رهنمود كاربردي
ما بايد از تزاهدهاي خود ساخته دست برداريم و به اصلاح باورهاي ديني خود بپردازيم و نظام ديني خود را با نواميس فطرت متناسب نماييم و اهميّت ماديّات را همطراز معنويّات قرار دهيم و امور تبليغاتي هدايتي نظام را كارشناسانه بر اساس 50-50 ارشاد معنوي / مدني تنظيم نماييم و از تفسير فردي و سنتي قرآن كريم خودداري كنيم و امر تحقيق و تدبير و تفسير قرآن را علمي/ تخصصي / گروهي بنماييم. براي انجام اين كار ايجاد يك سازمان وسيع بين المللي با عضويّت مفسران برجسته و متبحر از بين كشورهاي اسلاميضروري است تا با تدبّرات گروهي به امر تفسير بپردازند و تفسير آيات علميقرآن را با كمك متخصصّان و محققّان علوم مربوطه انجام دهند و نتايج دست آوردهاي خود را به تدريج براي آگاهي مسلمانان جهان انتشار دهند تا زمينهاي هم باشد براي دستيابي به وحدت اسلامي. چنين سازماني بايد داراي منابع مالي اعتباري دايميبا قبول موقوفات و عضويتهاي پيوسته بينالمللي باشد زيرا بايد ابدالدهّر به تحقيقات علميدر قرآن ادامه دهد چون هدايتهاي آسماني قرآن كريم متناسب با تكامل علوم و تكنولوژي و تمام جنبههاي ديگر مدنيت بتدريج متجلّي ميگردد و لذا هيچ تفسيري را هر قدر هم جامع الاطراف و علميو محققانه باشد نميتوان بيانگر كلّ مفاهيم قرآن كريم و براي هميشه کافي دانست :«قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»1 بگو اگر دريا براي نگارش (مفاهيم) كلمات پروردگارم مركب شود مسلماً دريا تهي خواهد شد پيش از اينكه (بيان مفاهيم) كلمات پرودگارم به پايان برسد هر چند خود ما همانند درياي موجود درياي ديگري هم پديد آوريم! يك نمونة كاربردي آنست كه مسيحيت براي باستانشناسي كتاب مقدس انجام داد كه فوقاً و مختصراً به آن اشاره كرديم. اين اغراق نيست كه ما آنرا همزاد و قرينه انقلاب صنعتي غرب نام نهاديم - يقيناً اگر به آن قبيل تحقيقات پيرامون اشارات كتاب مقدس نميپرداختند مدنيت مترقي آنها اين همه شتاب نميگرفت و ما اين همه عقب نميمانديم. بايد به اينقبيل كارهاي مهّم اقدام كرد - علوم و تكنولوژي از پيامدهاي فرعي آنها خواهد بود. علوم و تكنولوژي سر به مليونها كشيده و برق آسا در جريان گسترش است. هر چند ممكن است بعضي از تكنولوژيها را خريد و واردكرد و يا در بخشي از علوم تا حدودي به پيشرفتهايي نايل گرديد امّا خريد و وارد كردن تكنولوژي اولاً به صرف هزينه و قبول تعهدات زيادي در برابر كشورهاي صادر كننده نياز دارد و ثانياً در جريان پيشرفت برق آساي تكنولوژي به زودي كهنه و از رده رقابتي و اقتصادي خارج ميگردد و گسترش علوم توسط كشورهاي عقب مانده به گونهاي كه در مقياس جهاني قابل ارايه باشد امري است بسيار دشوار و نيازمند زماني طولاني. علوم به گونهاي در حال پيشرفت است كه اگر فرضاً ما اقدام به ترجمة يك كتاب علميبنمائيم پيش از اينكه بتوانيم آنرا به طور طبيعي چاپ و منتشر نمائيم مفاهيم و يافتههاي مندرج در آن كتاب آن چنان در جهان دانش دگرگون گرديده است كه اعتبار كتابي كه در دست داريم ملغي شده تلقّي ميگردد و همينگونه است تكنولوژي! تنها راه گسترش علوم و تكنولوژي در كشورهاي اسلاميايجاد مراكز تحقيقاتي و آزمايشگاهي و به كار گرفتن مغزها در امور تحقيقاتي و مديريتها ميباشد كه انجام اين امر نياز به سرمايه گزاريهاي كلان دارد كه با توجّه به اقتصاد بيمار كشورهاي اسلاميدر شرايط موجود مشكل به نظر ميرسد و رفع بيماري اقتصادي نيز بايد ريشهاي باشد و راه انجام آن همان است كه نگارنده در اين مقاله بر آن تأكيد دارد : انجام يك سلسله اقدامات فرهنگي و تحقيقاتي به منظور آگاه شدن و آگاهي دادن به افراد جوامع اسلاميمبني بر همطراز بودن ارزش ماديات و معنويات در نظام دين فطري اسلام! تا اجتماع ديني كشوري قبول نكند كه كمك به رفع بيماري اقتصادي هم عبادت است و نيمياز دين ميباشد تن به تلاش و كوشش و افزايش بازدهي كار نميدهد و تا ارزش ماديات و اهميت آن در تقويت بنيه اقتصادي جهان اسلام و كسب عزّت در ميان جهانيان دانسته نشود وضع بر همين خواهد بود كه هست و هر اقدام ديگري نتيجة موضعي و موقت خواهد داشت! ما هم اكنون نميتوانيم از فرار مغزها جلوگيري كنيم زيرا اقتصادمان بيمار است. حدّاكثر حقوقي كه ميتوان به يك نفر متفكّر و خلاق پرداخت هيچگونه تناسبي با آنچه در كشورهاي پيشرفته ميپردازند ندارد. اگر في المثل در يكي از كشورهاي پيشرفته به يك نفر متخصص خلاق ماهانه هشت هزار دلار حقوق بپردازند معادل هشت مليون تومان در كشور ما خواهد بود و پرداخت چنين مبلغي نه براي نظام ما ميسّر است نه جامعه ما آن را قبول و تحمّل مينمايد و نه ميتوان با پند و اندرز و جلب توجه مغزها به مسايل ديني، عاطفي و ملّي مانع مهاجرت مغزها شد. مغزها سرمايههاي ملّي و نعمات الهي هستند كه بايد قدر آنها را دانست. فرار آنها موجب پيشرفت بيشتر ديگران و عقب تر ماندن خود ما ميشود و علاوه بر اينها مبالغ هنگفتي هم كه از سرمايههاي ملي صرف پرورش آنها شده است مهدور ميگردد. هر چند علّت اصلي فرار مغزها كه فرار سرمايهها را يدك ميكشد ريشة اقتصادي دارد امّا عوامل فرهنگي هم در اين امر اثر دارد. در يك نظام ديني كه اصل بر برائت است آنچنان مسير گزينش را تنگ ميكنيم كه كمتر كسي ميتواند ازآن بگذرد و توانائيهاي خود را در خدمت جامعه قرار دهد. اوليّن مانعي كه در مسير قرار ميگيرد لزوم تعّهد در برابر تخصص است! براي ما روشن نشده است كه چرا خداوند از اينكه سليمان براي پيشبرد امور مدني خود شياطين را به خدمت گرفته بوده است به نيكي ياد ميكند : «وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ» امّا ما از به كار گرفتن ابناء ملّت خود در امور خويش هراسانيم - با وجودي كه ميدانيم در اعماق وجود آنان مهري به وطن و نوري از ايمان وجود دارد هر چند ممكن است خبط و خطاهايي هم بعضاً مرتكب شده باشند. در نظام ديني ما اصل «بر تسليم» به ظواهر و مقررّات نظام است - ايمان بحث جداگانه است. نيز بايد عنايت داشته باشيم كه بسياري از كساني هم كه از صافي گزينشهاي سخت عبور كردهاند در فرصتهايي كه به دست آوردهاند مرتكب خطاها و حتي جناياتي بزرگ شدهاند - رهنمود كاربردي اين است كه براي رعايت اصل برائت و رفع كدورت كار جويان، براي كارهاي غير كليدي تخصّصی جايگزين شود و گزينش در جريان خدمت براي ارتقاء به درجات مهّم و طبقه بندي شده و كليدي صورت پذيرد. قبلاً بيان كرديم كه براي تقويت بنيه علميو فني و تكنولوژي هر جامعهاي سرمايه گزاري كلان در امور تحقيقاتي و آزمايشگاهي لازم است و سرمايه گزاري هم مربوط است به كيفيت اقتصادي هر كشوري. بيماريهاي اقتصادي ناشي از سقوط پول ملّي است و سقوط ارزش پول ملّي به نامتعادل بودن صادرات و واردات مربوط است و اين عدم تعادل صادرات و واردات بدين علت است كه توليد كافي و مرغوب ندارد و مردم هم كالاي خارجي را ترجيح ميدهند و هم ناگزير كمبودها بايد از خارج وارد شود و اگر صادراتي هم داشته باشيم به علّـت نامرغوب بودن خريدار كافي در بازارهاي بين المللي ندارد. اين جريان منفي سبب ميشود تا نتوانيم به مقدار كافي ارز به دست آوريم و لذا چون به ورود كالاهاي خارجي نيازمنديم قيمت ارز در برابر سقوط ارزش پول ملّي بالاتر ميرود و باعث افزايش مداوم تورم ميشود و بحران ايجاد ميگردد و دولت ناگزير ميشود تا براي جلوگيري از شدّت بحران گاهگاهي مبالغي ا ز در آمد ارزي خود را كه بايد صرف خريد كالاي سرمايهاي كند تا كار ايجاد گردد و توليد افزايش يابد به بازار تزريق نمايد كه ناگزير به خريد كالاي مصرفي اختصاص داده ميشود. نتيجه تزريق ارزهاي دولتي به بازار اينست كه دولت نتواند متناسب با افزايش جمعيت و بيكاران كار ايجاد كند و توليد را بالا ببرد كه اين به نوعي ديگر به تشديد بحران ميانجامد. بحث در اين مورد دامنة گسترده دارد كه مجال آن نيست. راهكار مفيد اينست كه بوسيلة مصادر امور و بخصوص با استمداد از مبلغان ديني تلاش شود تا يك نهضت ملي براي بالا بردن كميّت و بخصوص كيفيت كالاهاي داخلي ايجاد گردد تا هم مصرف كنندگان داخلي به توليدات ملّي راغبتر شوند و هم خريداران خارجي از كيفيت كالاهاي صادراتي ما اطمينان حاصل كنند تا بدين ترتيب بين صادرات و واردات تعادل ايجاد شود و قدرت خريد پول ملّي افزايش يابد و بحران و تورّم مرتفع گردد و اقتصاد سالم شود تا بتوان براي تحقيقات و آزمايشگاهها و توسعة علوم و تكنولوژيو جذب مغزها و تخصصها و هماهنگ شدن با جريان تكاملي مدنيّت سرمايه گزاري كرد.
|