتند تا براي دانشمند پسند شدن اشارات تاريخي كتاب مقدس دلايل قاطع به دست آورند و بدين علّـت لازم ديدند كه تحقيقات را در محل نشو و نماي اديان يعني شرق آغاز نمايند. زايد است كه ما بگوئيم چه زحماتي كشيدند و چه نتايج درخشاني كسب كردند. علاقمندان به كتاب باستانشناسي كتاب مقدس و ساير تأليفات باستانشناسان مراجعه نمايند. به اين واقعه به حق ميتوان نام «همزاد انقلاب صنعتي / علمي» غرب داد زيرا به دنبال كشف آثار باستاني مربوط به حكايات كتاب مقدس كه به كّل آثار فرهنگي / مدني شرق مرتبط گرديد محققان و مكتشفان باستانشناسي به تمام زواياي جغرافيايي سياسي / تاريخي /فرهنگي ديني شرق راه يافتند و از گورستانهاي ماقبل تاريخ تا غارهاي تخريب شده از زلزلهها و ريزش كوهستانها و سنگ نوشتهها و اعماق كاخها و بناهاي كهنه و نو و زير شالودهها و مثنّيهاي مساجد و كليساها و معابد را مورد كندوكاو قرار دادند و از چادر نشينان و چوپانان گرفته تا سران كشورها حتي با حرمسراها رابطة دوستي بر قرار كردند، و اين موضوع چون به نام باستانشناسي و تحقيقات علميانجام ميشد و زواياي تاريك و فراموش شده تاريخ و فرهنگ و هويّـت كشورهاي شرق را نيز روشن و مدلّل مينمود مورد استقبال و همكاري كامل كشورهاي شرقي بخصوص سران كشورها قرار گرفت و بدون هيچ مشكلي براي باستانشناسان بيش از چهار قرن ادامه يافت و هنوز هم ادامه دارد! همراه با كند و كاوهاي باستانشناسي، خود باستانشناسان مستقيماً بوسيلة عوامل خود تمام كتب خطي كهن و آثار هنري و عتيقههاي فرهنگي را از هر جا كه بود و با هر قيمتي كه ميشد كه معمولاً ثمن نجس بود از كتابخانهها و بازارها و اماكن جمع آوري و به غرب انتقال دادند و بوسيلة يافتههاي باستانشناسي و آثار هنري / فرهنگي جمع آوري شده بشرح مذكور موزههاي عظيم و شگفت انگيز تشكيل دادند. جريان مذكور نتايج و آثار زير را بر جاي گذاشت : 1- انتقال آثار باستاني، هنري، فرهنگي و تاريخي شرق به غرب و تهي ماندن خود كشورهاي شرق از اين سرمايههاي ملّي. 2- به وجود آمدن جاذبههاي توريستي و تحقيقاتي در غرب. 3- به وجود آمدن تمايلات غرب دوستي در شرق. 4- آگاه شدن غرب از امكانات تجاري، معادن و منابع، ادب و فرهنگ، اوضاع سوق الجيشي، توانمنديهاي نظامي/ دفاعي، نقاط قوت و ضعف نظامها و اوضاع سياسي و كلّي كشورهاي شرق و ……. اين موضوع كه ابتداء جنبه ديني / تحقيقاتي داشت به تدريج به يك جريان خزندة سياسي نامرئي تبديل شد و سرانجام به يك هيولاي استعماري شوم مبدّل گرديد و بي نياز از هر گونه لشكر كشي و كشته و مجروح و سرمايه گزاري, تمام كشورهاي آسيايي و آفريقايي را به راحتي زير ساية سياه خود كشيد! بايد توجّه داشت كه اگر بعضي موارد در كشورهاي شرقي لشگرهايي وارد كردند براي در هم شكستن قدرت و سّد دفاعي شرقيان نبود بلكه كشورهاي غربي بر سر تقسيم اين خوان يغما با همديگر در شرق جنگهاي مختصر و پراكنده كردند! براي مقايسه اوضاع بايد توّجه كرد كه غربيان بيش از سه قرن با مسلمانان جنگيدند و نتوانستند فلسطين را متصرف شوند امّا زير پرچم باستانشناسي و تحقيقاتي و بي هيچ كشته و مجروح دادني و با آرامش كامل سراسر شرق را اشغال كردند و غنايم عظيمياز اين سرزمين پهناور به غرب انتقال دادند و به منابع و معادن و بازار آن چنگ انداختند و كشورهاي آفريقايي و شبه قاره هند را رسماً جزو سرزمينهاي خود قرار دادند و به حكومت بر آنها پرداختند و كمترين جزو اين متصرفات فلسطين بود كه به رايگان بر آن دست يافتند! اين دوران چهار صد ساله باستانشناسي كه به استعمار رسميغربيان بر شرق انجاميد كاملاً مقارن و همزمان بود با انقلاب صنعتي / علميدر غرب و بالطبع براي شرق امكان نداشت تا به فكر دانش و فّن و تكنولوژي بپردازد و لذا عقب ماند و آنگاه كه كشورهاي شرقي از فشار استعمار به ستوه آمدند براي كسب استقلال آنچنان توان و امكانات خود را از دست دادند كه هنوز از آثار فشار آن كمر راست نكردهاند. با اين بيان به نظر نگارنده علّت العلل عقب افتادگي كشورهاي اسلاميهمين «همزاد انقلاب صنعتي علميغرب» بود كه بر اثر غفلت و خوش باوري شرقيان در اين منطقه نفوذ كرد و رشد و نموو يافت و سرانجام مانند «بختك» روي خواب آلودگان افتاد و آنها را گرفتار كابوس و خفقان كرد بگونهاي كه هنوز هم نه از خستگي خواب و كابوس بختك به در آمدهاند و نه ميتوانند براحتي نفس بكشند! بسياري گمان ميكنند كه غربگرايي تنها بوسيلة دانشجويان و روشنفكران وارد شرق شد امّا اين نطفة حرام پيش از اينها بوسيلة باستانشناسان در بطون سران مر كزي كشورها و متنفذان محلي و حتي ردههاي پايين تر اجتماعات منعقد گرديد و در دنبال بوسيله روشنفكران نمايان و بخصوص سران دست نشانده استعمار رشد يافت و متوّلد گرديد و فرهنگهاي ملي / ديني منطقه را مورد حمله قرار داد.
|