باوجود اهتمام و تأكيدي كه رهبر انقلاب و بنيانگزار جمهوري اسلامي ايران رحمت الله عليه در قانونمند كردنسريع نظام جمهوري اسلامي ايران داشتند مسائلي مانند تخّرب توسعه و مشاركت سياسي، احزاب و انتخابات شوراهاياسلامي كه (كه اخيراً انجام گرديد)، بايد بلا فاصله بعد از سال 1358 كه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بتصويب رسيد مورد مطالعه و تحقيق قرار ميگرفت و بتدريج دامنه تحقيقات گستردهتر و متكامل ميشد تا امر و فضاي سياسي داخلي نظام ايران اسلامي و نيز ساير جنبههاي نظام نسبتاً محقق و روشن شده باشد، امّا با كمال تأسف حوادث جنگ تحميلي و تبعات زيانبار آن مانند لزوم باز سازي خرابيهاي ناشي از جنگ و عوارض محاصرههاي سياسي و اقتصادي و غير اينها، امر توسعه سياسي را همانند امور توسعه مالي، علمي صنعتي و.... حدّاقلّ براي مدّت بيست سال بتأخير انداخت و لذا امروز آن شور انقلابي كه براي پياده كردن يك نظام ديني/ سياسي ناب و همه جانبه وجود داشت تا حدودي نسبت به بدو انقلاب فرو نشسته است بگونهاي كه اگر امروز كسي بخواهد براساس رهنمودهاي قرآن كريم و سنّت نبوي كه اسّ اساس قانون اساسي نظام اسلامي ما هستند اصول مطالعات خود را طرحريزي و نتيجهگيري نمايد بعضاً آنچنانكه بايد و شايد مورد توجّه واقع نميشود زيرا ابرهاي ناشي از نظامهاي سياسي و فلسفي كشورهاي ظاهراً مترّقي مجدداً بر بخشي از افق ديد ما سايه افكنده است و تا حدودي مانع ميگردد گه ما آزادانه بذور و نهالهاي سياسي / ديني خالص را از خزانه لايزال وحي استخراج و در كشتزار پهناور و مستعدّنظام اسلامي خود بپاشيم و غرس نمائيم !
حوادثي كه در طول بيست سال بر نظام اسلامي ما تحميل گرديد سبب شد تا نيروي انقلابي ما عمدتاً صرف دفع دشمن و رفع آسيبها و گذر از تنگناهاي ناشي از آن گردد در حاليكه اگر همانگونه كه در نظر بود صرف توسعه امور نظام ميگرديد بيشك اكنون نظام ما بيشتر از آنچه هست يك اسوه و الگوي كاملاً مترّقي و شاخص و قابل تبعيت براي بسياري كشورهاي ديگر شده بود. امّا عليرغم اينهمه حوادث مخرّب، اساس نظام با پايمردي و فداكاري همگاني تثبيت و استوار ماند و هر چند زماني زيانبار بر ما گذشت امّا بخواست خداوند متعال آينده در پيش است و فرزندان فرزانه فرنيخته ايران اسلامي كماكان آمادگي لازم را دارند تا به امور توسيعي همه جانبه تحوّلي سزاوار بخشند و بسوي اهداف متعالي نظام انقلاب اسلامي هدايت و رهبري نمايند .
ما اكنون نگاهبان و وارثان يك نظام انقلابي هستيم كه تابعي است از انقلابي كه حضرت رسول الله در چهارده قرن پيش بوجود آوردهاند كه بعلّت تطابق آن با فطرت و نظام خلقت و جامع الاطراف بودن تا كنون عليرغم فرازو نشيبها و حوادث تاريخي استمرار يافته والي الا بد نيز استمرار خواهد داشت و لذا از انقلابات ديگري كه تاكنون در جايجاي دنيا اتفاق افتاده متمايز است و لذا نه نياز دارد و نه بايد از نظامات شناخته شده و جاري و دست آوردهاي انقلابات ديگر الگو و نمونه بگيرد بلكه بايد اهداف متعالي خود را براين اساس قرار دهد كه بتواند براي مجتمعات ديگر الگو و اسوه بشود و بطور غير مستقيم خير خواهانه نظامهاي ديگر را نيز زير نظر بگيرد و بتدريج و با شيوههاي قابل پذيرش بسوي خير و صلاح جهت دار نمايد.
چون ما يك ملّت مسلمان هستيم و براي اجراي مفاهيم دين انقلاب كردهايم بايدبررسي نمائيم كه خداوند چه اهدافي را براي ما مشخص فرموده است و چه راه هايي را براي رسيدن به اهداف به ماارائه فرموده است تا براي رسيدن به اهداف الهي خود از آن راهها استفاده نمائيم .
صريح و قاطع اين است كه خداوند خواسته است تا مسلمانان مركز و محور و الگو و نمونه براي مردم جهان باشند، چنانچه ميفرمايد: - وَكَذالكَ جَعَلناكُم امّهًوَسَطاً لتَكونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاس و يَكونَ الرّسولُ عَلَيكُم شَهيداً: و بدينگونه ما شما را امّتي "وسط قرار داديم تا براي مردم (جهان = ناس) نمونه و اسوه و گواه باشيد آنچنانكه پيغمبر براي شما اسوه و گواه ميشود1422 فرزانگان نيازي به توضيح پيرامون اينقيبل نكات مهّم ندارند امّا چه بسا اينقبيل نوشتارها تكثير ومنتشر گردد و لذا بهتر است توضيحاتي پيرامون بعضي از اشارات آيه عرضه بداريم تا كساني كه فرصت يا عادت ندارند پيرامون كلمات خداوند بينديشند متوّجه اهميّت موضوع بشوند .
چون خطاب متوجه مسلمانان است :جَعَلناكُم اُمِّهً وَسَطاًمعلوم است كه منظور از كلمه «ناس» ساير مردم جهان ميباشد .وچون تاريخ استمرار دارد مسلماً در هر دورهاي از ادوار مسلمانان بايد مجموعاًمركز و وسط كليه مردم جهان باشند .
كلمه «وسط» به معني حّد ميانه -نقطه اعتدال، مركز و محور، معّدل، مُنصّف، نمونه، نخبه و برگزيده يك چيز و چيزها ميباشد .
وسط، يك خط رابه دو قسمت مساوي تقسيم ميكند و در حاليكه نه جزو چپ و نه جزو راست آن است هم با چپ رابطه دارد و هم با راست و از هر دو قسمت مانند بازوهاي چپ و راست استفاده ميكند و به عبارتي چپ و راست را به هم متصل ميكند و از آ ن دو نيمه يك «واحد» بوجود ميآورد وآنرا متعادل و متوازن ميسازد! وسط در دايره از هر سمت و سويي به يك فاصله قرار دارد و طبيعتاً ثابت است و اگر به هر سمت و سويي حركت كند به همان مقدار، مفهوم مركزيت خود را از دست ميدهد و جزو حواشي در ميآيد. مگر اينكه در همه اطراف به يك اندازه پيش برود .وسط ،نيازي ندارد كه به سويي متمايل شود چون هر نقطه به تناسب مكانت فطري خود با مركز دايره مربوط است. وسطدر شاهين تراز و عملاً متعادل يا نامتعادل بودن سنجش را نشان ميدهد و بدون اينكه دست از «پادرمياني» بردارد با زبان بيان ميكند كه كدام كفه سبكتر يا سنگينتر است!
وسط در ميان قوم و طايفه و اجتماع و «ناس» نخبه و برگزيده است، و ميانجي و آشتي دهنده و مصلح و راهنماست .
وسط در موضع محوريت، نقطه اتكا است و گردش چرخ را آسان ميكند و در صورت بهم خوردن تعادل مشكل را بيان ميكند !
وسط .... صفحه بعد>>