SHAMAMEH.ORG

نگاهي‌ به‌ وضع‌ عمومي‌ كشورها
اگر نگوييم‌ كشور ما به‌ لحاظ‌ منابع‌ طبيعي‌ و وسعت‌ جغرافيايي‌ و نيروي‌ انساني‌ و بالا بودن‌ استعدادها و ضريب‌ هوشي‌ عمومي‌ در مقايسه‌ با ساير كشورهاي‌ جهان‌ در درجه بالاتري‌ قراردارد، پايينتر هم‌ نيست‌ و نيز معتقد هستيم‌ كه‌ دين‌ اسلام‌ اكمل‌ اديان‌ و قرآن‌ كريم‌ كلام‌ خداوند و برترين‌ راهنماي‌ جوامع‌ انساني‌ مي‌باشد كه‌ بايد و مي‌تواند برترين‌ نظام‌ اجتماعي‌ - سياسي‌ را بنياد نهد و بسوي‌ حداكثر كمال‌ ممكن‌ رهبري‌ نمايد - و اين‌ در صورتي‌ است‌ كه‌ در قرون‌ اخير كه‌ نهضتهاي‌ علمي‌ - صنعتي‌ - اقتصادي‌ - سياسي‌ و... در جهان‌ آغاز گرديد و مدنيت‌ برق‌ آسا بسوي‌ كمال‌ شتاب‌ گرفت‌ هيچگونه‌ حركتي‌ در نظام‌ عمومي‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ انجام‌ نشد و آنچه‌ از مظاهر تمدن‌ نوين‌ ملاحظه‌ ميگردد زوايد توليدات‌ علمي‌ - صنعتي‌ غرب‌ است‌ كه‌ در ازاء مواد معدني‌ خام‌ و ثمن‌ بخس‌ و تحميل‌ استعمار كهنه‌ و نو و تبديل‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ به‌ بازار مصرف‌ عايد ما مي‌شود و بالاترين‌ درجه‌ مدنيت‌ ما در بين‌ جوامع‌ بشري‌، آن‌ هم‌ در پوشش‌ ادب‌ ديپلماسي‌، عنوان‌ «كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ است‌» و اخيراً نيز به‌ «محور شرارت‌» تنزل‌ مقام‌ يافته‌ايم‌.
اگر ما در صدد اصلاح‌ امور خويش‌ هستيم‌ بايد جواب‌ اين‌ پرسش‌ را پيدا كنيم‌ كه‌: چگونه‌ يك‌ كشور، مستكبر و استعمار گر مي‌شود و كشوري‌ ديگر مستضعف‌ و مستعمره‌؟
مگر نه‌ اينست‌ كه‌ استعمار و استكبار مولود دانش‌ و فن‌ و اقتصاد و اقتدار و نظام‌ حكومتي‌ متناسب‌ با آنها است‌ و متقابلاً مگر نه‌ اين‌ است‌ كه‌ مستعمره‌ و مستضعف‌ بودن‌ زاييده‌ بيدانشي‌ و بي‌ هنري‌ و فقر و تهيدستي‌ و بي‌ نظمي‌ در نظام‌ اجتماعي‌ است‌؟
پس‌ اگر چنين‌ است‌ كه‌ هست‌، اين‌ استعضعاف‌ است‌ كه‌ ميدان‌ را براي‌ استكبار مساعد تاخت‌ و تاز مي‌نمايد چون‌ اگر ميدان‌ مساعد نباشد يقيناً استكبار بروز و ظهوري‌ نخواهد داشت‌.
شك‌ نيست‌ كه‌ اگر ما مورد هجوم‌ استكبار جهاني‌ قرار گرفتيم‌ بايد با تمام‌ توان‌ به‌ دفاع‌ بپردازيم‌ اما اگر در معرض‌ خطر هجوم‌ فيزيكي‌ نباشيم‌ بايد بجاي‌ درگير شدن‌ در يك‌ جنگ‌ سرد كه‌ باعث‌ تقويت‌ كينه‌ توزي‌ مي‌شود و نيرو و فرصت‌ ما را بتحليل‌ مي‌برد صلاح‌ در اينست‌ كه‌ به‌ ريشه‌ يابي‌ علل‌ عقب‌ ماندگي‌ و ضعف‌ خويش‌ و قطع‌ آن‌ ريشه‌ ها و شناخت‌ عوامل‌ قدرت‌ و تعيين‌ يك‌ هدف‌ و الگوي‌ مشخص‌ براي‌ نظام‌ و برنامه‌ ريزي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ هدف‌ بپردازيم‌.
اگر تاريخ‌ اسلام‌ را بررسي‌ كنيم‌ باين‌ نتيجه‌ مي‌رسيم‌ كه‌ جز در صدر اسلام‌، خاصّه‌ در عصر خود حضرت‌ رسول‌ الله(*) هيچ‌ گاه‌ يك‌ الگوي‌ مشخّص‌ و هدف‌ معيّني‌ كه‌ لازمه‌ برنامه‌ ريزي‌ بر اساس‌ هدايتهاي‌ قرآن‌ كريم‌ باشد و طراحي‌ راههاي‌ اجرايي‌ را ضروري‌ مي‌نمايد براي‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ و يك‌ نظام‌ اسلامي‌ معلوم‌ نشده‌ است‌. خلفا و سلاطيني‌ با عنوان‌ اسلامي‌ روي‌ كار مي‌آمده‌ و بر حسب‌ درك‌ و استنباط‌ و سليقه‌ و تمايل‌ خويش‌ چند صباحي‌ حكومت‌ ميكرده‌، عمده‌ سرزمينها را خالصه‌ دولتي‌ مي‌دانسته‌، با استفاده‌ از نام‌ اسلام‌ جنگ‌ جهاد مي‌كرده‌، صدقات‌ و جزيه‌ و خمس‌ و زكات‌ دريافت‌ مي‌داشته‌، و بر حسب‌ سلايق‌ و تمايلات‌ خويش‌ بمصرف‌ مي‌رسانيده‌اند و... امّا هيچگاه‌ يك‌ الگو و هدف‌ مدلل‌ و محقق‌ كه‌ ناشي‌ از رهنمودهاي‌ قرآن‌ كريم‌ باشد در مقابل‌ نداشته‌اند، و امور بر اساس‌ «باري‌ بهر جهت‌» حل‌ و فصل‌ مي‌شده‌ است‌ و اين‌ روش‌ كماكان‌ در تمام‌ جهان‌ اسلام‌ استمرار دارد: بي‌ ا لگو، بي‌ هدف‌ و بي‌ برنامه‌!
در چنين‌ شرايطي‌ حكومتهاي‌ بظاهر اسلامي‌ اگر برنامه‌ هايي‌ هم‌ داشته‌ باشند بدون‌ هدف‌ و كوتاه‌ مدت‌ و غير منطبق‌ با رهنمودهاي‌ خداوند در خصوص‌ ايجاد يك‌ نظام‌ ديني‌ برتر مي‌باشد. (خوشبختانه اخيراً در کشور ما به برنامه‌ريزي و طرح چشم‌انداز بيست ساله توجه شده است)
دينمداران‌ مطالعات‌ خود را آزاد و بدون‌ در نظر داشتن‌ هدفي‌ مشخص‌ و نا هماهنگ‌ و ناموازي‌ با برنامه‌هاي‌ دولتمردان‌ دنبال‌ مي‌كنند و مبلغان‌ با استمرار همان‌ روش‌ سنتي‌ كه‌ بر اساس‌ تشويق‌ زهدگرايي‌ و تقبيح‌ مال‌ و منال‌ و علوم‌ و هنر و صنعت‌ وتلاش‌ و كوشش‌ مربوط‌ به‌ نظام‌ امور دنيوي‌ و فرد گرايي‌ مي‌پردازند و كاري‌ باين‌ ندارند كه‌ نظام‌ اسلامي‌ بايد توان‌ مقابله‌ با قدرتهاي‌ استكباري‌ جهاني‌ را داشته‌ باشد كه‌ لازمه‌ آن‌ برخوردار بودن‌ از ثروت‌ است‌ و دانش‌ است‌ و فنون‌ و صنعت‌ و ارتش‌ و اقتصاد و سياست‌ برتر.
دينمداران‌ و مبلغان‌ كاري‌ به‌ اين‌ ندارند كه‌ امور دنيوي‌ مردم‌ مسلمان‌ چگونه‌ بايد سر و سامان‌ بگيرد تا بتوانند آنچنانكه‌ خداوند خواسته‌ است‌ در ميان‌ مجتمعات‌ جهاني‌ با عزّت‌ و اقتدار باشند و اگر اقتصاد فرد فرد مسلمانان‌ آشفته‌ و بيمار باشد دولت‌ اسلامي‌ چگونه‌ مي‌تواند عزت‌ و اقتدار و اقتصاد و دانش‌ و صنعت‌ در مقياس‌ جهاني‌ داشته‌ باشد تا كيان‌ و سياست‌ و فرهنگ‌ آن‌ در مخاطره‌ هجوم‌ دشمن‌ واقع‌ نباشد؟
با اين‌ بيان‌ بنظر نگارنده‌ ريشه‌ نواقص‌ و نابسامانيها در نداشتن‌ الگو و هدف‌ مشخّص‌ و محقّق‌ براي‌ يك‌ نظام‌ اسلامي‌ قابل‌ قبول‌ از ديدگاه‌ قرآن‌ كريم‌ مي‌باشد كه‌ بايد براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ طراحي‌ و برنامه‌ ريزي‌ شود و برنامه‌ ريزيهايي‌ كه‌ براي‌ حفظ‌ و استمرار وضع‌ موجود طراحي‌ مي‌شود در كشورهايي‌ كه‌ نه‌ دين‌ در جايگاه‌ شايسته‌ خود قرار دارد و نه‌ دنيا و مردم‌ آن‌ نه‌ ماديگراي‌ واقعي‌ هستند نه‌ دينگراي‌ حقيقي‌ نتايج‌ مورد نظر را هم‌ ببار نمي‌آورد.
تمام حقوق این سایت متعلق به آقای ناظم الرعایا می باشد.
طراحی و اجرا توسط شرکت فرابرد شبکه