SHAMAMEH.ORG

معيارها و مقياسهاي يک نظام ديني

نظر نگارنده مبني بر اين است که در يک نظامي اسلامي بايد به مادّيات و معنويّات ارزش و اصالت يکسان داده شود, چيزي نيست که به آساني مورد قبول دست اندر کاران نظام قرار گيرد, امّا چون پاي احساس تکليف در ميان است اين حقيقت بايد گفته شود و اگر امروز گفته نشود ناگزير در آينده گفته خواهد شد پس چه بهتر که هر چه زود‌تر بيان شود. به اين اميد که در مدل سازي ديني زودتر تأثير نمايد.
خداوند براي يک نظام ديني معيارها و مقياس‌هايي مشخص نموده است تا نظام با آنها سنجيده و به محک برده شود تا نقص و ضعف آن مشخص و برطرف گردد.
اين معيارها و مقياس‌ها را نيز نظام فطرت که بر اساس اصل تکامل عام استوار است آيه 30 از سوره روم مجدداً مرور شود براي ما مشخص مي‌نمايد يعني به هر مقداري که جنبه‌هاي مثبت مدنيّت جهاني متکامل شود معيارها و مقياس‌هاي يک نظام ديني هم فرق مي‌کند, به گونه‌اي که نه فقط از مدنيّت کلّي جهاني عقب‌تر نباشد بلکه بايد در تمام شئون مثبت مدنيّت اعم از علمي, فلسفي, صنعتي, اقتصادي, مالي, فرهنگي پيشرفته‌تر و با ثبات‌تر و ايمن‌تر هم باشد.
اين معيارها و مقياس‌ها در سراسر قرآن کريم اعم از آيات تشريعي, اخلاقي, تاريخي, داستاني,و... وجود دارد که پرداختن به همه آنها از عهده نگارنده و اين مقال خارج است و نياز به يک سلسله تحقيقات و کارشناسي مفصّل و مستمر دارد و فعلاً ارايه موارد صريح زير کافي به نظر مي‌رسد:
1- مدل سياستگزاري نظام کلّي اجتماع يا امت اسلامي:«وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً 1» و بدين گونه ما شما را امتي وسط قرار داديم تا براي مردم الگو و نمونه و شاهد باشيد آنچنانکه پيامبر براي شما اسوه و نمونه و شاهد است.
توّجه فرمائيد که چون خطاب متوّجه قاطبه مسلمانان است بي شک منظور از «ناس» تمام مردم جهان مي‌باشد و نيز چون وضع مسلمانان را نسبت به جهانيان مانند وضع حضرت رسول الله(*) نسبت به مسلمانان خواسته است و آن حضرت نسبت به مسلمانان پيغمبر و اسوه و رهبر مي باشند منظور از جمله «لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ»يقيناً اين است که مسلمانان بايد براي ساير جهانيان اسوه و رهبر و حتّي پيغامبر باشند با اين تفاوت که حضرت رسول الله(*) پيغمبر خداوند مي‌باشند و مسلمانان بايد پيغمبر حضرت رسول الله(*) به ساير مردم جهان باشند و مفاد قرآن کريم را که از حضرت رسول الله اخذ کرده‌اند به جهانيان ابلاغ نمايند و هدايت آنها را بر عهده بگيرند:
علاوه بر اين بايد در نظر داشت که تمام معاني و مفاهيم کلمه‌ي «وسط» در اين آيه مورد نظر مي‌باشد و لذا آنچنان نيست که غالب مفسران و مترجمان آن را به ميانه روي و امثال آن محدود کرده‌اند بلکه وسط در برابر کلّ جهانيان و در مقياس مدنيّتهاي متحوّل جهاني مي‌باشد.2
حال مي‌توان تصوّر کرد که ملّت يا امّت اسلامي بايد چه خصوصيّاتي را احراز کند تا بتواند در «وسط» جامعه جهاني خواسته‌ي خداوند را عملي کند! يقيناً با استمرار نظامات شناخته شده‌ي موجود نخواهد توانست.
2- مدل سياستگزاري نظامي, دفاعي: در اين سياستگزاري يا مدل سازي نيز شرايط ومقتضيّات جهاني زمان معيار و مقياس است: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ1»: براي آنان (سازمان دفاعي) آنچه در توان دارند نيرو و سواره نظام فراهم نماييد به گونه‌اي که دشمنان خدا و دشمنان خودتان را و ديگراني را که پشتيبان آنان هستند که شما نمي‌شناسيد ولي خداوند آنها را مي‌شناسد به هراس افکند و هر چه در اين راه دفاعي هزينه کنيد که راه خدا مي‌باشد به شما باز پرداخت خواهد شد و از اين بابت مورد ستم واقع نخواهيد شد.
دشمن از آنچه مي‌هراسد نيروهاي باز دارنده از نوع وکاراتر از انهايي است که خود در اختيار دارد. يعني آنچه از توانهاي مالي, اقتصادي, علمي, صنعتي, سياسي, نظامي و امثال اينها فراهم مي‌شود.
همين گونه است ساير شئون اسلام که در مقياس بين المللي مطرح است و در هر مورد برتر بودن آن خواست خداوند است که آن را خلاصتاً در کلمه «عزّت» تعريف فرموده است.
3- عزّت اسلامي... «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ2» عزّت خاص خداوند و پيامبر او و مؤمنان است ولي منافقان اين را نمي‌دانند.
عزّت در مقياس جهاني يکي ديگر از معيارهايي است يا بگو دقيقترين معياري است که افراد مسلمان يا ملّت و نظام اسلامي را مي توان با آن سنجيد و ميزان ايمان و وابستگي نظام اسلامي را به دين معين کرد.
عزّت به معني عظمت, شرافت, تسلّط و برتري و صلابت و استحکام است.
يک مسلمان مؤمن به دين در اجتماعات, و يک نظام اسلامي وابسته به ايمان در ميان جهانيان بايد عزيز به معناي واقعي باشد زيرا خداوند عزّت مؤمن را هم رديف عزّت رسول الله و هم رديف عزّت خود خداوند معرّفي کرده است.
عزّت خداوند قهاريت توأم با رحمت و سلطه‌ي مطلق بر هستي مي‌باشد و عزّت حضرت رسول الله(*) نيز تأييدات الهي و تسلط توأم با رأفت و رحمت و هدايت بر مردم بوده است و لذا عزّت مؤمنان اسلام نيز با دو معيار مذکور در مقياس جهاني سنجيده مي شود و بنابراين ضعف عزت دليل قاطع ‌بر ضعف ايمان است. شک نيست که جهان اسلام امروز در ميان جامعه‌ي انسانيّت در يک موضع و مقام شايسته و مورد رضايت خداوند قرار ندارد و علّت آن هم سستي ايمان است و سستي ايمان هم ادراک نکردن مفاهيم واقعي رهنمودهاي قرآن کريم و روح نواميس فطرت است و روح نواميس فطرت به گونه اي نيست که مطلوب طبع انسان نباشد و از پذيرش آن سرباز بزند! «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها».
از بيانات مذکور خلاصه گيري مي‌نماييم:
1- دين اسلام يک نظام آسماني متناسب با اصول و نواميس فطرت است و اگر با نظام فطرت همساز نباشد پايدار نخواهد بود: «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ».
2- در يک نظام ديني اصالت در حقّ مردم ثابت است.
3- فطرت مردم ترکيبي است از جسم و روان و يا معنويّات و مادّيات و بر اساس تعاريف قرآن کريم مادّيات مقدّم بر معنويّات هستند و يک نظام ديني بايد به گونه‌اي مدل سازي شود که با مقتضيّات وجودي انسان‌ها سازگار باشد.
4- بايد در يک نظام ديني همان مقدار که به معنويّات اصالت و ارزش داده مي‌شود به مادّيات هم اصالت داده شود و اين دو خصوصيّت وجودي انسان به يکسان تقويت و جهت دار و هدايت شوند.
5- در يک نظام ديني شناخت نواميس فطرت و خصوصيّات و مقتضيّات فطري مردم براي مدل سازي ديني ضرورت درجه اوّل دارد.
6- در جهاني که مدنيّت پيوسته در جريان تکامل است يک نظام ديني نبايد ثابت بماند بلکه بايد پيوسته فعال و پويا و متکامل باشد.
7- يک نظام ديني بايد در دايره‌ي جهاني مرکزيت و محوريت داشته باشد و الگو و نمونه شناخته شود.
8- معيار و مقياس يک نظام ديني مورد قبول خداوند عزّت و اقتدار در مقياس جهاني آن است.
9- در يک نظام اسلامي مسلمانان درتمام شئون خود بايد نسبت به غير مسلمانان برتري داشته باشند. در يک مدل سازي ديني آيه‌ي نور الگو و نمونه قرار مي‌گيرد.
1- زمين محل چراغدان است که بايد با نور دين روشن شود:«للَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
2- دين همانند فانوسي است که در آن چراغي باشد. «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ».
3- آن چراغ بايد در پوششي بلورين باشد: «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ» (نور در جسم برافروخته شود يا معنويّات با مادّيات ترکيب شوند) ترکيب؛ ترکيب ماهيتي و استحاله‌اي نيست, بلکه ترکيب راکب و مرکوب است.
4- چون چنين شود که نور در جسم شفاف بلورين بر افروخته شود آن جسم که با نور روشن شده است نه فقط اجزاء خودِ آن روشن مي‌شود بلکه مانند ستاره درخشاني فضاي پيرامون را نيز روشن خواهد کرد: « الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ....»
ملاحظه مي‌گردد که وقتي معنويت در مادّه رسوخ کند جهان پيرامون را روشن خواهد کرد و همين گونه اگر معنويت اسلام بر مادّيات طبيعي سوار و استوار گردد جهان انسانيّت را روشن خواهد نمود. حقيقت امر هم جز اين نيست که معنويّات و مادّيات دو نيمه از وجود يک نظام ديني هستند که اگر از هم جدا شوند آن نظام مي‌ميرد و اگر هر يک از اين دو نيمه تضعيف شوند به همان مقدار بخش يا نيمه‌ي ديگر نيز ضعيف خواهد شد و عکس آن هم مصداق دارد.
در يک چراغ, اگر شعله بيشتر از توان پوشش باشد پوشش خودرا مي‌شکند و خود هم با کمترين ورزش بادي خاموش مي‌شود و اگر پوشش کلفت و زمخت باشد نور را مکدّر و بي اثر مي‌نمايد.
بنابراين در يک مدل سازي ديني بايد مدلي ساخت که تمام اجزاء آن از مادّه و معنا و به اندازه مساوي و متناسب ساخته شود و قابليت تقويت و توسعه و تکامل داشته باشد زيرا محيط پيرامون در حال گسترش است و يک مدلي که قابليت توسعه و تکامل نداشته باشد فردا و فرداها کارايي خود را از دست مي‌دهد.
بديهي است که اگر قدرت مادّي نظام ديني ما به اندازه قدرت معنوي آن بود اکنون جريان تاريخ تغيير يافته بود.
در بدو انقلاب مدل مورد نظر خوب شناخته شده بود و در قانون اساسي نيز خوب تعريف شده است زيرا به مادّيات و معنويّات يکسان اصالت داده شده است امّا اشکال در اين است که يک مدل و يا ماکت قابل ارائه ساخته نشده است و لذا غالب مردم, در طبقات متوسط و پايين به درستي از يک نظام ديني حاکم بر سرنوشت خود آگاهي نيافتند به خصوص اينکه جنگ تحميلي وعواقب خسارتبار آن همه چيز را در هم ريخت تشتّت آراء و افکار به وجودآمد امّا اگر يک مدل ديني ساخته و ارائه گرديده بود اين همه اختلافات و مشکلات به وجود نمي‌آمد.
هنوز هم هر چند فرصت‌هايي از دست رفته و خساراتي به بار آمده است, امّا خداوند هست و دين است و مردم هستند و سرزمين‌هاي اسلامي وجود دارند. بنابراين بايد مدل را هر چه زودتر ساخت و به مردم عرضه نمود.
مدل پيشنهادي هم به گونه‌اي که بر اساس استدلال به آيات قرآن کريم فوقاً بيان گرديد بايد نمودار يک نظام اسلامي شکل گرفته از معنويّات و مادّيات توأماً و متقارناً باشد تا مردم بدانند که در اين نظام دنيا و آخرت آنان معمور خواهد شد. نه در دنيا در برابر مدنيّت رو به تکامل جهاني عقب مانده و محروم و خوار خواهند بود و نه در آخرت از لقاء الله و مقام قرب دور خواهد ماند.
براي شکل دادن به يک چنين مدل ديني توصيه‌هاي کاربردي زير را ارائه مي‌نمايد:
1- دينمداران و دولتمردان اصالت و ارزش مادّيات را به عنوان زوج و قرينه‌ي غير قابل انفصال از معنويّات به رسميت بشناسند و به مردم اعلام نمايند.
2- مبلغّان و وعاظ ديني از ذمّ و تصبيح مادّيات و اغراق و مبالغه در معنويّات زاهد مآبانه بکاهند و به همان مقدار که به هدايت امر معنوي حقيقي مي‌پردازند به هدايت امور مادّي جامعه نيز اهتمام نمايند.
3- علوم تجربي و صنايع همانند علوم حوزوي از ضروريات دين و جزو امور عبادي, شرعي شناخته شوند زيرا در جهاني که قدرتهاي استکباري مادي گرا و ملحد با استفاده از تمام علوم و فنون و نيروهاي مخرّب و جهنّمي‌بر عليه دين و معنويت تجهيز شده‌اند دنياي اسلام نبايد از مجهز شدن به نيروهاي مشابه بر کنار بماند بلکه بايد به نيروهاي کاراتر از جهان استکبار مسلّط گردد و مجهز شدن به چنين تجهيزاتي کسب علوم و فنون تجربي را ضروري و واجب مي‌نمايد.1
4- اين نکته مهم روشن شود که معنويت و عبادت حقيقي, عمل به کلّ مفاهيم قران به يکسان است نه گزينشي عمل کردن.
5- تفسير و تحقيق در قرآن کريم که در حقيقت اساسنامه نظام ديني اسلام است در يک سازمان مجهّز متمرکز شود و به صورت گروهي و تخصصي بنيانگزاري و دنبال شود.
6- امور بر اساس احراز مرکزيت و محورّت نظام ديني اسلامي طراحي و برنامه ريزي و دنبال شود.
7- تمام نيروها صرف تقويت خود نظام بشود و از انجام تبليغات و صرف نيرو در جهت تضعيف دشمن که در شرايط موجود جز تشنّج آفريني و تحريک دشمن نتيجه‌اي ندارد خود داري شود.
8- خطوط ارائه شده دقيق‌تر و علماني‌تر مورد تحقيق قرار گيرد و به تدريج وارد فرهنگ نظام ديني بشود تا حقايق دين فطري اسلام در فرهنگ تثبيت گردد و به تدريج عقب ماندگياي مسلمانان جبران شود.
به نظر نگارنده اگر يک چنين تحوّل فرهنگي در مجتمعات اسلامي صورت نگيرد جهان به ظاهر اسلامي به دنبال قافله مدنيّت لنگ لنگان و در راهي که از اثر قدمهاي آنان پديدار مي‌شود پيشرفتهايي خواهند داشت امّا هرگز پيشاهنگ و قافله سالار نخواهند شد.

تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه